مقالات و پروژه های معماری-دانشجویی

مقالات و پروژه های معماری

معرفی خانه های تاریخی استان تهران

خانه اتحادیه

 

خانه امین السلطان معروف به خانه اتحادیه مانند دیگر خانه - باغ های دوره قاجاریه دارای اندرونی و بیرونی و از دو جهت دارای درهای ورودی و خروجی است. این خانهبین دو خیابان فردوسی و لاله زار قرار گرفته و از هر دو خیابان می توان به آن وارد یا خارج شد.

 

بخش اصلی این خانه از دوره ناصری است که در طی زمان بناهایی به آن اضافه یا از آن کم شد. یکی از بناهای چندگانه که در شمال غربی مجموعه قرار دارد مربوطه به دوره قاجاریه است ولی بقیه در دوره های بعد ساخته شده اند. این بنا مانند دیگر بناهای قاجایه دارای سبک و کالبد خاص است. سردر بسیار زیبای این خانه در کوچه معروف به اتحادیه در خیابان لاله زار قرار دارد. قسمت ورودی با آجر تزیین شده است.

 

قرنیز زیبایی در بخش فوقانی سردر و ستون توکار نیم گرد در دو طرف ورودی دیده می شود. دورتا دور قوس بالای در ورودی با نقش آجرکاری حصیری جفت جفت، قاب مربوط به اسماء جلاله و قوس مغولی برگشته در محل چراغ دان با نقوش اسلیمی که دو اژدها را نشان می دهد، تزیین شده است.

 

بنای کوچک و زیبایی در ضلع شرقی مجموعه قرار دارد و حوضخانه مجموعه با ارزش است. در این بنا تزئیناتی چون گچبری متنوع، مقرنس ( آنچه به شکل نردبان و پله پله ساخته شده ، بنای بلند مدور و ایوان آراسته و مزین با صورت ها و نقوش که بر آن با نردبان پایه روند ، قسمی زینت که در اطاق و ایوان ها به شکل های گوناگون گچبری کنند؛ کنگره دار) با گچ، ستون ها و نیم ستون های شیاردار، پایه ستون های شبیه گلدان ، سرستون های زیبا با نقوش گل و بوته، پنجره هایی به سبک دوره قاجاریه ، آجرکاری و نماسازی با آجر با طرح های مختلف بیش از همه خودنمایی می کند.

 

در قسمت ورودی بخش های تزیین شده با آجر، بسیار زیبا و نمودار سبک دوره قاجار است. این در ورودی در طی زمان تغییر یافته است. سردر دارای آجر تراش دار، قرنیز زیبا ، ستون توکار نیم گرد و پیش گرد ، آجر چینی به صورت حصیری جفت جفت و قوس هندی فوقانی است. داخل بنا از تزئینات مقرنس کاری، کاسه سازی، آویز گچی، نقوش اسلیمی گل و بوته و ... بهره بسیار دارد.

 

خانه امیربهادر

 

این خانه از مجموعه خانه های با ارزش دوره قاجاریه و در اصل متعلق به شادروان حسین پاشازاده معروف به امیربهادر جنگ ، وزیر دربار و وزیر جنگ مظفرالدین شاه قاجار بوده است. مساحت این بنا در حدود 3000 متر مربع است. در کتیبه دهلیز بنا چنین نوشته اند :«عمل میرزا آقا گچ کار ولد حسین 1318» این بنا در اصل حسینیه امیر بهادر بود که بعدها تحت تملک شرکت پخش سیگار ایران درآمد و در نهایت توسط انجمن آثار ملی خریداری شد و تعمیراتی در آن صورت گرفت. خانه امیربهادر دارای تالار بزرگ آینه کاری شده، زیرزمین آینه کاری شده ، تالار بزرگ بالا، حوضخانه با تزئینات کاشیکاری و اتاق های متعدد برای برگزاری جلسات و سخنرانی ها و قرائت خانه عمومی و همچنین اتاق های دیگر با کارکردهای مختلف است. این خانه در حال حاضر در تملک «انجمن آثار و مفاخر فرهنگی» است.

 

خانه امام جمعه

 

در محدوده بافت قدیم شهر تهران،در خیابان «ناصرخسرو» خانه معروف امام جمعه واقع است. همان گونه که از نام بنا برمی آید، این خانه متعلق به یکی از امام جمعه های تهران در دوره قاجار است و احتمالاً ساخت آن را می توان به اواسط دوران سلطنت ناصرالدین شاه یعنی سال های 1280 تا 1300 هـ . ق نسبت داد.

 

مدخل ورودی بنا توسط راهروی باریکی به حیاط نسبتاً بزرگی متصل می شود. وسط حیاط حوض سنگی به شکل مستطیل قرار گرفته و در دو طرف آن دو ستون سنگی دیده می شود که روی آنها مجسمه هایی به شکل انسان با پوشش دوران قاجار حک شده است. این بنا دارای بخش اندرونی و بیرونی، شاه نشین و تالار زمستانی است.

 

 

خانه شقاقی

 

این بنا در شمالی ترین بخش منطقه دوازده تهران،در جبهه شمالی خیابان کوشک حد فاصل فردوسی و لاله زار قرار دارد . این خانه را اغلب با عنوان خانه کوشک می شناسند. خانه شقاقی ابتدا به عنوان منزل مسکونی خانواده شقاقی مورد استفاده بود و بعدها به صورت یکی از مراکز آموزشی سازمان میراث فرهنگی کشور درآمد.

 

این بنا شامل زیرزمین، همکف، طبقه اول و کلاه فرنگی است که به صورت مورب در میان زمینی به ابعاد تقریبی 33×49 متر ایجاد شده است.

 

عمارت موقوفه فاضل عراقی

 

این خانهدر غرب میدان فردوسی، در کوچه پارس قرار دارد و موقوفه فاضل عراقی، مستشار و رئیس سابق دیوان عالی کشور است. بخشی از آن در سال 1334 شمسی به بیمارستان زنان اختصاص یافت.

 

معمار عمارت موقوفه فاضل عراقی با ایجاد پیش آمدگی و فرورفتگی جزیی در نما، تنوع ایجاد کرده است. بخش مرکزی نما با دری تمام شیشه در قسمت همکف ، و پنجره ای تمام شیشه در طبقه اول، پیش آمده ترین قسمت آن است. در طرفین آن دیوار کمی عقب نشسته و در هر سمت یک در و یک پنجره تمام شیشه قرار دارد. در قسمت بالای عمارت که به شیروانی منتهی می شود، کتیبه ای تقریباً پهن با آجر نقش برجسته کار شده که دارای حاشیه ای پهن در بالا و حاشیه ای باریک تر در پایین است. حاشیه ظریفی از کاشی نقش برجسته به رنگ فیروزه ای درون قاب باریکی از سفال دور درگاه ها، پنجره ها و سطوح مختلف نما حرکت می کند. کاشی های عمارت بسیار نفیس و روی آنها تصاویر شاهان باستانی ایران نقش شده است.

 

عمارت باغ فردوس

 

                                                                                                 

این خانه ارزشمند و تاریخیدر بخش شمالی شهر تهران قرار دارد . در داخل این خانه گچبری های کم نظیری به چشم می خورد که به مرور زمان رو به خرابی نهاده بود. 30 نفر از بزرگترین و مجرب ترین هنرمندان گچبر مأمور شده بودند تا این محوطه را بازسازی نمایند که مسن ترین آنها استاد «حسن رضایی تهرانی» با بیش از 90 سال و کم سن ترین آنها فرزند وی علیرضا رضایی تهرانی بود. استادان دیگری چون «حاج عباس عشقی» ، «اصغر زینت اعلایی» ، «رضا نجفی» ، «حاج سید علی اصفهانی» ، «استاد علی» ، «استاد یوسف» ، «حاج مصطفی شایگان» ، «حاج سید علی لطفی» ، «شعبان صحافا» ، «حسین نشاطیان» و ... باعث شدند این بنای ارزشمند دوباره احیاء شود .

 

این بنا در زمان قاجاریه ساخته شد. در این مجموعه گچبری گل و برگ و انگور با روش ها و سبک های رومی و یونانی و ایرانی ترکیب شده و طرحی جدید را به وجود آورده است. به علت حضور گچ بران متعدد – در دوره ساخت و نیز مرمت بناهر اتاق ، سقف، ستون و راهرو به دست یک گروه بازسازی شد. به همین دلیل نوع ، سبک و طرح هر اتاق با اتاق دیگر متفاوت است. سالن قندیل زیرزمین باغ فردوس تقلیدی از قطار و آویز و کاسه است. به نقل از استادان مرمت کار ، نقطه آغاز و پایان کار نامعین است. آنچه که این کار را از دیگر کارها متمایز می کند توخالی بودن آویزه هایی است که از سقف به پایین آمده است. نوع سبک و مرمت کار حاج عباس عشقی است.

 

عمارت و باغ فرمانیه

 

اثر تاریخی باغ فرمانیه نمونه ای از معماری اصیل ایرانی مربوط به اوایل دوره قاجار با کاشی های طرح دار دوره ناصری است. ملک فرمانیه شامل باغ، زمین بایر و چندین رشته قنات، در سال 1326 هـ . ق به «کامران میرزا نایب السلطنه» قاجار تعلق گرفت و پس از فوت او به دخترش رسید. بعد از آن «میرزا فرمانفرما» از شاهزاده های قاجار، شمال باغ، سهم قنات ها و سایر متعلقات را خریداری کرد. در سال 1319 باغ و تمام متعلقات آن به سفارت ایتالیا فروخته شد. بناهای این باغ دارای جزئیات معماری اصیل ایرانی اوایل دوره قاجار است.

 

مجموعه بنای بیرونی شامل یک شاه نشین و دو اتاق سردری در طرفین حوضخانه ، دو اتاق پنج دری در دو طرف شاه نشین مشرف به باغ است. در مرکز این بنا ، حوضخانه ی هشت ضلعی که با الگوی معماری چهار طبقه چهار صفه و طاق گنبدی طراحی شده ، قرار دارد.

 

گچبری حوضخانه ، چشم را به فراز گنبد، جایی که نورگیر گنبد نور خورشید را به درون می کشد و بر حوض مدور زیرین و پنجره های اُرُسی سه طرف حوضخانه می پراکند، راهنمایی می کند.

 

مهمترین عامل تزیینی به کار رفته در بنای بیرونی و اندرونی، کاشیکاری طرح دار دوره ناصری است که به طور یقین از ساختمان دیگری به این بنا منتقل شده است. نمای شمالی بسیار ساده است و با ستون های آجری مسطح با تلفیقی از گچ مشاهده می شود. نمای جنوبی و اصلی ساختمان بیرونی با ایوان سراسری به فضای باغ گشوده می شود. ستون های موجود بخشی از تزئینات الحاقی است.

 

خانه شهید مدرس

 

خانه شهید سید حسن مدرسدر محله عودلاجان از محلات محدود حصار ناصری شهر تهران قرار دارد. این خانه که کامل ترین شکل یک خانه سنتی را در بافت تاریخی تهران به نمایش می گذارد، از بخش های مختلف اندرونی؛ بیرونی، مطبخ، کالسکه خانه و ... تشکیل شده است. در این خانه تاریخی مجموعه ای از هنرها شامل گچبری، حجاری، آجرکاری، گره چینی، نقاشی و کتیبه نگاری در کامل ترین شکل، به کار رفته است. در نقشه ی تاریخی شهر تهران که متعلق به سال 1275 هـ . ق است، این خانه با عنوان «خانه وزیر مختار فرانسه» مشخص شده است. مرحوم سید حسن مدرس در اوایل قرن معاصر و در دوره نمایندگی مجلس، در این خانه سکونت داشت.

 

بنای تاریخی مسعودیه

 

بنای تاریخی مسعودیه،در خیابان اکباتان تهران، به دستور ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه همزمان با کاخ گلستان احداث شد. این مجموعه در محدوده میدان بهارستان و خیابان های ملت و اکباتان قرار دارد و شامل پنج عمارت اصلی و تاریخی است و قدمت آن به سال 1295 می رسد. عمارت مسعودیه با توجه به نقشه عبدالغفار، در زمینی به مساحت چهل هزار متر مربع احداث شد. آنچه امروز از این باغ و عمارت باقی مانده نیمه ی غربی مجموعه در زمینی به مساحت حدود دو هکتار است.

 

تالار سلام این مجموعه زیر نظر صنیع الملک نقاش باشی برای «میرزا آقاخان اعتمادالدوله» صدراعظم آقاخان نوری نقاشی شد. در عمارت مسعودیه کتیبه هایی به تاریخ 1295 هـ . ق باقی مانده است. عمارت اصلی یعنی دو بنای واقع در جبهه ی جنوبی شامل دیوان خانه و حوضخانه و عمارت سردر، تغییرات عمده ای نیافته اند اما بدنه ی غربی که در کنار خیابان ملت قرار داشت و بدنه ی شرقی به طور کلی تخریب شده است. در عمارت مشیریه و عمارت سید جوادی نیز تغییراتی مشاهده می شود که باید گفت ناشی از تغییر سلیقه ی حاکم در اوایل دوره ی پهلوی بوده است . سردر کالسکه روی عمارت مسعودیه همچنان باقی است.

 

این مجموعه که هم زمان با کاخ گلستان بنا شد و به ویژه تزیینات معماری آن ، متأثر از نفوذ هنر غربی در سال های اواخر حکومت قاجار است، در سال 1320 توسط دولت از دختر ظل السلطان خریداری شد و در اختیار وزارت معارف وقت قرار گرفت و بیش از 75 سال در اختیار وزارت آموزش و پرورش بود.

 

این عمارت با تصویب نامه ی هیأت وزیران در اختیار سازمان میراث فرهنگی کشور قرار گرفته است تا کارهای بازسازی و مرمت آن انجام شود.

 

خانه مشیر الدوله پیرنیا

 

 

این بنادر خیابان لاله زار بین جمهوری و منوچهری قرار گرفته و در اصل متعلق به حسن پیرنیا بود .از خصوصیات این بنا گچبری و فرنگی کاری، کاشیکاری همراه با کاشی های منقوش به تصاویر شخصیت های اساطیری و تاریخی است.

 

خانه وثوق

 

 

این بنا در سال 1253 هـ . ق یا 1211 شمسی در زمان محمدشاه قاجار برای یکی از صاحب منصبان دوره قاجاریه به نام «میرزا محمد قوام الدوله آشتیانی» ساخته شد.

 

این بنادر خیابان 15 خرداد کوچه «میرزا محمود وزیر» قرار دارد. هفت دری در این بنا یکی از تزئینات بنا به شمار می رود. ورود به قسمت داخل ساختمان از حیاط بیرونی و حیاط دَوُرنی از طریق دو راه پله انجام می شود . پله ها دارای ازاره (آن قسمت از دیوار اتاق و یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین بود) های سنگی هستند که نقوشی روی آن حک شده است. دو راهروی پایین توسط تالار آینه و تـَنـَبی ( محلی است برای پذیرایی) به هم مرتبط می شود ولی راهروهای طبقه دوم به علت وجود شیروانی از داخل ساختمان به هم مرتبط نیست و تنها راه ارتباطی آنها از طریق حیاط است.

 

طبقه اول را روی هم دو تالار بزرگ آینه و تنبی با سفره خانه، دو راهرو و سه اتاق دیگر در ضلع شرقی ساخته شده اند.

 

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

گفته های بزرگان معماری

گفته های بزرگان معماری

 “هر موقعیت جدید، مستلزم یک معماری جدید است.”  ژان نوول

“معماری یک ورزش در مسافت طولانی است. شما فکرتان را بر روی آن می­گذارید و ۳۰ سال با آن همراه می­شوید، تا اینکه کم­کم در این رشته راه می­افتید.”  تام مین

“مصالح دنیای خاص خود را دارند. با چگونگی قرار دادن آنها در کنار یکدیگر و نیز علائمی که از طریق بافت و رنگ آنها بدست میآید، زبانی حاصل میشود که میتواند مکمل اندیشه  و راهگشای معماری باشد.”  ماریو بوتا

“من زمانی که روی حل یک مسأله کار می­کنم، هرگز در مورد زیبایی راهحل آن فکر نمی­کنم. من تنها به این میاندیشم که چگونه مسأله را حل کنم. اما بعد از حل مسأله،اگر راه­حل بدست آمده زیبا نباشد، می فهمم که این راه حل اشتباه است.”  ریچارد باکمینستر فولر

“مسابقات معماری خوب نیستند،چون برای مسابقه باید سریع کار کرد. البته باید در مسابقه شرکت کنید تا بتوانید کار بگیرید، اما برای بسط و تفصیل طرح معماری، این بهترین راه نیست.”   برنارد چومی

“من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم، زیراترسیم کردن سریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.”   لوکوربوزیه

من از تعطیلات متنفرم. اگرشمامیتوانید ساختمانهایی را بسازید، چرا بایددر کنار دریا بنشینید؟ فیلیپ جانسون

“خلاقیت حقیقی کل زندگی را شامل می­گردد و به وسیله ابزارهایی از شهود بیان می­شود که فراسوی منطق و آن چیزی است که زبان­های دیگر قادر به ابراز آن هستند.”  تادائو آندو

“هندسه شالوده و مبنای ادراک معماری است. من از طریق هندسه به اثر خود دست می یابم. در شناخت جهان معماری، زبان هندسه مانند زبان سازه اهمیت دارد. هر دوی آنها در کنار خواص مصالح و عالم طبیعت، برای من سرچشمه های زاینده و مهم الهام هستند. ” سانتیاگو کالاتراوا

“من بیشتر وقتم را صرف کارفرماها می­کنم. زیرا معتقدم این کار ما را به پیش می­برد و آنها هم به آنچه که می­خواهند، می­رسند و از کار احساس رضایت می­کنند. این روند باعث می­شود آنها بدانند که شما مسائل آنها را می­شنوید. همچنین این تعامل موقعیت ابداع را برای شما فراهم می­آورد.” فرانک گری

“مدرنیستها مدعی هستند که مدینه فاضله را باید در آینده جستجو کرد، پستمدرنیستها نیز به دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند؛ ولی به اعتقاد من، معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا کند؛ معماری امروز ما باید منعکسکننده شرایط ذهنی و زیستی جامعه امروز ما باشد.” پیترآیزنمن

“ساختمان ها صرفاً کالا نیستند. آنها مانند پرده ای پشت صحنه زندگی ما را در شهر می­سازند. معماری هنر شکل دادن به آن چیزی است که ما مرتباً در آن به نمایش میپردازیم، چرا که به خلق محیطی میپردازد که تمامی جزئیات روزانه زندگی ما در آن اتفاق می افتد.”  ریچارد راجرز

“پروژه؛ یعنی شالوده دادن به یک فرم، درون یک نظم.”  لویی کان

“معماری ارگانیک نمیتواند نام شیوه ای خاص در معماری باشد، چرا که معماری نیز مانند زندگی ناچار است در حوزه ارگان های موجود جلوه کند و اصولاً زندگی ارگانیک به معماری ارگانیک نیازمند است.”  آلوار آلتو

“معماری فعالیتی صرفاً در جهت پاسخگویی به نیازهای کارفرماها نیست، بلکه معماری فعالیتی است که تولید دانش می کند.”  رم کولهاس

“فضا را فراموش کنید ، همچنین سازه و اینگونه حرفها را ، دنبال ارتباط ، تمثیل و تصویر سازی مفهومی باشید .”  رابرت ونتوری

“معماری وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد. معماری در ذهن موجود است. شخصی که یک کار معماری انجام میدهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه میکند . . . روحی که سبک نمیشناسد، تکنیک نمیشناسد، متد نمیشناسد و تنها منتظر آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیات غیر قابل سنجش میباشد.”  لویی کان

“آلونک چتری دوچرخه یک ساختمان است و کلیسای لینکلن (Lincoln Cathedral) نمونه ای از معماری می باشد. تقریباً هر چیزی که فضا را به میزان کافی برای انسان محصور می کند تا آدمی به درون آن نقل مکان کند، یک ساختمان است. اصطلاح معماری تنها ساختمانهایی را در برمی گیرد که با هدف برخورداری از جاذبه زیبایی شناسانه طراحی شده اند.”  سرنیکولاس پوزنر

“اینکه معماری در لحظهای از خلاقیت بوجود میآید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تأمین خواستههایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالیتر از تأمین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته میشود و آماده میگردد تا تواناییهای شاعرانهای را به معرض نمایش گذارد که ما را برمیانگیزانند و به ما لذت و سرور می بخشند.”  لوکوربوزیه

“زمانی که ما با یک تپه و توده خاک به طول شش فوت و عرض سه فوت در جنگل روبرو میشویم که با استفاده از بیل به شکل یک هرم روی هم انباشته شده است، به فکر فرو میرویم و چیزی در درون ما میگوید: اینجا کسی دفن شده است. آن توده خاک معماری است .”  آدولف لوس

“معماری چیست؟ آیا من آن را همسو با ویتروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟ نه. این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانهشان را تنها پس از اینکه شکل آن را تصور میکردند، میساختند. این فرآورده ذهنی و خلاقیت هست که معماری را تشکیل میدهد، اینک ما میتوانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر میرسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد.”   اتین لویی بوله

“معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه میکند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمیتوانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.”  ویلیام موریس

“تعریف درست معماری بطوریکه آن را از یک مجسمه متمایز کند، عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص و جانمایی آن در آنجا بر اساس مناسبترین اصول ساختمان.” جان راسکین

“وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیرها غافل می­مانیم، فرهنگ و شیوه­های قومی هر لحظه تغییر می­کند پس روش ساختارگراها نمی­تواند صحیح باشد و یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی­کند، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر بیننده و یا هرکس که آن متن را قرائت کند، می­تواند دریافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد.”  ژاک دریدا

“معماری هنری است شگفتانگیز روشنگر و آزادیساز
هنر معماری عبارت است از طرحهایی فردی که با نقاشی و تندیس رقابت میکند و هیچ معنایی ندارد بلکه تنها ایجاد انواع جدید فضاهاست.” فیلیپ جانسون

“معتقد است معماری به عنوان خلقتی هنری برای برآوردن یک نیاز نیست بلکه آفریدن نیاز است. معماری شناسایی همگنی فضاهایی است نامتناسب با عملکردهای خاص انسانی. معماری سازندگی ذهنی فضاهاست و از جایی شروع میشود که عملکرد روشن و مشخص است.” لویی کان

” معماری فرمها, حجمها, رنگها, اکوستیک و موسیقی است. نور و سایه بلندگوهای معماریاند. معماری بازی استادانه, صحیح و باشکوهی از احجام ترکیب شده در زیر نور میباشد.” لوکوربوزیه

“معماری در حضور و بینش خود به عنوان سرپناه و عرفاً خانه و کاشانه ریشه دوانیده است. معماری محافظ هستی است و آخرین سنگر مکان. مکان لامکانی را فرو مینشاند زیرا لامکانی موقعیت متناقضی را دامن میزند.” پیترآیزنمن

“معتقد است معماری به چهره ای نقاب پوش میماند نمیتوان به راحتی نقاب را پس زد همواره مخفی است در پس طرحها دریافتها, عادتها و قید و بندهای فنی اما همین دشواری در پس زدن نقاب معماری است که آنرا این هم خواستنی میکند این نقاب زدایی لذت معماری است. معماری همیشه در مورد رویدادی بوده که در فضا رخ میدهد تا دربارة خود فضا. اگر معماری هم مفهوم و هم تجربه فضا و کاربرد فضا و انگاره نمودی است نه سلسله مراتبی, پس معماری میتواند به جدا ساختن این مقوله ها خاتمه دهد و آنها را بصورت ترکیبهای بیسابقه, برنامه ها و فضاها درهم ادغام میکند. معماری باید به عنوان ترکیب فضاها رویدادها و حرکتها بدون هیچ سلسله مراتبی یا اولویتی میان این مفاهیم دیده شود معماری تنها دیسیپلینی است که بنا به تعریف مفهوم و تجربه تصویر ذهنی و ساختار را درهم میآمیزد. معماری مکان ترکیب تمایزهاست.” برنارد چومی

“معماری چیزی جز تمنای زمان برای فضایی زنده متغیر و جدید نیست درست است که معماری بر روی حقایق مسلم بنا گردیده است اما زمینه کار اساسی آن تسلط معانی است. معماری ارادة زمان است که به فضا تبدیل شده است. زنده شاداب و جدید.” میس ون در روهه

“معماری چیزی نیست که در ذهن منتقد باشد معماری در مورد زندگی واقعی است دربارة مردم است دربارة مسکن دادن به مردم و تأمین نیازهای ایشان است.” نورمن فاستر

“وظیفة معماری درک منطق توصیفناشدنی مکان است.” تادائوآندو

“معماری علم نیست. فرایند ترکیبی عظیمی است که هزاران کارکرد معین انسانی را با هم تلفیق میکند و همان معماری باقی میماند. نسبت معماری ایجاد هماهنگی میان جهان مادی و زندگی انسانی است.” آلوارآلتو

“هنر به طورکلی و معماری بطور خاص نشانگر سیستم ارزشگذاری در هر دوره است.” اتوواگنر

“معماری یک ساختمان است با دکوراسیون بکار رفته” رابرت ونتوری

“معماری نظمی معنوی است که در ساختمانها تجسم یافته است. معماری یک مفصل ارتباطی است یعنی به یک بعد اضافی عینیت بخشیدن معماری واقعی در عصر, در حال تعریف جدیدی از خودش به عنوان یک واسطه و دائماً در حال توسعه دامنه بیان خویش است معماری رمزآلود تداعی کننده و دوجنبه ای است.” هانس هولاین

“معماری یک هنر تحمیلی است. نمایشگاه, کنسرت یا نمایش نیست که مردم بتوانند انتخاب کنند. هنگامی که اثر ساخته شد مردم ناگزیرند از آن استفاده کنند بنابراین بخشی از مطالعات و تجربیات افراطی معماری بهتر است از محدوده نمایشگاه و نوشتار فراتر نرود.” رنزوپیانو

“معماری هنر ساختن فضاست.” برونوزوی

“معماری محصول شرایط و عوامل فراوانی مانند عوامل اجتماعی اقتصادی علمی فنی عادات و رفتار آدمی است که معیار اشتباه ناپذیری از رویدادهای زمان را بدست میدهد.” زیگفریدگیدیون

“معماری مانند موجودی زنده است و فضایی پویا که دنیاهای درون و برون را به یکدیگر پیوند میزند.” آنتونیوگائودی

“معماری مجموعه ای است کم و بیش پیچیده از سیستمهای فضایی که بر یکدیگر تأثیر میگذارند یکدیگر را میپوشانند در یکدیگر تداخل میکنند و با یکدیگر به رقابت میپردازند.” یورگ گروتر

“معماری کوششی است برای آنکه پیوند بین خود و فلسفه را استوار سازد و آنرا قابل تصور نماید.” ژاک دریدا

“ما باید تمام ساختمانهای جدید را تا حدود زیادی مرتبط با محیط آنان بدانیم چرا که معم

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: شنبه 27 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تصاویر زیبای معماری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تصاویر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تمدن های گمشده


اھرام : بنایی که ھرگز نمیمیرد
نمیدانم شما دوستان تا امروز وبلاک " اھرام تفکری فرازمینی " را خواندید یا نه,البته دوستانی که از گذشته
با این وبلاک اشنا ھستند حتما مطالب ان وبلاک را دنبال کرده و خوانده اند . تقريبا تمام باستان شناسان
اھرام را کعبه تفکرات خود میدانند, البته بناھای بینظیر امریکای جنوبی را نمیشود نادیده گرفت, اما در میان
تمام بناھای جھان اھرام ثلاثه ويژه گیھای خاص خود را دارد . امروز در میان ما واژه ای ھست که میگویم تا
"دنیا بوده ھمین بوده " اما در میان اقوام گذشته مصر میگفتند " تا اھرام سه گانه بوده ھمین بوده " این واژه
در کتاب "دکتر سینوھه" و "کنیزه ملکه مصر" و غیره..بارھا تکرار شده..این نشان میدھد که در تفکرات مصريان
اھرام بنائیست جاودانه و در کتیبه ھای بدست امده جمله ای بچشم میخورد که نوشته تا جھان ھست اھرام
نیز ھست, ویکی از اھداف سازندگان اھرام ثلاثه نشان دادن قدرت اھرام و برابر کردن ان با عمر کره زمین
میباشد . اما براستی چنین چیزی ممکن است.؟ باستان شناسان عمر اھرام را بین ۵٠٠٠ تا ٧٠٠٠ سال
میدانند,اما در اینکه عمر اھرام بیش از ۴٨٠٠ سال میباشد شکی وجود ندارد . در این مدت اھرام با غرور و
تکبر خاص خود شاھد گذشت تاریخ بوده است, مردان بزرگی یا انرا از نزدیک دیده یا پا به درون ان نھاده اند
مثل,حضرت موسی , ناپلئون بناپارت,نوستراداموس, سزار امپراطور روم, و بسیاری از رئیسجمھورھای
کشورھای مختلف . اما اجازه دھید حال که نام " ناپلئون بناپارت " برده شد یکی از حوادث تاریخی را برایتان
نقل کنم . یکی از بزرگترین خواصی را که به اھرام و ھرم بزرگ نسبت میدھند " روشن بینی یا پیش
اگاھیست " اگر یادتان باشد من در مطلب نوستراداموس ذکر کردم که او ھنگامیکه وارد اھرام شد به قدرت
اینده نگری رسید, اما درباره ناپلئون , در سال ١٧٩٨ که او مصر را فتح کرد در اولین فرصت به بازدید از اھرام
رفت و ھنگام حضور در سالن فرعون به اطرافیان دستور داد که او را تنھا بگذارند . " پیتر تامکینز " در کتاب
اسرار ھرم بزرگ شرح این بازدید را از زبان
حاضران اینگونه بیان میکند : ناپلئون به ھنگام
ترک ھرم بسیار ھراسان و رنگ پریده بود . او
بقدری دچاره استرس گردید که مجبور شد به
یکی از ھمراھان تکیه کند . او در جواب یکی از
ملازمان که پرسید : ایا چیز مرموزی در ان میان
بود.؟ با تندی گفت : چیزی ندارم که بگویم .
این راز تا اخرین روزھای عمر ناپلئون نامکشوف
مانده بود. تا اینکه در تبعیدگاه جزیره " سنت
ھلن " و چندین ساعت قبل از مرگ خود, به
یکی از محارم خود گفت : روزی که وارد ھرم
بزرگ شدم تمام این لحظات مانند خوابی در
افکارم گذشت و من دانستم که انچه را که
دیده بودم حقیقت زندگی من بود و من سالھا
با این کابوس زندگی کردم !!! این جذابیت و
دلربائی اھرام تا کی ادامه خواھد داشت . ھیچ یک از بناھا و دست اوردھای انسان تا این تاریخ به اندازه
اھرام ثلاثه و بخصوص ھرم " خئوپس" در کشور مصر تعجب و حیرت جھانیانرا برنیانگیخته است . اھرام,
بزرگترین,کھن ترین, سنگین ترین و کاملترین ساختمان مخلوق دست ادمی است و قرنھاست که بر قله رفیع
تخیل ھوشمندانه جای دارد و جنبه ھای اسرار امیز ان موجب شگفتی بینندگان را فراھم میاورد . این بنا که
قدمت ان در اعماق تاریخ مدفون است اطلاعات و دانشھای جدیدی از انسان و محیط زیست او بدست میدھد
و شگفتا که این ھرم بزرگ برای ھر پرسشمقدر که به موازات پیشرقت روزافزون علوم و فنون در ذھن
دانشمندان متبادر میشود جوابی در استین دارد . ھرم " خئوپس" که بمنزله نمونه مجسمی از مجموعه
دانشھا, محفوظات و عقل ودرایت انسانھاست ھنوز ھم اسرار زیادی برای تشنگان دانشھای جدید و
کنجکاوان فطری در اختیار دارد که تا قرنھا میتواند مشتاقان اسرار کھن را در جھت کشف علت و سبب
موجودیت و ساختمان خود جلب نماید . شاید ھم بسیار شاعرانه باشد که تصور کنیم کشف چگونگی و اسرار
ریاضی ساختمان این ھرم در اینده میتواند راھنمای پرسشدیرینه ادمی در مورد سرنوشت خاص خود باشد
که در این صورت این ساختمان عظیم بمثابه سنگ زیربنای فلسفه بشمار خواھد امد اما من قرار است شما
را در تاریخ ھمراھی کنم و نمیخواھم ار اعجاز اھرام با شما سخن بگویم چراکه قبلا و در وبلاک " اھرام تفکری
فرازمینی " با شما در اینباره صحبت کرده ام . اما در انتھای این مطلب شما خواھید دید که چگونه اھرام
تکنولوژی و دانشامروز بشر را به بازی گرفت . براستی این بازی تا کی ادامه خواھد داشت . جواب معماھای
اھرام را چگونه میشود حل کرد.؟ اجازه بدھید کمی در تاریخ کنکاش کنیم..میدانم شما ھم تشنگان علم و
معرفت میباشید . و اھرام چشمه ایست که ھرگز خشک نخواھد شد .
چگونه یورش اغاز شد
تاریخچه ساختمان اھرام و بخصوص ھرم بزرگ, داستانی دلپذیر و سرشار از شگفتیھاست و این داستان
مشروحتر از ان است که بتوان انرا در یک یا دو مطلب جای داد . بنابر این انچه را که با ھم مرور خواھیم کرد
تنھا نکات برجسته ای از این افسانه حیرت انگیز میباشد . در حالیکه تنھا سی ھرم بزرگ و کوچک در مصر و
بسیاری دیگر نیز در سایر نقاط جھان از جمله جنوب افریقا . چین . کوه ھای ھیمالیا . مکزیکو . امریکای مرکزی
و فرانسه وجود دارند,دلیل بیشترین توجه دانشمندان . معماران . مھندسان و ریاضیدانان به ھرم " خئوپس"
این است که از نظر رعایت اصول ریاضی و ھندسی واجد انچنان خصوصیاتی است که دیگر ھرمھا نظیر ان
مشاھده نمیشود بر اساس نظر محققان شش ھرم دیگر که قبل از ھرم بزرگ ساخته شده از نظر عظمت و
محاسبات ریاضی در سطح پائینتری قرار دارند و در بیست و سه ھرم دیگر که پساز ھرم بزرگ ساخته شده
اند از دقت و ظرافت کار به نحو محسوسی کاسته شده است . ھرم بزرگ در ١۶ کیلومتری غرب قاھره در
٢ کیلومتر مربع و از دشت " جیزه " مشرف به نخلستانھای دره نیل بنا گردیده و / زمین مسطحی به وسعت ۶

سطح زیربنای ان که اندکی بیشاز ١٣ جریب را پوشانده با دقتی معادل چند میلیمتر اختلاف تسطیح شده!!!
برای ساختمان این ھرم دومیلیون ششصد ھزار قطعه سنگ ھای ساختمانی تراشیده شده از گرانیت و
سنگ مرمر با وزنھایی از ٢ تا ٧٠ تن با دقتی بیمانند در حدود جزئی از میلیمتر چیده شده تا بنائی به ارتفاع
١۴٠ متر پدید امده است . در جوار ھرم بزرگ دو ھرم دیگر وجود دارد که یکی متعلق به " کفرن " جانشین "
خئوپس " و دیگری " مایکونیوس " جانشین کفرن منسوب است . این اھرام به انضمام شش ھرم دیگر که
ظاھرا برای زنھا و دختران خئوپساختصاص داده شده اند مجتمع اھرام "جیزه" را تشکیل میدھد . در روزگاران
پیش,ھرم بزرگ به منظور زیبائی و استحکام بیشتر با لایه ای از سنگ مرمر صیغلی پوشش یافته بود. تا انکه
در سیزده قرن پیشاز میلاد مسیح بر اثر زلزله قسمتھائی از این سنگ محافظ فرو ریخته و در خلال نسلھای
بعد تمامی سنگھای پوشش که ضخامت ان به دو نیم متر و مساحت کل انھا بالغ بر بیست و دو جریب بوده
است, بتدریج کنده شده و به مصرف بناھایی در شھر قاھره
رسیده است . ھرم بزرگ تا قرنھا پساز ساخت ان دست نخورده
, مسدود و مکشوف باقی مانده و ھر گونه اطلاع و خاطره ای از
محل مدخل این ھرم با سپری شدن روزگاران دراز در مدفن تاریخ
ناپدید گردید . تا اینکه در سال ٨٢٠ پساز میلاد " عبدااله المامون
" فرزند " ھارون الرشید " که از جسارتھا و شھامتھای او در
داستانھای ھزار و یکشب فراوان یاد شده است,به انگیزه
دسترسی به گنجھا و مدارک تاریخی گرانبھا که تصور میرفت در
درون این بنای عظیم ذخیره شده است , با استفاده از گروھی
مھندس , معماران و گارگران روزھای متوالی بدنبال یافتن روزنه ای
بر روی سنگھای مسطح ھرم بدون کوچکترین نتیجه صرف وقت
نمود . خلیفه جوان که از این طریق حصول مقصود را مشکل یافته
بود تصمیم گرفت با حفر یک تونل از درون یک سنگ خارا به
محوطه داخلی ھرم راه یابد و زمانیکه انجام اینکار را ھم در مقابل
سرسختی سنگھای جانبی ھرم غیر ممکن یافت, دستور داد تا با
مشعل ھای مخصوص سنگھا را داغ و افروخته کنند و سپس با
ریختن سرکه سرد در انھا ایجاد شکاف نمایند و به این ترتیب بود
که توانست با حفر یک تونل سی متری به راھرو باریکی به عرض
و ارتفاع در حدود یکمتر در اندرون ھرم راه یابد . این راھرو با شیب
تندی به سمت پائین سرازیر میشد و مھندسان پساز تلاش
فراوان توانستند از طریق این تونل به مدخل مخفی ھرم که در ارتفاع ١۵ متری از پایه ان قرار داشت
دسترسی یابند . با حصول این توفیق " المامون "و افراد وی به شوق دستیابی به گنجینه طلا و جواھرات به
کاوش خود ادامه دادند . ولی در ھر جھت که پیشمیرفتند جزء مشتی خاک و سنگ چیزی دیده نمیشد . با
مشاھده این وضع " المامون " و افراد او, کار حفاری را از نقطه دیگری از درون یک قطعه سنگ مرمر که بریدن
ان اسانتر مینمود اغاز کردند و پساز گذشت روزھا و ادامه کار خستگی ناپذیر , یک تونل باریک که سقفی
بسیار کوتاه داشت بر روی انان گشوده شد . گروه کارگران در حالیکه روی زانوھای خود میخزیدند در حدود ۵٠
١ متر / متر در طول این مسیر بالا رفتند و سرانجام به یک اطاقک خالی با سقف شیروانی شکل به مساحت ٧
مربع رسیدند و از انجائیکه اعراب در انزمان, زنان خود را در درون مقبره ھائی که سرپوش شیروانی شکل
داشت دفن میکردند این محل به بنام " اطاق ملکه " نام گذاری شد . در این محفظه یا مقبره چیزی جزء یک
حفره تو خالی طاقچه مانند یافت نشد . در نتیجه کارگران یکباره دیگر در بازگشت از مسیر خود در حالیکه
مشعل ھا را متوجه سقف کرده بودند به حفره خالی دیگری برخوردند و با سعود از این مجرای باریک به دالانی
۶ و طول ۴٨ متر برخوردند , انتھای این دالان یا راھرو به محل مسطحی منتھی / با سقف بلند به ارتفاع ٨
گردید که به منزله استانه و مدخلی به اطاق دیگر بود , و از این محل با عبور از تونل دیگری , وارد سالن بزرگی
۵ متر بود و بنام / ۵ متر و ارتفاع ان ٧ / ١٠ در ۶٠ / با دیوار و سقفی از سنگ خارا شدند که عرض و طول ان ٢٠
سالن بزرگ یا سالن فرعون نامگذاری شد . با اینکه در این نقطه کارگران عرب دیوانه وار در جستجوی گنجینه
مورد نظر بودند . اما تنھا چیزی که یافتند تابوتی خالی از سنگ خارای قھو ھای رنگ که بسیار صیقلی بود .
المامون که از ادامه کار خسته شده و نتیجه ای از زحمات خود بدست نیاورده بود در فرصتی مناسب مقداری
طلا و جواھرات را در گوشه ای از این اطاق پنھان کرد و سپسکارگران را برای حفاری به ان محل ھدایت نمود
و به این ترتیب به افراد خود دلگرمی و امیدواری داد و در ضمن خود نیز از مخمصه شکست در جریان این
ماجراجوئی نجات یافت . بنابراین اولین تلاش انسانھا برای گشودن راز و رمز این ساختمان عظیم بجائی
نرسید .

۴۵٠ سال بعد , زلزله ھای شدید قسمتی از روپوش و محافظ ھرم را فرو ریخت . با اینحال قرنھا ھیچکسدیگر
پا بدرون ان نگذاشت و این بنای غول اسا در ھاله ای از اوھام و خرافات فرو رفت . بنظر عوام ارواح شوم و
خبیث و مارھا و افعی ھا در اندرون سنگھا لانه کرده بودند و سرگذشت ھر کسکه جرات نزدیک شدن به انرا
داشت جزء مرگ نبود . سالھا گذشت تا انکه در قرن دوازدھم بعد از میلاد, ماجراجوئی دیگر بنام رابی بنیامین
که جسارت ورود به این ھرم را پیدا کرده بود . ادعا کرد که این بنا ساخته دست جادوگرانست . متعاقب وی
"عبداللطیف" بغدادی دانشجوی پزشکی و تاریخ یکبار دیگر پا بدرون ھرم نھاد . اما به محض ورود از ترس
مدتی بیھوش شد و دربازگشت به یک مرده
بیشتر شباھت پیدا کرده بود . در سال ١۶٣٨
میلادی " جان گریوز" ستاره شناس و استاد
ریاضیات مدارس عالی انگلستان به امید یافتن
گنجینه ھای متفاوت از انچه " المامون " یافته بود
وارد ھرم بزرگ شد . او که در جستجوی
اطلاعاتی برای اندازه گیری مشخصات سیاره
زمین بود با بھره گیری از تلاش پیشینیان به محل
سالن بزرگ راه یافت . اما برای وی تصور اینکه
ساختمانی با این عظمت تنھا برای حفاظت و
نگھبانی از یک مقبره ساخته شده باشد غیر قابل
باور بود . و بر اساس ھمین تصور به جستجوی
اطلاعات جدید ادامه داد و یادشتھای فراوانی از
یافته ھای خود تعیه کرد . این یادشتھا توجه "
اسحاق نیوتن " را که در ان زمان شھرت و
معروفیتی نداشت بخود جلب کرد و مقاله ای
تحت عنوان " واحد اندازه گیری طول در مذھب یھود و بسیاری مذاھب دیگر " را منتشر کرد که بموجب ان,
واحد طول مورد استفاده سازندگان اھرام در عھد " ممفیس" را که به نسلھای بعد منتقل شده بود مشخص
میساخت . جستجو و کشف واحد طول نه بر اساس تصادف بلکه بر پایه کنجکاوی محض بود . چرا که در ان
زمان نیوتن ھنوز از نتیجه کشف " قانون جاذبه عمومی " خود که بر مبنای اندازگیری دقیق محیط زمین استوار
بود اطمینان کاملی نداشت و منیع اطلاعات وی تا ان تاریخ ارقام بدست امده از محاسبات " ارتوسن " ستاره
شناس یونانی و پیروان او بود که این ارقام محاسباتی را که نیوتن برای اثبات صحت تئوری خود مینمود, تائید
نمیکرد . اندازه گیری ھای " جان گریور " از ابعاد ھرم در ارتباط با محیط زمین گرچه به واقعیت نزدیک بود و به
ھمین دلیل نیوتن کشف قانون جاذبه عمومی خود را چند سال بعد و بر اساس محاسبات ستاره شناس
فرانسوی بنام " ژان پیکارد " به جھانیان اعلام داشت . در انزمان چه نیوتن و چه پیروان او ھیچگونه اطلاعی
نداشتند که مجسمه ابوالھول و ستون سنگی چھار ضلعی
که در میان پنجه ھای این پیکره سھمناک قرار دارد بعنوان
وسیله ای برای تعین دقیق اولین روز سال, یعنی روزی که
شبانه روز دقیقا با ھم برابری میکند,بکار میرفته (عتدالین )
و ھرگز نمیتوانستند تصور کنند که سایه این ستون برای
محاسبه دقیق محیط کره زمین در رابطه با عرض جغرافیائی
محل استفاده دانشمندان اھرام بوده است. جای
شگفتیست ایا اھرام نیوتن را ببازی گرفته بود.؟ ایا اھرام
انقدر دانش داشت که نیوتن را با تمام بزرگیش به حقارت
بکشد .؟ھمانگونه که گفتم داور شما ھستید . اما ادامه
مطلب خودمان . " ناتانیل دیویس" جنرال کنسول انگلیس
در الجزایر پا بدرون ھرم بزرگ گذاشت و پساز دقت و
برسی فراوان یک سوراخ مستطیل شکل در سقف سالن
بزرگ (سالون فرعون ) مشاھده کرد و ھنگامیکه با اشگالات
فراوان از درون این سوراخ بالا رفت . به کشف سالن دیگری
با ابعادی مشابه سالن بزرگ اما با سقفی بسیار کوتاه نائل
امد . در این سالن نیز که بنام کاشف ان " دیویس" نامیده
میشود ھیچگونه گنجینه ای یا سنگنوشته ای بدست نیامد
و این معما ھمچنان ادامه داشت تا انکه در زمان اشغال
مصر توسط ناپلئون بناپارت یکبار دیگر ھرم بزرگ مورد توجه
دانشمندان و ریاضی دانان فرانسوی از جمله "ادام فرانسوا جمار " و " کلنل ژان ماری " قرار گرفت . این
دانشمندان با پاک کردن اطراف ھرم از سنگ و خاک و با توجه به موقعیت ساختمانی ان سنگ بنای اصلی
ھرم را کشف کردند و بر این اساس اندازه گیریھای بسیار دقیقی از ابعاد خارجی ان بعمل امد . در اوائل قرن
نوزدھم " کاپیتان کاویگلیا " و " کلنل ھوارد ویس" تلاش مشترکی را اغاز کردند و در سال ١٨٣۶ به کشف
سه سالن دیگر تقریبا با ابعاد سالن اصلی و در بالای ان نائل شدند که تصور میرفت این سالنھا در مجموع به
منظور تخفیف فشار سنگھای فوقانی که ارتفاع انھا حدود ۶٢ بالغ میشد بر روی دیواره ھای سالن اصلی
ساخته شده اند . " ھوارد ویس " ھمچنین موفق شد دو سوراخ ھواکش طولانی بطول تقریبی ۶٢ متر را
کشف کند که مستقیما به سالن اصلی مربوط میشد و با تمیز کردن مجاری این ھواکش ھا,ھوای تازه به
درون ھرم نفوذ کرد و حرارت داخلی محوطه در تمامی طول سال به بیست درجه سانتیگراد تثبیت گردید. (
اینھم یکی دیگر از اسرار اھرام میباشد که در تمام طول سال درجه ھوا ثابت است و ھیچگونه تعقیری در
سالن بزرگ مشاھده نمیشود . براستی انھا چگونه این محاسبات دقیق را انجام میدادند!!! )... ھمچنان که

زمان به پیشمیرفت و اکتشافات جدید نشان میداد که در داخل ھرم ھیچگونه جواھرات و مدارک تاریخی و یا
اثار ھنری وجود ندارد تصور اینکه این ساختمان فقط به عنوان یک ارامگاه ساخته شده باشد روز به روز بعیدتر
مینمود . شاید این ھم رازی بود که اھرام در سینه داشت . ھیچ بنائی در دنیا به اندازه اھرام ثلاثه و بخصوص
ھرم بزرگ محققان را دچار تردید نکرده است بعضی از محققان ھمانگونه که گفتم اھرام را تنھا یک مقبره با
شکوه میدانند و بس . اما دانشمندان و باستان شناسان بسیار بزرگی ھم ھستند که معتقدند که این
ساختمان برای ھدف و مقصدی بسیار عظیم و متعالی ساخته شده است . طبق یک برسی که توسط
کالجی در انگلیستان صورت گرفت بیشاز ٧٠٠٠ عنوان کتاب تنھا در ٢٠ سال گذشته درباره اھرام نوشته
شده و جالب اینکه بعضی از نویسندگان اصلا اھرام را از نزدیک ندیده اند اما اخرین کسی که موفق شد راز
دیگری از اھرام را کشف کند کسی نبود جزء دکتر " ھوارد کارتر " که در سال ١٩٢٣ وارد مقبره فرعون شد .
من درباره او ھمانطور که گفتم در وبلاک " اھرام تفکر فرازمینی " بصورت کامل و جامع توضیح دادم . اما اگر
یادتان باشد من در مقدمه قسمت اول نکته ای را یاداور شدم و ان این بود که اھرام تکنولوژی و علم امروز را
به بازی گرفت . شاید بگوئید چگونه .؟ ھنگامیکه سران مصر تصمیم گرفتند سد اسوان را بسازند متوجه شدند
اثار بسیاری به زیر اب خواھد رفت . برای ھمین مھندسان خبره ای از ۴ کشور امریکا. فرانسه . انگلیس .
سوئیس داوطلب شدند که اثار باستانی را نجات دھند . ھیچ راھی نبود و کشور مصر به این سد احتیاج
فراوانی داشت . مھندسان مشغول کار شدند اما پس از مدتی عجز مھندسان اشکار شد . چون امکان
جابجائی بعضی از قطعات ساختمان با تمام امکانات میسر نشد . اخرین راه حل این بود که بعضی از سنگھا و
مجسمه ھا را به قطعات کوچکتر تبدیل کنند و سپسانھا را جابجا کنند . به این ترتیب به اصالت تصاویر و
سنگنبشته ھا لطمات و خسارات جبرا ن ناپذیری وارد شد . محمد کروان رئیسموزه قاھره در ھمان سال
گفت : بعضی از مجسمه ھا و سنگھا که مجبور به قطعه قطعه کردنششدیم نصف مجسمه ھا و سنگھائی
نبود که در دره پادشاھان و ھرم بزرگ میباشد . ما چاره ای نداشتیم و گرنه بسیاری از اثار به زیر اب میرفت .
فکر میکنم احتیاج به توضیح نیست و شما متوجه شدید..براستی چه قدرتی و چه علمی این سنگھای عظیم
را با این دقت به روی ھم نھاده..؟!! ایا اھرام دست از بازی برداشته یا این بازی ادامه دارد.؟ ھر چه باشد داور
این بازی تعقیر نخواھد کرد!! تاریخ را ھمه به عنوان داوری عادل قبول دارند . پایان

با بیشاز ۴٠٠ مطلب مستند از دنیایی ناشناخته ای که در ان زندگی می کنیم .

کامپیوتر باستانی
در سال " ١٩٠٠ " ھمانگونه که در تصویر مشاھده میکنید ,بقایای یک وسیله مکانیکی و عجیب در میان
اجسام در داخل لاشه یک کشتی غرق شده در ساحل کرت کشف شد ,این وسیله حاوی یکسری دنده ھای
برنزی میباشد , که در میان جلدی چوبین قرار گرفته بود . ھنگامیکه وسیله را به ساحل می اوردند , وسیله از
دست سقوط کرد و جلد چوبی ان شکست ,انگاه وقتی که عکسبرداری اشعه ای از این وسیله انجام شد .
کاشف بعمل امد که ساختمان داخلی وسیله دارای پیچیدگی عجیبی است . بسیاری از کسانی که اخیرا"
این وسیله را مورد بازبینی قرار داده اند . بر این اعتقادند که وسیله مذکور نوعی ماشین محاسبه یا ھمان
کامپیوتری بوده که حرکات ماه , خورشید و سایر سیارات را پیش بینی کرده و موقعیت انھا را در ھر زمان
محاسبه میکرده است . با توجه به اینکه از میزان اطلاعات و معلومات یونانیان قدیم در مورد علم نجوم بسیار
گفته و نوشته شده است . بنابراین , این سئوال که انھا معلومات مذکور را از کجا و به چه وسیله ای به دست
اوردند مارا به سوی پاسخی رھنمون میکند که وجود کامپیوتری قدرتمند مانند انچه که گفته شد در دست
یونانی ھا حقیقت داشته است .
..
عجیبترین برشکریستال در جھان - راز بی جواب
ھنگامیکه جمجمه کریستالی وارد لابراتواری در کالیفرنیا شد . ھیچکس باور نمیکرد با یکی از معماھای بی
جواب دیگری از دنیایی ناشناخته روبرو خواھیم شد . این جمجمه کریستالی متعلق به اقوام مایا در امریکای
مرکزی و شمالی است که متعلق به ٨٠٠ قبل از میلاد میباشد .
دانشمندان ھنگام مطالعه روی این جمجمه متوجه شدند , برشھائی
به روی این جمجمه کریستالی است . اما برشھا به گونه ای انجام
شده که بر خلاف جھت ھای طبیعی کریستال است , یعنی در واقع
این گونه برشھا قاعدتا" باید باعث شکسته شدن و ترک خوردن
کریستال شود . اما این کریستال دارای ویژگی ھای اوپتیکال عجیبی
میباشد , که حتا در این دوره مدرنیزه و با تمام امکانات و تجھیزات و
وسایلی که دارای دقت بسیار میباشد , ساختن ان امکان پذیر نیست
و در نتیجه نه تنھا این کریستال شکسته نشده و ترک نخورده , بلکه
کانلھای نوری ان به شکل معجزه اسائی جھت داده شده , برای مثال
نور از پایه جمجمه به چشمھا میاید و انھا را مانند چشمان یک انسان
زنده نورانی میکند . بسیاری معتقدند که اینگونه برش در کریستال و
جھت بخشی به نور تا یکھزارسال اینده نیز از ذھن و دست بشر
معمولی برنخواھد امد , شاید ھم مطابق باور بسیاری ملاقاتی که یک تمدن فضائی پیشرفته از اقوام مایا در
ھزاران سال پیش به عمل امده در ساختن این جمجمه کریستالی با ابعاد نورانی عجیب ان موثر بوده است .

تصاویر باور نکردنی صحرای نازکا
این خطوط حک شده خارق العاده روی زمین که در تصویر مشاھده میکنید . باستان شناسان را از سال
١٩۶٠ دچار تعجب فراوان کرده است . البته کشف این خطوط با حفاری امکان پذیر نشده بلکه اولین بار در
سال ١٩۶٠ یک ھواپیمای تجاری که بر فراز این منطقه پرواز میکرد از اسمان این خطوط را مشاھده کرد (
البته در بعضی کتب تاریخ ١٩٣٠ امده ) طبق ازمایشھای انجام شده خطوط بین سالھای ۶٠٠ تا ۴٠٠ قبل
از میلاد حک شده اند و انرا به تمدن" نازاکای " در امریکای جنوبی نسبت داده اند . این خطوط در مجموع
۴۵٠ کیلومتر مربع را در بر میگیرد . این خطوط مجموعه چندین
تصاویر به اشکال مختلف است که در زمینی کاملا مسطح به
وجود امده ( مشابه عکسماھوارھای سمت راست ) با توجه
به نسبت ھای دقیق ھندسی این خطوط نشان میدھند , به
ھیچ وجه امکان پذیر نیست که کس یا کسانی بدون استفاده
از وسائل مدرن , انھم از روی زمین به چنین محاسبات
عظیمی دست بزنند . تنھا راه انجام محاسبات ھم این است
که شخصی از ارتفاعی کمتر از پنج کیلومتر به افرادی در زمین
دستور دھد تا خطوط را حک کنند . حال در دوھزار سال پیش
تر چگونه در سرزمینی مسطح که کوه و تپه ای ھم در اطراف
ان وجود نداشته !! کسی میتواند به ارتفاع پنج کیلومتری پرواز
کند و دستور چگونگی حک خطوط را به افرادی در روی زمین
فرمان بدھد.؟!! معمائیست که ھنوز پاسخی به ان داده نشده
!! بنابر این باز ھم به باور بسیاری میرسیم که از ملاقات
تمدنی پیشرفته با زمینیان خبر میدھند و انھا را قادر می کنند که با توجه به قدرت پرواز و سفینه ای که
در اختیار داشتند این محاسبات را انجام داده و بعد روی زمین انرا حک کرده باشند!! شاید برای شما
باورش سخت باشد . اما دانشمندان بسیاری سالھای سال
به روی نقاط مختلف زمین کار کردند . در تاریخ ١٩٩٨ سازمان
فضائی ناسا سمیناری را باحضور سرشناسترین فضانوردان ,
باستان شناسان , ریاضیدانان و محققان بزرگ جھان برگزار
کردند . برای انھا بسیار مھم بود تا بفھمند که ایا نیاکان ما در
زمین براستی با افرادی فرازمینی ملاقات داشته اند.؟؟ ایا
براستی موجودات ھوشمند با تمدنی پیشرفته در سیارات
که به ARCHELOGIE دیگر وجود دارند؟ مجله معروف و معتبر
چند زبان مختلف چاپ میشود در صفعه ١٣٨ خود در باره این
سمینار و موضوعات ان اینگونه نوشت : ھنگامی که خورشید
میرود و تاریکی جای انرا میگیرد اگر به اسمان نظر کنیم
میلیونھا ستاره و سیاره را میبینیم که با تمام علم و
پیشرفتمان ھنوز قطره ای از انرا ندیده ایم . امروز بر زمینی
زندگی میکنیم که براستی چیزی از گذشته ان نمیدانیم . ھر روز که میگذرد
اینرا میفھمیم که حتا نیاکانمان را نمی شناسیم . حال با این دانسته ھای
اندکمان چگونه میخواھیم از کھکشانی حرف بزنیم که در ان ذره ای بیش
نیستیم . بسیاری از انسانھا که بر این کره خاکی زندگی میکنند از ما میپرسند
ایا نیاکان ما دانسته ھایشان از انسان امروز بیشتر بوده.؟ یا انکه با موجوداتی
ھوشمند از سیارات دیگر ملاقات داشته اند.؟ قرائن بسیاری در دست ماست
که نشان میدھد انسان ارام ارام به تکامل رسیده و انچه که امروز برای ما باقی
مانده تجربه ای است که طی میلیونھا سال به ان دست پیدا کردیم . ولی
نشانه ھای ھم به روی زمین ماست که دال برملاقات موجوداتی است که
بسیار متفکرتر ,ھوشمندتر و مجھزتر از انسان امروزی است....." من خیلی
سعی کردم که نسخه انگلیسی این مجله را پیدا کنم اما نشد و تنھا نسخه
اسپانیائی انرا یافتم و عکسانرا در وبلاک گذاشتم .

پرنده بالدار فراعنه یا کنکورد عصر جدید
در سال ١٨٩٨ از قبر یک مومیایی مصری در منطقه " سقاره " وسیله چوبی و بالداری بدست امد که ابتدا
باستان شناسان تصور کردند , این وسیله که در قرن دوم قبل از میلاد ساخته شده مجسمه چوبی پرنده مورد
علاقه " مکتره " بوده است . اما در سال ١٩٧٢ زمانی
که یک تیم محقق و باستان شناس دیگر از دانشگاه
لندن مشغول برسی پرنده چوبی بودند , ناگھان به
واقعیتی پی بردند که باور کردنی نبود . ان پرنده چوبی
در اندازه ھای بسیار دقیق ساخته شده بود و از
طراحی فوق العاده ایرودینامیکی برخوردار بود است ,و
این نشان می داد طراحان ان از علوم ایرودینامیکی
اطلاع داشتند محققان پی بردند این پرنده چوبین
دقیقا مانند طراحی جت ھای کنکورد بوده و نسبت ھا
حتی تا سانتی متر به سانتی متر دقیق و مانند
نسبت ھای زوایا و انحناھای یک ھواپیمای کنکورد بوده
است . باستان شناسان و محققانی که روی این پرنده
کار میکردند بلافاصله مدعی شدند که مصریان در
دوھزار و پانصد سال پیش تر بر اساس فیزیک پرنده ھا درصدد ساختن اولین ھواپیما برامده بودند . اما اینکه
موفق شده یا نشده اند سئوالی است که شاید ھرگز پاسخی بران داده نشود . ولی انچه که مطمئن به نظر
میرسد این است که اگر بر اساس ابعاد این پرنده چوبی , ھواپیمایی ساخته شود بدون طردید قادر به پرواز
است . اما این تنھا معمای اھرام نیست , تصویری بر دیوار معبدی در" دره شاھان " نقش بسته است که
چندین شکل را در دل دارد . من از شما میپرسم با دیدن ان یاد چه چیز می افتید .
تصویری باستانی اینبار در چین

راز قلعه اینکا
سه دیوار ھر کدام با ٩متر ارتفاع ودر دایره ھای ٣۶٠ متری در منطقه " کوسکو " واقع در پرو کشف شده اند .
این دیوارھا را باستان شناسان بخشی از یک قلعه عظیم که تمدن اینکا را از شر محاجمان در امان نگه
میداشته , دانسته اند . عمر این دیوارھا ھزاران سال و وزن ھر کدام نیز ٣٠٠ تن تخمین زده شده . این دیوارھا
از سنگھای عظیم به گونه ای ساخته شده اند که حتا تیغه چاقو ھم از ان عبور میکند ( فاصله بین سنگھا )
حال با ابزار و اسبابی که ھزاران سال
پیش تر وجود داشته انھم توسط یک تمدن
سرخپوستی , چگونه این دیوارھای منظم
و عظیم برپا شده .؟ سئوالی است که
تاکنون به ان جواب داده نشده !!.( البته در
اھرام ثلاثه مصر ھم با چنین معمائی
روبرو میشویم ) در حالی که برای حمل
این سنگھا به سوی مکانی که دیوار در ان
ساخته شده نیاز به وسیله نقلیه پر
قدرتیست که درعصر حاضر نیز بسیار کم
است ( در کل کشور ما تنھا در بنادر
جرثقیل ٣٠٠ تنی وجود دارد که میتواند بار
را از کشتی تخلیه کند ) با برسیھای
انجام گرفته نزدیکترین منطقه که می
شود سنگھائی از جنس سنگھای مورد
نظر را تعیه کرد چیزی حدود ١۵ کیلومتر
فاصله دارد . نکته بعد این که ظرافت و
محاسبات کم نظیری در چیدن و بالا اوردن دیوار بکار رفته . این دیوار بینظیر باستان شناسان را انقدر متعجب
کرده که در ھمه یافته ھای خود در امریکای جنوبی شک کرده اند . چرا که انھا را از نظر زمان و مکان مطابق با
منطق نمیدانند .
نقشه اسرار امیز پیر رئیس
در اغاز قرن ھیجدھم نقشه ای قديمی متعلق به يک افسر نیروی دريايی ترک بنام پیررئیس در کاخ طوبقابی
در ترکیه پیدا شد (خود نقشه طی ازمايشات فراوان متعلق به ٨٠٠ سال پیش از ان بوده . با احتساب به اينکه
در قرن ھجدھم بدست امده تقريبا متعلق به ١٠٠٠ سال پیش است)اين دو عدد اطلس در کتابخانه دولتی
برلن محفوظ است .اين نقشه دقیقا دريای مديترانه و اطراف بحرالمیت را نشان میدھد . کلیه اين نقشه
توسط مالری نقشه بردار امريکائی در چند مرحله محاسبه شده . او میگويد که نقشه دارای کلیه مشخصات
جغرافیائی بوده ولی در جای سعی خود ترسیم نشده . او از والترز نقشه بردار (کارتو گرافر ) انجمن
ھیدروگرافیک نیروی دريايی امريکا کمک خواست . مارلی والتر
با يک تیم متخصص بروی نقشه کار فنی و تخصصی انجام
دادند و سرنجام کشف مھیجی بعمل امد . نقشه بطور مطلق
دقیق و با دقت بی نظیر نه تنھا در مورد دريای مديترانه و
بحرالمیت بلکه تمام سواحل امريکای شمالی و جنوبی و
حتی کرانه ھای قطب جنوب روی نقشه پیررئیس ھست .
نقشه نه تنھا حدود قارھا را تعیین کرده بلکه حتی توپوگرافیک
داخلی را نیز با دقت نشان داده . ترسیم سلسله جبال و قله
کوھھا جزائر . رودخانه ھا و قاره ھا و فلات ھا در سال ١٩٧۵
نقشه ھا مجددا به "لی نھام" سپرده شد اين کارشناس ھم
مدير رصد خانه وستون و ھم نقشه بردار در نیروی دريايی
امريکا اشتغال دارد . پس از برسیھا و تفحصھای فوق العاده
دقیق و تا سر حد وسواس علمی " لی نھام" چنین اظھار
کرد : اين نقشه بنحو معجزه مانندی دقیق و حتی مناطق
ھنوز کشف نشده برای ما بروی ان ديده میشود . اين نقشه
از فاصله ۵٠٠٠ میل زمین و دقیقا از بالای شھر قاھره تعیه
شده . اری از فاصله ۵٠٠٠ میلی زمین حال چگونه اين نقشه
تعیه شده سئوالیست که جوابش را کسی نمی داند . نقشه
اصلی را چه کس کشیده .؟ توجه داشته باشید مگر چند
سال از کشف قاره امريکا میکذرد.؟ مگر چند سال است که
انسان به قطب رفته " ایا در انزمان ماھواره وجود داشته یا کسانی این اطلاعات را به کسی که نقشه را
کشیده داده است . برای ديدن نقشه پیر رئیس و نقشه ھای که توسط ماھواره تعیه شده کمی دقت
کنید . برای دیدن سایر تصاویر به روی اعداد کلیک کنید. اگر به تصاویر دیگر این نقشه علاقه دارید . در
سایت
نزدیک ۶٨۶ تصویر وجود دارد Piri Reis : تایپ کنید Images گوگل یا یاھو در قسمت

ساعتی از جنسالومینیوم
در سال ١٩۵۶ باستان شناسان یک وسیله نشان دادن گذر زمان را از زیر خاک بیرون اوردند که دارای حروف
چینی روی ان بود . در محاسبات اولیه این وسیله را به قرن سوم میلادی نسبت دادند که با توجه به
ازمایش کربن (کربن - ۴ ) در صحت این تخمین ھیچ شکی وجود نداشت . امادو مشکل بزرگ و تکاندھنده
دراین میان مشاھده شد . یکی اینکه وسیله نشان دادن زمان و ساعتھای اولیه را سوئیسی ھا تنھا سه
قرن پیش تر به صورت مکانیکی اختراع کرده بودند . و این
وسیله نشان میدھد چینی ھا حداقل ده قرن در ساختن
ساعت از سوئیسی ھا جلوتر بوده اند . اما مشکل دیگر که
بسیار عجیب تر جلوه میکند این است که این وسیله از
٨۵ درصد الومینیم ساخته شده است . در صورتی که ما
میدانیم الومینیم به صورت الیاژ و جسم مرکب وجود داشته
و وانگھی اولین بار الومینیم در قرن نوزدھم میلادی و انھم
به کمک نیروی برق به صورت مستقل و مجزا درامده است .
حال چگونه چینی ھا شانزده قرن پیش تر از طرفی مکانیزم
ساعت مکانیکی را بدست اورده بودند و از جھت دیگر از
الومینیم به ٨۵ درصد یک مخلوط , استفاده کردند.؟ و
سرانجام چگونه در ان زمان نیروی برق را در اختیار داشته
اند که بتوانند به مجزاسازی الومینیم بپردازند.؟ اینھا ھمه از
رازی خبر میدھد که ھمه دانشمندان را در عجب گذاشته
است . رازی که چینی ھا را در دوھزار سال پیش قادر
ساخته تا بسیاری از دستاوردھای مدرن بشری را تجربه کرده باشند!!
اھن چھار میلیون ساله
وسیله ای را که در تصویر مشاھده میکنید از مخلوط چوب و اھن ساخته شده و در سال ١٩٣۶ در جزیره
انگلیستان کشف شده است . اما انچه باعث تعجب است این وسیله که بی شباھت به یک چکش نیست , در
ازمایشھا دارای عمری برابر با چھارصد میلیون سال تشخیص داده شده است حال سئوال این است یک اسباب
مدرن مانند چکش در چھارصد میلیون سال قبل وجود داشته و چه کسانی از ان استفاده میکرده و نکته تعجب
اورتر جنساھن در این وسیله است که بسیار خالص تر از اھن ھای مدرن تشخیص داده شده , در حالی که در
ان دوران ھنوز ھیچ گونه فلزی در سطح زمین وجود نداشته و بشر اولیه فقط به کمک استخوان سایر حیوانات به
شکار میپرداخته اما نکته جالبتر تعدادی از
محققان دانشگاه ھای مختلف انگلیستان ابتدا
این مسله را رد کردن و اعلام داشتن که این
وسیله جھلی میباشد . " ادوارد میرز " رئیس
موزه لندن و موزه سلطنتی انگلیستان با رد این
موضوع اعلام کرد ھر کس که چنین ادعای دارد
خود میتواند ان را ازمایش کند . پس از بیان این
مطالب باستان شناسانی از کشور فرانسه و
انگلیستان طی ازمایشاتی که روی این وسیله
انجام دادند اعلام کردند تمام ازمایشاتی که قبلا
روی این شی انجام شده درست بوده و معلوم
نیست سازندگان ان این علوم را از کجا بدست
اوردند . این وسیله ھمه دانشمندان را در مورد
تاریخ بشر و ابزاری که مورد استفاده قرار میداده به شک انداخته است .

یک ادعای عجیب
بیلی ماير پیر مرد مسن و کشاورز سويسی در میان يوفولوژيست ھا از شھرت زيادی برخودار است. ادعای
وی اين است که از زمان کودکی تا بحال بیشاز ٢۵٠ بار با موجودات فرازمینی از ستارگان پلیاد (خوشه پروين)
ديدار و گفتگو کرده است. که اوج این تماس ھا در دھه ٧٠ میلادی بوده است. در میان تمام کسانی که
ادعای ارتباط با موجودات فرازمینی را می کنند بیلی ماير از جايگاه ويژه ای برخوردار است. زيرا وی برای صحت
ادعای خويش عکسھا و فیلمھای بسیار شفافی از بشقاب پرنده ھا گرفته است. که به گفته خودش اين
اجازه را موجودات فرازمینی به او داده اند. عکسھا و فیلم ھا و نوارھايی که حاوی صداھای بشقاب پرنده
ھاست ھمه توسط دانشمندان زيادی مورد ازمايش قرار گرفته که اثری از حیله و نیرنگ در انھا ديده نشده
است. ھمچنین او فلزاتی را از طرف فرازمینی ھا به دانشمندان اھدا کرده است که در کره زمین يافت
نمیشوند!
خبر باور نکردنی
در تاریخ ژانويه ٢٠٠٢ در مجله خود صحت يکی از ادعای بیلی ماير را که National Geographic سازمان
حدود ٣٠ سال پیش (دھه ٧٠ ) مطرح شده بود تايید کرد! بیلی ماير بیش از سی سال پیشادعا کرده بود که
موجودات فرازمینی به او گفته اند که قله اورست مرتفع ترين کوه در کره زمین نیست! وی در یکی از نوشته
در اکوادور ( Chimborazo ) ھای قدیمی خود اورده که موجودات فرازمینی به او گفته اند که قله چیمبورازو
٢١۵٠ متر از قله اورست بلند تر است.برای اينکه کره زمین کاملا گرد نیست و برای ھمین (ارتفاع از سطح
در ادامه توضیح میدھد National Geographic ! دريا) مقیاس درستی برای اندازه گیری ارتفاع کوه ھا نیست
که اخیرا دانشمندان متوجه شده اند چرخش زمین به دور خود باعث شده که سطح زمین کاملا يکدست و
اصطلاحا کروی نباشد. بنابر اين اگر ارتفاع کوه ھا را نسبت به مرکز زمین بسنجیم کوه چیمبورازو ٢٢٠٠ متر
بلند تر از اورست است! اما اگر مبنای اندازه گیری را سطح دریا اختیار کنیم در ان صورت قله اورست ٢۵۴٠ متر
از چیمبورازو بلند تر است. پس در حقیقت نه اورست بلکه چیمبورازو (بلند ترین نقطه) روی زمین است. اين
نکته را بايد ياد اور شد که چگونه يک کشاورز ساده سويسی که تحصیلات عالی نیز ندارد سالھا پیش چنین
ادعايی را مطرح ساخته که اکنون دانشمندان به صحت ان پی برده اند؟!
کوه اورست : فاصله قله تا مرکز زمین = ٦،٣٨٢،٢٥٠ متر
کوه چیمبورازو : فاصله قله تا مرکز زمین = ٨،٣٨٤،٤٥٠ متر
بینظیرترین وبلاگ ماورائی ایران با بیش ۴٠٠ مطلب مستند Yahoo2
 

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اکولوژی

1
اكولوژي و درك فركتالي در معماري نوين
Ecology and the Fractal Mind in the New Architecture
گفتگوي نيكوس سالينگاروس با ويكتور پادرون
برگردان به فارسي از شادي پاكزاد
Translated by Shadi pakzad
shadipakzad@hotmail.com
-1 فركتال ها
طي سال هاي اخير من براي يافتن قوانين اساسي در معماري و شهرسازي تفكرات تحليلي دانشمندي را به كار :NS
مي بردم. اين دانشمند دوست من كريستوفر الكساندر نظري هپرداز برجسته است. در پي پيروي از او نتايج تا آنجا پيش رفته است كه
نشان مي دهد يك ساختمان يا شهر موضوعي است طبق همان قوانين سازمان يافته ارگانيسم هاي زيست شناسي يا برنامه هاي
پيچيده كامپيوتري. معماري جديد به قوانين علمي بيشتر وابسته است تا ديكت ههاي سبك گرايانه. با استفاده از اين قوانين م يتوانيم
ساختمان هاي جديدي پديد آوريم كه از احساسات شديداً مثبت و قوي تاريخي ترين ساختمان ها نسخه برداري مي كند بدون اينكه
از فرم يا سبك آنها كپ ي برداري شود.
در همه جاي جهان شباه تهاي رياضي حسي به هم دارند. يكي از (folk) ساختمان هاي عالي گذشته و معماري بومي
اين شباه تها ساختار فركتال است. ساختارهاي قابل مشاهد هاي در همه سطوح بزرگسازي وجود دارند و اين سطوح متفاوت در
مقياس بسيار سخت و محكم از طريق طراحي به هم متصل شد هاند. در عوض ساختما نهاي سبك مدرنيسم هيچگونه كيفيت
فركتال ندارند. نه فقط مقيا سسازي خيلي كمي دارند، بلكه مقياس هاي متفاوت [اگر هم وجود داشته باشند]، به هيچ شكلي به هم
پيوسته نيستند. حقيقتاً انسان م يتواند يك قانون طراحي نانوشته را در اجتناب از مقيا سهاي سازمان يافته فركتال در آنها ببيند.
جذابيت در موضوعات فركتال در اصل با مطالعه سيستم هاي پيچيده ديناميك در آغاز اين قرن با كارهاي :VP
Gaston ) " و "گاستون ژوليا (Pierre Fatou)" پير فاتو " ،(Henri Pioncare) " رياضيدانان فرانسوي، "هنري پيونكر
شروع شد. اما طي 1970 و اوايل 1980 با توسعه سريع تكنيك هاي گرافيك كامپيوتري بود كه "بنيوت مندلبرات" و (Julia
رياضيدانان ديگر مشاهده و مطالعه اين ساختارهاي افسون كننده را كه پر از فضاها و سطوح پيچيده هستند و در آنها مقياس هاي
متفاوت و شبيه به هم يافت مي شود، آغاز كردند. اين نوع استراكچرها در طبيعت فراوان هستند.
از توزيع شاخ و برگ روي درختان گرفته تا شبكه ارتباطي نرو نها در سيستم عصبي ما، همه اي نها با كمك هندسه
فركتال مي توانند بهتر توصيف شوند. در بدن انسان طراحي فركتال در اجزاء تركيب كننده آن مثل سيستم گردش خون، سيستم
عصبي، برونش ها ، چي نها و لايه هاي مغز به ارگانيسم بدن ما اجازه م يدهند كه در يك فضاي محدود، سطوح تماس خود را به
منظور حمل عملكردهاي بي شمار و پيچيده مبادلات، براي ادامه زندگي، بگسترانند. اين استراكچر بهينه قطعاً بايد به دلايل
تكاملي ايجاد شده باشد.
ما اين استراكچرها را در ساختما نهاي سنتي نيز مي بينيم. همه معماري هاي بومي كه بوسيله مردم ساخته شد هاند، :NS
در گوشه و كنار جهان گرايش به ويژگ يهاي فركتال دارند. من معتقدم كه ساختار تفكر ما طوري پيچيده شده است كه اشياء را به
روشي مشخص ايجاد مي كند. بنابراين به طور ناخودآگاه و به ناچار همه ما ساختارهاي فركتال مي سازيم. بيشتر ساخته هاي دست
بشر با شدت و قطعيت با ماوراي اين ساختار بايسته ارتباط دارند. ما به ايجاد انواع مشخصي از فرم ها آنطور كه به طور طبيعي به
2
ذهن ما مي رسند، احساس نياز مي كنيم. شهرها  حداقل آنها كه جذابتر و گيراترند  فركتال هستند. هر چيزي از باريكه راه ها و
جاده هاي مالرو گرفته تا خيابان ها و اتوبان ها به شكل فركتال به وجود م يآيند و نحوه قرارگيري درختان هم در شهرهاي بزرگ
فرمي فركتالي دارند، نظيرشهرهاي پاريس، ونيز و لندن. اين موضوعات از نظر رياضي توسط افرادي مثل "مايكل باتي"
اندازه گيري شده است. (Pierre Frankhauser) " و "پيرفرانك هاوسر (Michael Batty)
-2 پيچيدگي و مرزهاي فركتال
فركتال ها دو مشخصه وابسته دارند: آنها پيچيدگي را در همه مقياس ها نشان مي دهند و لبه هاي آنها و تقاطع سطوح :NS
آنها هموار نيست، بلكه سفته و تاب داده شده و مضرس هستند. يك فركتال تعدادي ساختار رابط يا متصل كننده در مقياس هاي
مختلف دارد. شهرهاي تاريخي غني از ساختارهاي مختلف مقياس هستند. از آنجايي كه شهرهاي معاصر بزرگترين مقياس ها را
بيشتر نشان مي دهند، هر چيز ديگري (مقياس كوچكتري) را پايمال مي كنند. خط صاف و هموار در فركتال ها وجود ندارد. يك
خط صاف و هموار زير ساخت ندارد و بنابراين فركتال نيست. راهروهاي ستوندار، گذرگاه هاي طاقدار، رديف هاي ساختمان هاي
باريك با مسيرهاي عبور آنها همگي شبيه غشايي نفو ذپذير با روزنه هايي براي اجازه دادن به تبادل هستند. اين يك نوع فركتال
است. وقتي كه يك تقاطع شهري نفو ذپذير نيست، حلقوي و به هم پيچيده است، مثل يك رودخانه پر پيچ وتاب تا يك غشاي
تاب خورده و پيچ دار. لبه هاي يك ساختمان كه با فضاي مجاور درهم بافته و پيوسته مي شود، نوع ديگري از فركتال را بوجود
مي آورد. اين پيچش و تاخوردگي خود به خود به عنوان يك نتيجه منطقي و طبيعي نيروي شهري جلوه م يكند. براي مثال
بخش هايي از ساختمان كه به طرف بيرون به سمت سنگفرش خيابان رشد م يكنند، برخلاف رفتار آشكار فضاي عمومي به نظر
مي رسد كه اين مرحله يك سير تكامل و تغيير تدريجي طبيعي را از مرز ساخته شده به سمت يك فرم فركتال با ثبات تر بازنمايي
مي كند.
گرايشي آشكار وجود دارد به درك و مشاهده اين نكته كه پيچيدگي يك شهر با نظم بزرگ مقياس آن نسبت عكس :VP
دارد. هر چه يك شهر خواناتر است، با يك شبكه مستطيلي براي ترافيك اتومبيل ها، آن شهر پيچيدگي كمتري دارد. با وجود اين
راه هاي باريك كوتاه تر و قطري به افراد اجازه مي دهند كه به طور مستقي متري به سمت هدف خويش بروند. اما در عين حال
مي تواند احساس عدم تعلق را القا كند. ما به تصور صلب و بلا تغيير يك جه تيابي شمالي _جنوبي عادت كرده ايم. اما اين واقعاً
امكان ارتباط در يك شهر را كمتر كرده است. اين مسأله شهر را در ظاهر خواناتر و ساد هتر كرده است، اما در عين حال باريكه
راه هاي ممكن براي ارتباط را بريده است. از همه اي نها گذشته يك راه پياده قطري كوتاه تر از يك راه پياده مستطيلي پل ه پله
است. وقتي يك شهر نظام يافت، پيچيدگي تنزل م ييابد و براي يك فرد مشكل است كه با آن ارتباط برقرار كند.
من مطمئنم كه اين اتفاق مي افتد، چون آنچه ما به عنوان نظم در يك شهر درك م يكنيم با بزرگترين مقياس :NS
اعمال مي شود. از آنجاييكه نوع بشر با مقياس انساني مرتبط است، مهم ترين استراكچرهاي شهري در كوچكترين مقيا سها وجود
دارند كه دقيقاً به ديتي لها در مصالح مربوط مي شوند.
همينطور من هم فكر مي كنم كه اين درك و آگاهي بر يك تصور مستحكم استوار است. تصوري از نظم كه از سوي :VP
جامعه مدرن با تفسير غلطي از نظم طبيعت لگدمال شده است. تصور محكم علم، حقيقت را به بخش هايي تفكيك مي كند كه به
نوعي روح قرن بيستم را تشكيل داده است. در حاليكه علم به پا خاسته است كه ساختارهاي پيچيده را مطالعه كند، ذهن ما هنوز
به مدل هاي ساده پيشين چسبيده است. يك نظم زير بنايي در بسياري از اين سيست مهاي به ظاهر بي نظم كه در طبيعت
مي بينيم وجود دارد. ما بايد يك چنين نظمي را براي شهرهايمان جستجو كنيم. نظمي كه سطح زندگي را با پيشروي شبك هاي
غني از مسيرهاي باريك به هم پيوسته در سطوح متفاوتي از مقياس سازي، بالا مي برد. اين مسئله به نوعي مثل تلاش براي
بازگشت به طبيعت است و يكپارچگي ذهني ما بسته به اين است كه درك كنيم طبيعت چطور به خود شكل م يدهد و كار
مي كند.
ما مطابق سيستم آموزشي خود آموزش يافته ايم. نمي خواهيم كيفيت هاي فركتال را در طبيعت ببينيم. اما آنها وجود دارند و
ما را احاطه كرده اند. ما بايد از شهري كه به طبيعت نزديكتر است انتظار داشته باشيم كه در همان ويژگ يها سهيم باشد، يعني در
پيچيدگي نظام يافته.
يكي از اهداف بيان شده مدرنيسم حذف كردن هر گونه محل هاي تلاقي معمارانه با ابعاد فركتالي بود و با جاده هاي :NS
مستقيم و طولاني جايگزين شده بود و با هم ترازي محض ساختمان ها تقويت شده بود. دليل ارائه شده، پاك كردن نظم شهري
از هر گونه آشفتگي قابل مشاهده بود. در حاليكه آن آشفتگي حقيقتاً پيچيدگي را سازمان م يداد كه شهرها را زنده م يكرد.
محدوده تلاقي فركتالي را فرض كنيد كه با پيروي از يك مدل مكانيكي به وجود آمده باشد: يك سيم را برداريد و آن را از جهت
طول به طور متوسط و به طور مساوي در تمام طول آن به هم فشرده كنيد. سيم خم شده و زيگزاگ خواهد شد و حد فركتال آن
از بعد يك بزرگتر خواهد شد. (بعد آن بزرگتر از يك خواهد شد چون خط، محدوده هايي از اطراف را با تموج و نوسان خود پر
3
خواهد كرد و بعد آن به دو مي رسيد اگر مي توانست تمام محدوده را پر كند.) اگر سپس آن را به طرف خارج بكشيد و صاف كنيد
اول دوباره به طور يكسان در تمام طول آن صاف خواهد شد و سپس به قطعاتي در يك رديف شكسته خواهد شد كه م يتواند در
طول آن ادامه يابد. اين كار يك خط فركتال را با بعدي كمتر از يك بوجود مي آورد. (يك خط با روزن ههايي در آن، به يك
مجموعه نقاط كه بعد صفر دارند نزديكتر است تا به يك خط ممتد كه بعد يك دارد.) از همه خطوط ممكن يكي م يتواند به اين
طريق بوجود آيد [و آن هم خطي است كه بتوان به آن قابليت انعطاف داد.] خط كاملاً صاف، هموار و راست امكان خيلي كمي
براي اين قابليت دارد و هنوز اين همان چيزي است كه معماران در سراسر جهان سعي م يكنند اجرا كنند.
روستاهاي سنتي، محل هاي تلاقي فركتالي را بين خيابان و ساختمان هاي جلوي آن به غايت رسا و گويا بيان مي كنند.
آنجا انسان مي تواند منحن يهاي ملايمي را كه در مقيا سهاي كوچكي زيگزاگ شده اند و خطوطي را كه فقط به طور
تقريبي در مقياس بزرگ راست به نظر مي رسند مشاهده كند. رديف ستون هاي منحني هم وجود دارند مثل خيابان سنت
من معتقدم كه ساير استراكچرها بسيار كمتر از استراكچرهايي كه اين مدل را دنبال م يكنند، موفق .(St. Peter’s ) پيتر
هستند.
نكته ديگر مقياسي است كه در آن بعد فركتال انداز هگيري شده است: محيط هاي عالي شهري از فركتال هايي با مقياس
انساني استفاده م يكنند، در حاليكه محي طهاي كهنه و مهجور عمداً آنها را از بين مي برند. به عنوان مثال يك رديف ستون وقتي
قابل استفاده است كه فضاي حد فاصل بين ستو نها بيش از پنج متر باشد و شخص را بين ستون ها انتقال دهد. به همين دليل
ساختمان هاي هموار و تقريباً صيقلي كه در يك رديف قرار بگيرند و بيست متر با هم فاصله داشته باشند، ممكن است شبيه به
يك خط فركتال روي كاغذ باشند. اما بسيار فراتر از مقياس انساني هستند. آنها فركتال هايي با مقياس مطلوب نيستند، يعني همان
چيزي كه مهم است.
ميزان اينكه يك شهر چقدر زنده تر است بسته به اينكه چقدر اجازه دارد مثل يك اورگانيسم زنده رشد كند، سنجيده :VP
مي شود تا به يك پيچيدگي سازمان يافته برسد. در اين صورت فضاها و لبه ها را فعاليت هاي مردم طراحي مي كند و اين مرزها و
محل هاي تلاقي مي توانند به موقع رشد كنند و بسط يابند.
-3 آزادي خالق
سخت نيست كه تصديق كنيم انديش ه ما كه در وجود مادي ما جاي گرفته است، كاملاً يك ساختار ذاتاُ فركتال دارد، :VP
با وجود اين ما با انديشه فركتال خود استعداد و قابليت و آزادي اين را داريم كه فرم هاي معمارانه اي بوجود آوريم كه اصلاً از
الگوي فركتالي هم پيروي نكنند. به نظر مثل معماري جديد م يرسد كه ممكن است آزادي هنرمند را محدود كند، چون به
ساختمان هايي نياز دارد كه با يك سري قوانين صريح و محض مطابقت كنند. شما چطور اين مسئله را كه به مردم بگوييد چه
كاري مي توانند بكنند و چه كاري را نم يتوانند، توجيه م يكنيد؟
آزادي در خلاقيت بايد با محدوديتي كه به هيچ چيز صدم هاي نم يزند، آميخته شود. متأسفانه خلاقي تهاي بعضي :NS
معماران به طرق مختلف به جهان لطمه م يزند. انسان نم يتواند به سمت انتشار و پخش پلوتونيوم يا مواد سرطانزا در محيط برود،
در حاليكه آنچه معماران و شهرسازان بعد از جنگ انجام مي دادند شبيه چنين كاري است. تمدن بشر بايد از چنين مخاطراتي حفظ
شود و اين كار نياز به يك تعادل در آنچه ما آزادي هنر مي ناميم، دارد. مردم باز يهاي احمقانه اي با محيط ما م يكنند و پيامدهاي
وحشتناكي را كه كار آنها بدنبال دارد در نمي يابند. وقتي بازي كوچكشان تهديد م يشود به شدت اعتراض م يكنند.
به هر حال ايده خلاقيت معمارانه در معماري مدرن يك افسانه است. هيچ آزادي وجود ندارد. هر طرحي و هر ساختماني
اينگونه قضاوت مي شود كه چقدر از پيش الگوهاي پايه ريزي شده در دهه 1920 تبعيت مي كند. اگر اين كار را نكند از سوي حرفه
معماري در نشريه ها و مطبوعات مورد حمله و استهزاء قرار مي گيرد.منتقدان مدرنيسم سرسخت مكعب هاي خشك و سرد نيز هيچ
پيشنهاد بهتري نكرده اند. آنچه ما هم اكنون مي بينيم يك تعويض جريان به سمت اسلوبي متضاد با وضع نامطبوع و نامناسب
است  از مكعب هاي ملال آور به سمت تفكر تصادفي، عدم توازن و فرم هايي از نظر روانشناسي آشوبگرا  در معماري و
شهرسازي امروز سؤال كردن و استفهام درباره عقايد تعص بآميز قابل تحمل و مدارا نيست.
راه حل معماري جديد  معماري اي كه به فرم هاي فركتال احترام مي گذارد  بدون پايا ن و انتها است و به طور وسيعي
بزرگتر از راه حل تك بعدي و شديداً در مضيقه مدرنيسم و پست مدرنيسم است. اين شامل همه ساختما نهاي عالي و مهم
گذشته هم مي شود؛ همانطوريكه مي توانيم در آينده يك فضاي بينهايت از ساختمان هاي جديد و هيجان انگيز بسازيم. امروز
واكنش منفي بسياري از معماران معاصر را در پيش داريم، چرا كه راه ح لهاي ما با آنها سهيم نم يشود و بيشتر آنچه را كه امروزه
ساخته مي شود، محكوم مي كند، كه طبيعتاً آنها را نگران خواهد كرد. با وجود اين، اين نوع قضاوت از سوي احساسات بيشتر مردم
حمايت مي شود.
-4 اصل عموميت (عام گرايي)
4
قوانيني كه بر معماري جديد حاكم است تا چه حد جامع و عالمگير است؟ چند نمونه وابستگي موضوعي مي تواند :VP
وجود داشته باشد كه به فرهن گها يا مذاهب ديگر ترجمه نم يشود. موضوعات هنري معمولاً توسط ايده هاي مردمي كه آنها را
مي سازند شكل م يگيرند.
درك كردن و ارزش نهادن به عامگرايي هنر كار ساد هاي است. وقتي كه شما به ژاپن م يرويد وآنچه را كه مردم :NS
ژاپن زيبا مي دانند و در موزه هايشان به نمايش گذارده اند مي بينيد، فكر مي كنم حداقل 85 درصد موضوعات آنها را دوست خواهيد
داشت. فقط يك شكاف كوچك ممكن است خاص فرهنگ باشد. به همان شكل ژاپني ها هم هنر بومي بقيه مردم را تحسين
فرمي ) ikats مي كنند، حتي اگر ارتباطي با خود آنها نداشته باشد. خاطراتي هم كه هنر به آن شكل مي دهد، همينطور است. مثلاً
از تموج) به طور مستقل در هنر اندونزي، شمال آفريقا و آسياي مركزي ديده مي شود. اين دليلي است بر يك سرچشمه مشترك
در آنچه كه براي نوع بشر دلپذير است.
شما اينجا داريد به بنيان زير ساخت انديشه بشر اشاره م يكنيد. و اينكه چطور محيط فيزيكي اطراف ما، شهرها و :VP
ساختمان هاي محيط ما با اين ساختار در يك اسلوب سالم و يا برعكس ويرانگر و مخرب تأثير متقابل دارند. به نظر من اينطور
مي رسد كه آنچه به عنوان يك اساس و پايه براي اين موضوع مورد نياز است توسعه آن چيزي است كه انسان ممكن است آنرا
"تئوري فركتال انديشه سبز" بنامد.
Jung -5 الگوي اصلي
طي بسط تئوري ناخودآگاهي جمعي، فرض كرد كه تجربه زيبايي در (Carl Jung) " روانشناس برجسته "كارل يانگ
هنر حاصل رسيدن تصاوير طرح اوليه به ذهن هوشيار است كه از طريق تحريك بوسيله سوژه هاي هنري حاصل مي شود. اين
تصاوير اوليه در ناخودآگاهي جمعي ذخيره و سپرده مي شوند. يانگ بيان مي كند همانطور كه جسم انسان ردپاهايي از اجداد خود را
با خود دارد، روح انسان تصاوير نشانه گذاري شده اي را در عميق ترين بخش ذهن نگاه داشته و حمل مي كند؛ يعني استراكچرها و
مدل هايي كه در طول مراحل تكاملي ما حاصل آمده است. قضاوت هاي غريزي ما بوسيله تصاوير اوليه و عام جهت مي گيرند
تصاويري كه توسط فعل و انفعالات و تأثير متقابل انسا نها با محيط اطرافشان در طول مراحل رشد تكاملي ما شكل گرفت هاند.
اين ايده ها با تحقيق دقيق روي زيست شناسي تكاملي، روانشناسي روح و درك و شناخت علم تأييد مي شوند. اين نظم و ترتيب ها
با هم در آنچه كه ما روانشناسي تكاملي مي ناميم گرد هم م يآيند و تصويري از اينكه چطور روح طي هزار سال تكامل يافته تا
خود را با جهان در حال تغيير وفق دهد، ارائه م يدهد. از جريان عادل اعمال ناخودآگاهانه اوليه ساير موجودات تا توسعه زبان و
ذهن هوشيار يك پيوستگي ممتد وجود دارد.
اين تصاوير اوليه بيشتر بايد شبيه الگوهاي رابط باشند تا فرم هاي نهايي كه شامل همه چيز هستند. روح مثل :NS
كامپيوترها يك تصوير را بوسيله ارتباطات دروني، رمزدار م يكند. اينها همه در اتصالات داخلي است و همان چيزي است كه ما
مي توانيم فوراً درك كنيم.
اگرچه هنر هم از همان درد معماري و شهرسازي رنج م يبرد اما من نم يخواهم هنر را تجزيه تحليل كنم. چرا كه معماري
مسئله اي است كه بسيار بيشتر تحت فشار است. ازآنجا كه بيشتر آنچه امروزه هنر ناميده مي شود ارزش نام آن را ندارد، شما
مي توانيد در بيشتر موارد آنها را انتخاب كرده و ناديده بگيريد. شما مي توانيد يك نقاشي را كه دوست نداريد دور بيندازيد اما با يك
ساختمان مدت زيادي درگير بوده و به آن خواهيد چسبيد. زشتي در ساختما نها پايدار است و جامعه را دگرگون مي كند، چون در
سرتاسر زندگيتان روي شما اثر مي گذارد.
معماري به واقع در تأثير مطلق خود به اهميت شهرسازي نيست. ايدئولوژي ساده طبع مدرنيسم با از بين بردن پيچيدگي
شهري، شهرهاي ما را ويران كرده است. مثل اين است كه سعي كنيد قطعاتي را كه نمي شناسيد از بدن يك اورگانيسم جدا كرده
و از بين ببريد تا آن را ساده و مختصر كنيد.  شما خواهيد ماند و اسكلت آن  ما مي توانيم در ساختمان هاي زشت به زندگيمان
ادامه دهيم اما شكل شهرهاي جديد زندگيمان را تغيير داده و وضع آن وخيم تر شده است. جامعه از تأثير متقابل مردم بر يكديگر
در طول روز تأثير م يپذيرد و اين هم بستگي به شبكه ارتباطات، جاد هها و استراكچر شهر دارد.
به نظر من شكاف كوچكي بين معماري و هنر ايجاد شده است چرا كه مثلاً به ندرت درون يا روي ساختمان ها :VP
ديوار نگاره مي بينيم. در امريكاي جنوبي رايج است كه ما ديوارنگاره هايي زيبا روي ساختمان هاي مهم داريم. هم اكنون هم اين
سنت را رعايت مي كنيم. با اين تفاوت كه به جاي ديواره نگاره ها پيكره هاي بزرگ جايگزين شده است كه تأثير كاملاً متفاوتي
مي گذارد.
زيبايي مدرنيستي اجازه آميختن نقاشي هايي مثل ديوارنگاره ها را با محيط ساخته شده اطراف ما نمي دهد. در واقع :NS
نقاشي ها و دكوراسيو نهاي تمثال مانند در هر نوع آن آشكارا فراموش شده است. اين مرا به ياد جنبش ب تشكني امپراطوري
بيزانس مي اندازد كه سبب ويراني همه شماي لها و تمثال هايي شد كه قبل از قرن 9 ساخته شده بود. مدرنيسم نه اساس زيبايي
5
شناسانه و نه اساس علمي نداشته است. بلكه به عنوان يك واكنش عليه تسلط و نفوذ يك گروه و بيداد و ستم سياسي آن در
جنوب مجارستان سرچشمه گرفت. دنيا به وحشت و بيزاري از جنگ جهاني اول، اينگونه واكنش نشان داد كه هر چيزي را كه
جامعه قبل از آن فاجعه ارزش مي نهاده است مردود كند. اما اين مسأله مشكلي را حل نكرد، چنانكه وقوع جنگ جهاني دوم
بلافاصله پس از آن گواهي مي دهد. مردم امروز از ديكت ههاي مدرنيسم پيروي م يكنند بدون اينكه بپرسند از كجا آمده است؟
بيشتر سبك هاي معماري گذشته روي اساسي پايه گذاري شده است مثل مصالح يا عملكرد و بعد به صورت يك سبك
شكل گرفت هاند و معمولاً حتي بعد از اينكه مصالح يا كاربري تغيير كرده است ادامه يافته و بر دوش گرفته شده اند. مدرنيسم يك
ايدئولوژي سياسي است در تركيب و آميختگي ايد ههاي فلسفي دهه 1920 ، و شايد تنها سبك تاريخ باشد كه كارآيي انساني
ساختمان ها را ناديده مي گيرد.
ساختمان ها بايد طبق قوانيني شكل مي گرفتند كه مي توانست طبق يك اساس علمي توجيه شود نه از جانب عقايد
تعصب آميز و مستبدانه.
منظور شما اين است كه بعدها معماري جديد كه شما پيشنهاد مي كنيد يك سري قوانين طراحي را ارائه مي كند كه :VP
از علم مي آيد نه از عقايد سياسي يا منابع ديگر نظير آن.
-6 اكولوژي
نظر به اينكه معماري جديد به وضوح متوجه رابطه هاي اكولوژيكي نيست، من خللي در توصيف شما مي بينم. به :VP
عقيده من اين رابط هها در ابتداي شك لدهي به محيط در قرن 21 هستند.
معماري جديد در عين حال كه اكولوژي را نمايانگر نيست، زمينه را براي نزديكي به اكولوژي براي طرح ريزي و :NS
ساختمان سازي فراهم م يكند. ما در اين مورد گفتگو مي كرديم كه چطور قوانين علمي روابط بين انسان و محيطش را برقرار
مي كنند، كه از طريق كيفيت هاي فركتال استراكچرها اتفاق م يافتد. استراكچرهاي طبيعي فركتال هستند. در حاليكه فقط
ساختمان هاي سنتي فركتال هستند. مدرنيسم به ما م يآموزد كه استراكچرهاي فركتال را حذف كنيم و آنها را با استراكچرهاي
ساخته شده به رو شهاي غير فركتال جايگزين كنيم. اين فلسفه به يك درخت يا يك ساختمان قديمي احترام نمي گذارد. فقط بعد
از اين كار در مورد جايگزين كردن مورد قبلي با مورد اخير فكر خواهيم كرد.
امروز اختلافي بين به اصطلاح سازندگان ساختمان از يك طرف و طراحان محيط از طرف ديگر وجود دارد. در چنين
شرايطي به شدت دو قطبي، هر طرف، طرف مقابل را خطاكار مي پندارد. هيچ زمينه مشتركي براي گفتگو نيست. بعد از دهه ها
آموزش و پرورشي كه ما را به ستودن فر مهاي ناسازگار و ويران كردن فر مهاي طبيعي مقيد مي كند، به بيشترمان ياد داده م يشود
كه به توسعه حومه مرده شهر و يك ميليون برج غير انساني مركز شهر گرايش داشته باشيم. آنچه براي ما لازم است اين است
كه تشخيص دهيم چه چيز ما را به دنيايمان مربوط مي كند، بعد از اين كه اين كار انجام شد بسيار ساده تر مي توان از طريق
پيام هاي اكولوژيكي گفتگو كرد.
معماري و طراحي شهري در وضعي بغرنج تر ودشوارتر قرار دارند، چون قوانيني كه در مدارس به دانشجويان ياد داده
مي شود با سازمان و تشكيلات ساختاري فرم هاي زنده تناقص دارد. ويژگي هاي فركتالي در شهرهاي جديد به منظور تحميل
قوانين سبك گرايانه و قراردادي مشخص تعمداً محو شده اند. اين مسئله منجر به جدايي فلسفي، روانشناسي و فيزيكي انسان ها از
محيطشان شده است. اعتراضاتي از جانب مردم عادي مبني بر اينكه معماران و طراحان شهري تعمداً محي طهاي انساني راحت و
از نظر احساسي غني را به ويراني م يكشانند، تأثير اندكي داشته است. ما داريم شهرهايمان را به صورت مكا نهايي در م يآوريم
كه با فعالي تهاي انساني در مخاصم هاند. به يك شهر معاصر نگاه كنيد. به شكلي فلاكت بار به صورت محيطي براي كودكان و
نوجوانان در آمده است. دست اندركاران محيط زيست بيش از پيش معماران را براي آسيب رساندن به محيط طبيعي سرزنش
مي كنند، اما اين آسيب بسيار عميق تر از اين حر فهاست.
ظالمانه ويران شدند چون Hector Guimar براي مثال هنر ساختما نهاي نوبنيادي مثل ورودي مترو پاريس كار
ميراث يك معماري حسي و پيچيده بودند.من فكر مي كنم كه طرفداران بلوك هاي بتني مرده فاقد اين توانايي بودند كه به مردم
اجازه اين را بدهند كه ببينند چطور يك ساختار م يتواند احساس كسي را زنده كند.
ما انسان ها از جنبه هاي زيادي زيبايي اين دنياي بيكران هستيم. هر چيزي، گياهان، حيوانات، انسان و شيمي زمين :VP
به يك سيستم به هم پيوسته و بسيار پيچيد ه مربوط است. ما اثرات سيستم را مي بينيم. چرا كه تغيير در يك جزء تركيب شونده
مي تواند روي تمامي اين زيس تكره اثر بگذارد. معماري معاصر كه در انكار ارتباط اجزايش با انسان و فر مهاي طبيعي اصرار
مي ورزد، اساس اكولوژي را حاشا مي كند. چنين معماري اي يك سري افكار جدا كننده را كه نسبت به مفهوم واقعي يك سيستم
به هم پيوسته، غير دوستانه و خصمانه است، رواج م يدهد. به عقيده من ريشه اينكه چرا زمانه ما اين همه از يك درك اكولوژيكي
به دور است هيمن جاست.
6
-7 روح فركتالي
بايد تكيه گاهي فلسفي براي آنچه يك ساختمان خوب يا شهر خوب را تعريف م يكند، وجود داشته باشد. استراكچر :VP
فركتال طبيعت به وضوح از مكانيسم فيزيكي اثر متقابل (فعل و انفعال) و تكامل اشياء پيروي م يكند. بنابراين ما در وضعي مشابه
مي توانيم به استراكچر روح خود پي ببريم، ناخودآگاهي جمعي "يانگ" ذاتا“ فركتال است. اين مخزن بزرگ خاطرات اجدادي ما
بايد به متعادل ترين وجهي سازمان داده شود، نه فقط براي اينكه يك گنجايش تقريباً نامحدود را فراهم كند، بلكه همچنين با
اتصالات داخلي بسيار جريان آزاد اطلاعات را تسهيل كند. چه چيز مي تواند براي اين كار مناسب تر از يك ساختار فركتال باشد.
همچنين جالب است كه ببينيم سطح پيچيدگي استراكچر روحي ما كم كم شروع به ايفاي نقشي مهم در سلامت رواني ما
مخالف است، IQ مي كند. تحقيقات اخير در آنچه كه تحت عنوان "هوش حسي" شناخته مي شود، با درك يكپارچه از اندازه گيري
و در عوض يك ساختار روحي متعادل و قابل توافق و پيچيده را با اختيارات بسيار ارائه م يدهد. اين موضوع اكنون به شكلي معتبر
و مسئولانه براي موفقيت و شادكامي يك شخص در جامعه پيشنهاد شده است. در اينجا مي توانيم گرايشي آشكار به يك تصور
فركتالي از روان انسان ببينيم.
همه اين ايد هها به طريقي مد تها قبل توسط فرهنگ هاي شرقي پيش بيني شد هاند. براي مثال صداهاي بعضي آلات
موسيقي مثل كاسه هاي فلزي در تبت نه فقط در مراسم روحي و تشريفات مذهبي استفاده م يشدند، بلكه همچنين براي اهداف
شفابخشي هم به كار مي رفتند. اين آلات موسيقي قابليت و توانايي براي رساندن مفهوم فرعي دارند و بنابراين با يك مقياس
فركتال كه طنين بالايي دارد و بينهايت با گوش سازگار است، مطابقت مي كنند.
بدبختانه هنوز تدابير قاطعانه اي كه بين ساختمان ها و محيط شهر وجه تمايز قائل شود، انجام نشده است. ارتباط بين :NS
اين دو هم مي تواند شما را بيمار كند و هم التيام دهد. روانشناسي محيطي به تازگي شروع كرده است به اينكه به صورتي مستقل
نظم بگيرد. علاوه بر اين كساني كه م يتوانستند براي انديشيدن تدابيري در مورد خواسته حسي استراكچرها سرماي هگذاري كنند
نمي خواهند اين كار را بكنند. چون اين كار معماران را آشفته خواهد كرد. من مقالاتي دارم كه با اين بهانه كه نياز به ارائه
اطلاعات سنجشي دارد رد شد هاند. پاسخ من اين است كه هر كسي اين اثرات را حس مي كند. بنابراين آزمايشي لازم نيست.
اگرچه بهتر است آنها را براي ثبت كردن داشته باشيم.
به هر حال من معتقدم كه توضيحات ارائه شده در اين گفتگو در مورد عملكرد رشته هاي مختلف علمي از جمله :VP
رياضي، نوروفيزيولوژي، زيست شناسي تكاملي، شبكه ارتباطات عصبي، فيزيك و رياضيات (فقط براي اينكه به معدودي پديده
منظم اشاره كرده باشيم در اين مطالعات آنها را در كنار هم م يآوريم)، به نحوي بي پايان و پايدار ما را به سوي درك و تصور
ساختاري از روح بشر هداي ت مي كند. اين كار قابليت اين را دارد كه دنياي شگف تانگيز را نه فقط به طور ذاتي در وجدان و ضمير
ناخودآگاه بشر بلكه در ضمير خودآگاه وي نيز توصيف كند، و قائدتاً بايد بتواند به درك بهتر ارتباط جسم و روح كمك كند، همان
گونه كه در درك ارتباط بين روح و محيط كمك م يكند.
كه (R. Ornstein) اخيراً كتاب خيلي جالبي درباره روانشناسي تكاملي با عنوان "تكامل خودآگاهي" نوشته اورنشتين
يك نوروفيزيولوژيست برجسته است، خواندم. نويسنده به مطالعه اي در مقايسه دانشجويان [طراحي شهري] شهرهاي غربي
[امريكا] اشاره مي كند كه در مورد خطوط اصلي افقي و عمودي در زمينه طر حهايشان انجام شده است. تعداد معدود مواردي كه از
است، كه در خانه هاشان خطوطي در Cree خطوط اريب و مايل در كارشان استفاده كرده اند مربوط به گروهي نژاد سرخ پوست
تمام جهات ديده م يشود. نتيجه آزمايش نشان م يدهد كه بقيه دانشجويان نسبت به گروه سرخپوستان بينش كمتري در
بكارگيري خطوط اريب و مايل دارند. و نشان مي دهد كه سطح پيچيدگي محيط شهري تأثيري بسزا در سطح پيچيدگي روح بشر
دارد.
من نمي خواهم از روانشناسي يا حتي فلسفه براي استدلال هايم استفاده كنم. چرا كه خيلي به راحتي رد مي شوند. :NS
انسان هاي خردمند بيشماري معماري مدرنيستي را به خاطر آسيب زدن به مسكن طبيعي انسان و روح او محكوم كرده اند، كه
هنوز همگي ناديده گرفته م يشوند. تنها استدلالي كه به قدر كافي مي تواند در مقابله با نابودي محيط زيست ما (هم محيط طبيعي
و هم محيط مصنوع) قوي باشد همان است كه بر مبناي علم بلاتغيير استوار باشد.
-8 ميراث ناپيداي ما
امروز سرزمين هايي در جهان وجود دارند كه فضاها و ساختمان هاي قديمي و منطقي دارند. ساخته هايي مثل قطعاتي :NS
از ديوارها و تزئينات معمارانه اي كه ما به آنها مرتبط هستيم. آنها در خطر محو شدن هستند، چون مردم ارزش آنها را در تمدن
بشري نمي دانند. مردمي كه به تازگي به توانگري و ثروث رسيده اند مي خواهند ميراث خود را و هر چيزي كه را كه قديمي به نظر
مي رسد، تعويض كنند چون گذشته را برايشان تداعي مي كند. اين وضعيت (تعويض و جايگزيني) بي كم و كاست شبيه واحد پولي
است كه منسوخ شده باشد، چون هر چيزي كه از آن حكايت كند و يادآور آن باشد از بين رفته است. ما نمي توانيم هيچ پديده اي
7
را از روي عكس آن بسازيم. و نم يتوانيم شهرهايي زنده را نيز دوباره از روي عك سهايشان بنا كنيم. تجربه اين كار هم يك عمل
فيزيكي است نه يك كار بصري. بيشتر ما ايده اي براي يك ساختمان عالي يا فضاي شهري محسوس نداريم. همين كه اين
ساختمان ها و فضاها از بين بروند ما آخرين نمون هها را از دست داد هايم.
من در كاراكاس كه يك شهر مدرن است و انگار هاي از زيبايي شهري نداشته است بزرگ شد هام. هنوز به ياد دارم :VP
زماني را كه به پاريس رسيدم و از قطار پياده شدم و چه تجربه ژرف و عميقي بود. اين تجربه نه فقط بصري و روحي و رواني بود
بلكه فيزيكي هم بود، شوكي بود كه به همه وجودم وارد شد. آنقدر مرا تكان داد كه هنوز آن خاطره را به ياد دارم. يك تجربه
حسي بود كه به روشني خاطرم هست. قبل از آن هيچ تصوري از اينكه مصالح يا فضا مي تواند چنين تأثير مثبتي روي يك
شخص بگذارد نداشتم.
امروز ما يك موزه تاريخي در كاراكاس داريم كه در آن يك مدل مقيا سدار از مركز شهر آن گونه كه در اوايل اين
قرن بوده است وجود دارد. هيچ چيزي از آن امروز باقي نمانده است. اكنون كه من فضاهاي شهري و ساختما نهاي عالي را
تجربه كرده ام، مي توانم تصور كنم كه با آن ساختمان هاي قديمي، آنجا چگونه بايد بوده باشد. و وقتي از آنجا بيرون مي آيم و وارد
شهر مدرن مي شوم احساس مي كنم كه مي خواهم گريه كنم. واكنشي كه جوان ترها به اين مدل (مدرن) نشان م يدهند به همين
صورت نيست. آنها تصور م يكنند كه اين سبك جذاب و زيبا است. چون آنها هيچ گاه يك تجربه فضايي احساسي و واقعي را
نداشته اند.
دوستم الكساندر سه كتاب مهم درباره اوضاع بيست سال پيش انتشار داده است. او (زماني كه در بركلي درجه :NS
پروفسوري داشت) درباره دوران استقرار معماري در جهتي دوستانه تر و مهربان تر كه آن كيفيت هاي از دست رفته در
ساختمان هاي زمان ما را در اختيار م يگيرد، گفتگو مي كند. او انتظار داشت كه هم روي معماران در حال كار و هم معماران
آكادميك اثر بگذارد. اما روي هيچكدام اثري نداشت.
براي گروهي از معماران كه در مورد محيط كار مي كردند صحبت مي كردم. اگرچه آنها خود مرا دعوت Austin زماني در
كرده بودند و حرف هايم موفقيت آميز بود، اما خصومت خاصي را نسبت به خودم احساس كردم. شايد به اين دليل است كه از علم
براي پيش برد انحطاط محيط زيست سوء استفاده شده است. مخالفان من نتوانستند احتمال بدهند كه يك دانشمند بتواند از
طريق علمي به آنها كمك كند. آنها در اين فكر بودند كه چطور تجزيه تحليل علمي مي تواند از نقطه ديد جالب توجهي به قضيه
نگاه كند. امروز بدترين جنايت ها عليه محيط از جانب استدلال هاي شبه علمي حمايت مي شود: سوء استفاده از آمار، پلان هاي
شبكه اي انعطاف ناپذير كه از سوي برخي اختيارات براي طر حريزي پيشنهاد م يشود، تحت عنوان مطالعات مفيد، همه چيز را به
جز يك متغير ساده ناديده مي گيرد. و آن اين است كه مگااستراكچرها بر مبناي هندسه "علمي" مكعب ها استوار هستند. همه
اين ها استعمالي بيجا از مفاهيم علمي هستند. مفاهيم علمي كه ناقص فهميده شده اند. اگر كسي اين دردسر را به خود بدهد كه
اين موارد را مطالعه كند، علم سرانجامي معكوس خواهد داشت.
-9 خاطرات جمعي
من خوش بين تر هستم. به نظر من فوق العاده مي رسد كه ايده هاي كريستوفر السكاندر بر مبناي يك معماري :VP
اكولوژيكي تر و انساني تر از جانب كسي با يك چنين شيوه مثبتي حداقل در گروه هايي كه در جريان و مسير اصلي نيستند درك و
دريافت شده باشد. عموماً گفتگو و مدارا با ايده هاي نوآور و بدعت گذار كه به وضع حاضر مي تازند و اجازه دادن به اينكه به تنهايي
مورد قبول واقع شوند مشكل است. من معتقدم كه خاطرات جمعي دقيقاً مثل خاطرات شخصي توسط يك غريزه محافظه كار و
پيرو سنت هاي قديم كنترل مي شوند تا آنها را از عناصر "بيگانه" محافظت كند. اما در عين حال انعطاف پذير و قابل تغيير است و
به طور مشروط با جا دادن مفاد جديد و آميختن با آن رشد م يكند. علم مشخصاً نقش ميانجي را بازي مي كند. با اين وجود واضح
است كه اين جريان، عملكردي دو طرفه دارد. از يك طرف يك ايد هآل علمي وجود دارد كه جوياي حقيقت است. از طرف ديگر
علم مي تواند با مهارت دستكاري شود، همانطور كه هر ايدئولوژي ديگري را در سوء استفاده از قدرت مي توان دستكاري كرد. اين
ملاحظات، ما را به يكي از زمين ههاي اصلي گفتگويمان عقب مي برند. محرك ها در مراحل گوناگون و متعدد در آنچه ما خاطرات
جمعي مي ناميم، رخ مي دهند و چيزهايي را در مورد استراكچر آن پيشنهاد مي كنند. در اين دنياي بزرگ، خاطرات (ايده ها و
مدل ها) از درون به هم متصلند. ما مي توانيم خاطرات جمعي را با ارتباطات داخلي متعدد در سطوح بسيار متفاوت تصور كنيم. مثل
استراكچر فركتالي سيستم هاي عصبي، به عنوان يك فركتال عالي، نياكان ما در پي نيازشان به گفتگو درباره مضمون خاطراتشان
زبان هايي را كه به آن سخن مي گفتند گسترش دادند و موفق به نوشتن، چاپ، عك سها و نهايتاً ارتباط از راه دور شده اند. در اين
مراحل در هر قدم خاطرات جمعي پيچيد هتر و از درون مرتبط تر مي شوند. حالا در عصر كامپيوترهاي شخصي خاطرات جمعي
همان اينترنت است.
8
اكنون ما مي توانيم توضيحي براي اينكه چرا مردم خود به خود ساختارهايي مي سازند كه خاصيت فركتال دارند، ارائه دهيم.
همچنين از طريقي ديگر م يتوانيم ساختار فركتال دنياي بيكران را با استراكچر روح خود مرتبط بدانيم. ما از آنچه مي بينيم تأثير
مي پذيريم. محيط اطراف ما بر ما اثر مي گذارد. و شايد به اين دليل باشد كه خاطرات ما و روان ما فركتال است، چون محيط
اطراف ما فركتال است. روح بشر با ساختارهاي فركتالي ميليون ها ساله احاطه شده است. بسياري از ساختارهاي خاطرات ما از
روابط دوران باستان مي آيند. فقط همين اواخر است كه ساختارهاي غير فركتالي ما را احاطه كرد هاند.
و شما فكر م يكنيد چه اتفاقي م يافتد وقتي ما خود را در محيط غير فركتال محاط كنيم؟ :NS
در اين صورت پيوستگي فركتالي خود را گسسته م يكنيم. شروع م يكنيم به از دست دادن حمايت محيطي كه به :VP
طور نرمال از آن براي ساخت استراكچر روحي خود استفاده م يكنيم. ما در ساختارهاي غير فركتال قاطي مي كنيم و كم كم
پيكربندي خاطراتمان را از دست مي دهيم. در نتيجه به طوري متفاوت عمل خواهيم كرد. آنچه براي خاطرات ما در يك چنين
محيط جديد غير فركتالي روي خواهد داد كاملاً ناشناخته است. ساختارهاي فركتالي در طبيعت به دلخواه و تحت قرارداد ظاهر
نمي شوند. آنها معمولاً از تعدادي قانون عملكردي پيروي مي كنند، مثل بهينه ساختن تبادل منابع از طريق سطوح تماس و ارتباط.
ما به پيچيدگي در روانمان نياز داريم كه سالم باشيم. به اعتقاد من يك روح سالم آن است كه در هر وضعيت رواني كه به آن داده
شود با اختيارات متعدد، خود را نشان دهد. روح ما براي تداوم حيات خود در محيط، از درون نياز به اتصالات زيادي دارد. و اين
بيشتر به يك ساختار فركتال نزديك است تا به يك هندسه انعطا فناپذير از فر مهاي تهي.

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

معماری هند



معماري هند :
شبهجزیره وسیع هندوستان به بزرگی قاره اروپا به استثناء کشور روسیه است و سکنه آن یکپنجم
جمعیت کره زمین را تشکیل میدهد .در این سرزمین پهناور، همهگونه اقلیم از قلههاي یخبندان و
جنگلهاي انبوه قاره تا کویرهاي خشک و بایر با تغییراتی تدریجی یافت میشود .در سراسر زمانها
تاریخ هیچ سرزمینی به وسعت هندوستان با آنهمه زبانها و نژادها و تمدنهاي مختلفش در روي کره
زمین وجود نداشته باشد
پیرامون تمدن هندوستان، نمیتوان به یقین مطلبی را بیان داشت .هرگونه بحث درباره تاریخ هند مبهم و
ناقص مانده است، و این نیز بهواسطه آن میباشد که خود هندیان همواره نسبت به سیر تاریخ بیاعتنا
بودهاند .بیاعتنائی هندیان به تاریخنگاري نتیجه نوعی جهانبینی بوده است که هندیان به آن اعتقاد
داشتهاند، بهعبارتی دیگر در متن وقایع تاریخی که هندیان به ثبت آن اقدام مینمودند، تنها پند و اندرز
و مقام و شهرت را میتوان دریافت و به همین جهت است که اکثر مورخان معتقدند که هند داراي
تاریخ نیست .از سوي دیگر با احتیاط میتوان از روي ادبیات و افسانههاي قدیمی هند، بعضی نکات
برجسته، گذشتههاي تاریخی این قوم را روشن ساخت و بیشتر در اثر ارتباطی که بین هندیان و اقوام
دیگر باستانی وجود داشت، میتوان از روي آثار و نوشتههاي آنها به گذشتههاي تاریخی هند پی برد .
نام دارد گرفته Endus بهعقیده لغتشناسان نام هند از اسم رودخانه سند که در میان هنديها ایندوس
شده است
تا نیمه اول قرن بیستم تصور عموم بر این بود که تمدن هندوستان با آریائیها آغاز میگردد، و قبل از
ورود این قوم به هندوستان، تمدنی در این منطقه وجود نداشته است .اما با کاوشهاي فراوانی که در
–
٢
بهوسیله سرجان مارشال و دستیارانش صورت گرفت آثاري migxnhi-Daro منطقه موهنجودار و
پدیدار گشت که حکایت از قدیمیترین آثار تمدن جهان مینماید .این اکتشافات ثابت میکند که در
سند و پنجاب طی هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد، یک زندگی شهري بسیار مترقی وجود داشته
است .وجود چاهها و گرمابهها و مجاري فاضلاب مجهز در اغلب خانهها، دلالت دارد بر اینکه وضع
اجتماعی مردم آن دست کم با وضع مردم سومر برابر بوده و بر وضعیکه در مصر و بابل حکمفرما بوده
برتري داشته است، و اینها در نهایت به ما میگوید که قبل از مهاجرت آریائیها تمدنهاي کهن و
ریشهدار در هندوستان وجود داشته است و در واقع تمدن هندوستان ریشه در ادوار کهنتري داشته
بودهاند که داراي harpa است .تمدنهاي کهنتر از تمدنهاي آریائی، مهمترینشان موهنجوداروهارپا
قدمت بسیار زیادي هستند و از لحاظ تکنیک و مدنیت در سطح بالائی قرار داشتند .
که معروف به مارپرستان بودند نام برد .این اقوام nagas در مورد ساکنان اولیه هند، میتوان از ناگاها
پیش از حمله و هجوم آریاها، نواحی شمال هندوستان را در تصرف داشتند و اخلاف ایشان هنوز در
کورههاي دورافتاده آنجا روزگار میگذرانند .قدري دورتر در اقصی نقاط جنوب هند، مردمی میزیستند
میخوانند .برخی از مورخان حدس میزنند که Dravidian سیاهپوست با بینی پهن که آنها را دراویدي
دراویديها از اقوام سومريها بوده و در هزاره چهارم پیش از میلاد، از راه شمالغربی بر سرزمین هند
استیلا یافتهاند .
در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، آریائیها که از خویشاوندان نزدیک ایرانیها بودند، و به زبان هند
و اروپائی سخن میگفتند، شروع به مهاجرت از ایران کرده، و پس از عبور از گردنه کوهستانها به
جلگه سند رسیدند .آریائیها ابتدا پنجاب را به تصرف درآوردند و به سبب برتري نیروي جسمانی و
–  —
٣
استفاده از سلاح آهنی و اسب بر دراویديها مسلط شدند .این آریائیها در حقیقت مهاجرانی بودند که
براي تهیه چراگاه و سرزمینهاي جدید براي کشت به این نواحی آمده بودند و چون مردانی شجاع و
جنجگو و داراي تیر و کمان بودند و ارابههاي جنگی در اختیار داشتند و داراي فرماندهانی نیز بودند به
آسانی توانستند بر هند تسلط بیابند
اما همینکه بر هند مسلط شدند حالت جنگجویانه خود را از دست دادند و به کشت پرداختند که در
رأس آن یک شاه قرار گرفته بود و اختیاراتش از طرف شوراي جنگجویان کنترل میشد و هر قبیله در
رأس خود یک فرمانده داشت که اختیاراتش توسط شوراي قبیله محدود میگردید .در این عصر، به
اعتقاد مردم سایر سرزمینها، هندوستان سرزمینی صاحب ثروت و کشور عجایب بهنظر میرسید .
ارزیابی اغراقآمیزي از ثروتهاي هند، توأم با عوامل دیگر، مقدونیان و یونانیان را برانگیخت تا در سال
327 قبل از میلاد، و پس از نابودي امپراطوري پارسها، به سرزمین هندوستان یورش برند.
اسکندر مقدونی موفق گردید با عدهاي از شاهان هند، که با یکدیگر رقابت داشتند، متحد شود و قسمتی
از سرزمین هند را تصرف کند .اسکندر بر آن بود که به پیشرفت خود بهسوي شرق هند ادامه دهد و
دره گنگ را تسخیر کند .اما ارتش مقدونیکه بر اثر دشواريهاي کوهستان هند از پا درآمده بود، در
برابر مقاومت سرسخت هندیان از اطاعت فرمانده خود سر باز زد .اسکند ناچار شد با جنگ و گریز
هند را ترك گوید .دیري نپائید که میان سرداران مقدونی و پادشاهانی که تسلیم فاتحان شده بودند
اختلاف افتاد و بومیان علیه یوغ خارجی سر به شورش برداشتند .در سال 1317 قبل از میلاد حتی یک
پادگان مقدونی نیز در هند وجود نداشت .
–  —
۴
رهبري Chandragoupta قیام برعلیه مقدونیان را در شمالغربی هند، شخصی به نام چاندراگوپتا
مینمود .وي پس از پیروزي برعلیه مخالفین، سلسله موریان را بنیان گذاشت .
بهتدریج او به مطیع ساختن تمام نواحی شمال موفق شد و بدینسان وسیعترین دولت هند باستان را
بنیان نهاد .در حقیقت چاندراگوپتا موفق میشود که وحدت را در بخش عمدهاي از سرزمین هند
بود Ashoka پایهگذاري کرده، نظام اداري بسیار قوي ایجاد بکند .نوه چاندراگوپتا که نامش، اشوکا
براي ایجاد وحدت و تمرکز در سرزمین هند مذهب بودا را قبول میکند و این مذهب را مذهب رسمی
قرار میدهد و بهوسیله این ایدئولوژي واحد، تمرکز و وحدت را در سراسر کشور ایجاد میکند .
آشوکا علیرغم تلاشهاي خود نتوانست دولتی استوار و واحد بهوجود آورد .بلافاصله پس از مرگ او
امپراطوري موریاها به انحطاط گرائید .در حدود سال 187 قبل از میلاد، واپسین بازمانده این خاندان
بهوسیله یکی از سران سپاهی خلع و کشته شد .این فرمانده سپاهی خود سلسله جدیدي به نام شونگا
را بنیان نهاد .در همین دوره است که از قسمت شمالغربی هند، اقوامی شروع به حمله در Counga
داخل سرزمین هند کردند که معروفترین آنها کوشانها بودند .کوشانها بهتدریج به قسمتهاي
شمالغربی هند وارد شدند .این عده در ناحیه ماورالنهر، افغانستان، پاکستان و غرب هند دولتی را با
همین نام تشکیل دادند .کوشانها نیز مذهب بودائی را قبول کردند و کانیشکا معروفترین امپراتور این
دولت که از حامیان متعصب آئین بودا بود اقدام به ساختن معابد و صومعههاي زیادي نمود ...
امپراطوري کوشانها که از نژادهاي بسیار گوناگون ترکیب یافته بود نمیتوانست براي مدت طولانی باقی
بماند .این امپراطوري اندکی پس از مرگ کانیشکا رو به ضعف نهاد، و در حدود سال 230 انحطاط آن
کاملا آًشکار گردید و در این بین امپراطوري گوپتا پا به عرصه وجود نهاد، امپراطوري گوپتا در زمان
–
۵
سلطنت چاندراي گوپتاي دوم به اوج عظمت خود رسید .او قسمت عظیمی از پنجاب و سرزمینهاي
هند مرکزي را به تصرف درآورد، دولت وي از خلیج بنگال تا دریاي عمان گسترده شده بود .همزمان با
Hephtalltes این دوره) که برابر با دوره ساسانیان میباشد (هند شمالی دستخوش هجوم هفتالش
گردید .این قبایل که از آسیاي مرکزي آمده بودند، از جمله به امپراطوري گپوتا یورش بردند و Huns
به واسطه همین جنگها بود که این سلسله رو به ضعف گذاشت .
بعد از این، در حدود قرن هشتم میلادي، اسلام با گذشتن از سرزمین پاکستان و افغانستان وارد سرزمین
پنجاب میشد .لشکریان اسلام تا مرز هند پیش رفتند و لیکن آئین اسلام توسط بازرگانان و مبلغین به
سرزمین هند راهیافت .بعدها، سلطان محمود غزنوي نیز به هند لشکر کشید و آن سرزمین را فتح کرد .
سرزمین هندوستان مدتها بعد از حمله سلطان محمود، مورد تهاجم مغولان قرار میگیرد .در دوره
مغولان، تیمور به هندوستان حمله نمود و سرزمین هند مورد کشتار و ویرانی زیادي قرار میگیرد ...
اینها که از نظر گذراندیم شرحی خلاصهوار از اوضاع سیاسی تمدن هند قدیم تا هجوم مغولان بود .به
اعتقاد مورخان، تمدن هند از نظر سیاسی چندان اهمیتی ندارد .در هندوستان همان گونه که از نظر
گذراندیم، هیچ هنگام وحدتی بهوجود نیامد که قابل مقایسه با حکومتهاي باستانی و یا کشورهاي
امروزي باشد .
در حقیقت، اهمیتی که تمدن هند در تاریخ بشري دارد، به خاطر پیشرفتهاي علمی در زمینههاي
پزشکی، صنعت، علوم، فنون و هنر بوده است .این تمدن از نظر فرهنگی با معنویت بالا و فلسفه بسیار
گستردهاي که داشته است تأثیري بسیار زیاد در تمدنهاي اطراف گذاشته است...
–  —
۶
بهطور کلی در مورد سیر اعتقادات مذهبی هندیان در ابتداي تاریخ این سرزمین باید اذعان داشت که
قدیمیترین مذهبی که در هند شناخته شده است، مذهبی بوده است که آریائیها در هنگام ورودشان به
هند داشتهاند این مذهب به روایت مورخان، مجموعهاي از عقاید حیوانپرستی و قومی و پرستش عده
زیادي ارواح که در بین سنگها و درختان و حیوانات و کوهها و ستارگان مخفی بودند، میباشد، در
این مذهب، مارها موجودات مقدس و مظهر خلق و خوي نیک جنس ذکور بودند .
خداي گاونر، یاکشا Nandi خداي میمون، ناندي Hanuman خداي اژدها، هانومن Nagah ناگا
خداي درخت بودهاند . Yakshas
اما پیرامون مذهب مهاجرت آریائی، باید بگوئیم که مذهب آریائیها، مذهبی ودائی بوده است .در این
خداي Dyaus مذهب خدایان متعدد و عناصر طبیعی مورد پرستش بودند .خدایان عمده آنها :دیوس
خدایان Agni و آگنی Varuna خداي طبیعت و رعد و طوفان وارونا Indra ( آسمان روشن(، ایندرا
آتش بودند .بیشتر این خدایان خیرخواه بشر و حامی آریاها محسوب میشدند و بهتدریج خاصیت
طبیعی خود را از دست داده صورت انسانی بهخود گرفتند ولی هرگز آریائیها آنها را به شکل مادي
تصور نمیکردند .آنان بهتدریج وظایف و اختیارات تازهاي براي خدایان قائل گشتند چنانکه ایندرا
–  —
٧
خداي جنگ، آگنی مخترع هنرها و آتشها، و ...شناخته شدند .گذشته از این به شیاطین ناپاك و
که به Rakshasas ابرها که قربانیها را بههم میزدند و راکشازاها Asouras شریري مانند آسوراها
شکل حیوانات درمیآمدند، نیز عقیده داشتند ...شریعت و مراسم دینی آریائیهاي مهاجم، در عین حال
جنبه فردي و عمومی نیز داشت .مراسم فردي که قدمت آن بیشتر بود، بهوسیله پدر خانواده برگزار
میشد و مشتمل بر نمازها و سرودهائی بود که هر صبح و شب همراه با افروختن آتش از راه اصطکاك
دو قطعه چوب به یکدیگر انجام میگرفت .مراسم عمومی بهوسیله افراد مأمور قربانی و خوانندگانی
که کارشان خواندن سرودها بود و تشریفات گوناگونی انجام میدادند بهعمل میآمد .در (Rishis)
حقیقت مجموعه وداها بعد از همین سرودها شکل گرفت و این نکته را نباید فراموش ساخت که آئین
ودا، دین و شریعت خاصی چون مسیحیت و اسلام نیست و این دین پیامبر ندارد و در واقع مجموعهاي
است از عادات و افکار و اساطیر و افسانهها که در طول زمان در کتابهاي مقدس ودائی جمع شده
است .در مورد متون مقدس ودا باید گفت که این متون مشتمل بر چهار متن است .قدیمیترین آن
دانش سرودهاي ستایش است که بین یکهزار و پانصد تا یکهزار سال قبل از Rig-veda ریگ ودا
میلاد تألیف شد و شامل 1028 سرود است .سه وداي دیگر به مرور زمان، براي مقاصد خاص دینی
دانش آهنگها که کاهنان در مواقع مخصوص Sama-veda ضرورت یافت و آن عبارت بود از ساماودا
یا دانش قواعد قربانی مشتمل بر اجراء احکام و قوانین و Yajur-veda آنرا میسرودند .و یاجورودا
یا دانش قواعد سحر و جادو Atharva-veda آداب و رسوم قربانیها، و آخرین متن، متن آتارواودا
محتوي طلسمات سحري واوراد و ادعیه جهت توفیق یافتن در امور زندگی و افسونهائی براي حفظ از
شر و بلیات میباشد .
–
٨
در حقیقت، اهمیت وداها براي ما در این است که از خلال این متون قدیمی به پیدایش تحول و مرگ
خدایان و معتقدات و حیوانپرستی اولی، وحدانیت فلسفی، خرافات و ...پی خواهیم برد .در حدود
سال 1100 قبل از میلاد، همزمان با ورود قبایل آریائی از ایران به هند و مستقر شدن آنان در حوزه رود
گنگ، در مذهب و اعتقادات آریائیها نیز تغییراتی بهوجود آمد، و بالاخره در قرن نهم یا هشتم قبل از
میلاد، آئین برهمنی جاي دین ودائی را گرفت .در واقع برهمنان براي تثبیت مقام خود از آئین ودا، دینی
مینامند، با تغییراتی که در اعتقادات مذهبی توسط Brahmanisme بیرون آوردند که آنرا دین برهمن
برهمنان صورت گرفت .عقاید اولیه آریائیها که پرستش خدایان متعدد بود باقیماند .ولی پرستش
مظاهر طبیعت از بین رفت و عقیده به تجسم خدا جانشین آن شد .انجام مراسم فردي از اهمیت افتاد و
مراسم عمومی که بهوسیله برهمنان اجراء میشد اهمیت بیشتري کسب کرد .در حقیقت تدوین و تنظیم
وداها در همین زمان صورت گرفت ...اعتقادات دین برهمن یا آئین هند هندوئیسم بر این اساس بوده
است که یک روح مطلق و مجرد در جهان وجود دارد که از ازل بوده و تا ابد نیز خواهد بود .و او
مبدأ اصلی هستی است .این روح ازلی بهوسیله سه خدا در عالم امکان ظاهر شده و اعمال خود را
یعنی ثالوث Trimurti جلوهگر ساخته است .این سه خدا را الهه ثلاثه و به سانسکریت تري مورتی
حافظ موجودات Vishnu ( خالق موجودات (ویشنو Brahma گویند و عبارتند از :برهما
موجود و در عین حال هلاكکننده موجودات درباره خداي اولی که برهما باشد، Shiva ( (شیوا
عبادات و تشریفات چندان در نزد هندوان معمول نیست و به نام او جزء یک یاد و معبد در همه کشور
هند دیده نمیشود .لیکن دو خداي دیگر، ویشنو و شیوا در طول مدت سه هزار سال اخیر، پیوسته
مورد ستایش و پرستش عامه هندوان در شمال و جنوب آن کشور پهناور قرار گرفتهاند .در حال حاضر
–
٩
هندوان به دو فرقه اساسی تقسیم شدهاند :نخست آنان که علاقه بیشتر به شیوا دارند، و آنها را فرقه
Vishnuism گویند .دوم آنانکه وابسته به ویشنو هستند .و آنها را فرقه ویشنوئی Shivaism شیوائی
و پورانا Mahabharata مینامند .از بین کتابهاي مقدس هندوان، میتوان کتابهاي مهابهاراتا
را نام برد، که در دورههاي مختلف تاریخ هند به رشته تحریر Upanishads و اوپانیشادها Purana
درآمدهاند .
با شروع قرن ششم قبل از میلاد، مذهب هندو در مقابل دو آئین مخالف قرار گرفت .اولین مذهب،
و دیگري آئین بودا بود .قلمرو دین جین منحصر به هندوستان بود، و Djaina یا جاینا Jain مذهبجین
هنوز هم این آئین در آنجا رواج دارد .اما دین بودا از هند به سایر نقاط انتشار یافت و در اطراف
آسیاي جنوبشرقی نفوذ فراوان پیدا کرد .
در مورد چگونگی تکوین و نوع اعتقادات مذهب جین، باید بگوئیم، این مذهب که در اواسط قرن
مرد پیروز بوده است .جینا از خانواده Jina ششم قبل از میلاد پدید آمد، عقاید شخصی به نام جینا
ثروتمند و از نجیبزادگان قبیله لیچاوي حومه وشالی در استان بهار بود .والدین او با آنکه از ثروت
فراوانی بهرهمند بودند .پیرو فرقهاي بودند که زندگی را بدبختی و انتحار را مزیتی با برکت میدانستند .
هنگامیکه فرزند آنان به سن سیویک سالگی رسید، والدین با گرسنگی عمدي به زندگی خود خاتمه
دادند .این پیشامد در اعماق روح فرزند تأثیر گذارد و پشت پا به دنیا زد .لباس از تن بیرون آورد و به
دور انداخت و مانند یک مرتاض در بنگال باختري آوارگی را آغاز نمود، و براي تزکیه نفس و
خویشتنشناسی به تحقیق و جستجو پرداخت .پس از سیزده سال سرگردانی طرفدارانی پیدا کرد و
فرقهاي بهوجود آورد و روش مذهبی بهخصوصی ایجاد نمود .جینا هنگامیکه به سن 72 سالگی رسید،
–—
١٠
درگذشت و چهاردههزار نفر مؤمن معتقد بهخود برجاي گذاشت .پیروان جین، عقیده دارند، راه
یعنی خودداري از آزار موجودات جاندار است .هر Ahisma رستگاري در ریاضتکشی و آهیسما
جین پارسا میبایست پنج عهد کند که عبارتند از:هیچ موجودي را نکشد، دروغ نگوید، چیزيرا که به
او داده شده نگیرد، عفیف باشد، و به لذتهاي جسمانی پشت پا بزند ...در حدود سال 79 میلادي
درباره مسئله برهنگی، جرائت عظیمی بین آنان افتاد .از این موقع به بعد، جاینها دو دسته شدند .سفید
اکنون ، Digambaras و دیگري دسته برهنگان یا دیگامباراس Shwetambara جامگان یا شوتامبارا
هر دو فرقه، در هندوستان، لباس معمول محل و زمان خود را میپوشند و فقط پاکان آنها در خیابان
برهنه راه میروند .در حال حاضر در هندوستان یکمیلیون و سیصد هزار نفر پیرو مذهب جین هستند .
و اما در خصوص بررسی اعتقادات مذهبی بودا، در ابتدا باید بدانیم که مذهب بودا در اواسط قرن ششم
قبل از میلاد، در سرزمین هندوستان شرقی در ناحیه نپال بهوجود آمد .علت ظهور این مذهب مقتضیات
اجتماعی محیط هندوستان بوده است، چرا که در آن عصر شدت عمل سیستم طبقاتی و اصنافی و
خودخواهی طبقه برهمنان و تعدد خدایان در هند، بینهایت زیاد بود و طبیعت زمان و اقتضاي عصر،
ظهور یک مصلح مذهبی را ایجاب میکرد .بودا در بین سالهاي پانصد تا ششصد پیش از میلاد یعنی
در زمانیکه کوروش به بابل حمله کرد، در هندوستان، در شمال بنگال، در دامه هیمالیا پا به عرصه
وجود گذاشت .در حقیقت از سرگذشت و تولد بودا هیچ اطلاع صحیحی در دست نیست و افسانههائی
زندگی او را فرا گرفته است و اهمیت بودا بیشتر در مقامی است که بهعنوان یک رهبر در ادبیات هند و
قسمت اعظم آسیا شناخته شد .
–
١١
براساس این افسانهها، بودا شخص ثروتمند، باهوش، و داراي زندگی اشرافی بوده است .اما او احساس
کرد که زندگی حقیقی بشري با زندگی وي هماهنگی ندارد و همین امر او را برانگیخت که تصمیم به
ترك زندگی اشرافی گرفته، شبانه موطن اصلی خود را ترك و زندگی سختی را در پیش گرفت .پس از
ششسال ریاضت، راه رستگاري و نجات پیدا کرده به بودا(کسیکه حق را شناخت)معروف میشود .او
در سن هشتاد سالگی زندگی را بدرود حیات گفت .در مورد اصول اعتقادي دین بودا باید گفت :که
اصول دین بودائی نیز مانند دین مسیحی بسیار ساده و راحت است .خیلی از گفتههاي بودا در کمال
سهولت بر سر زبانها افتاده و در اذهان باقی مانده است .فضیلت آئین بودا در اعتدال و میانهروي
است .بودا تنپروري و عیش و نوش و نیز ریاضتهاي سخت بدنی را مذموم میشمارد .تعلیمات بودا
داراي چهار حقیقت مقدس و هشت قاعده اخلاقی است که هر کس آنرا پیروي کند، عاقبت به
تعبیر شده است میرسد، این چهار Nirvana سرمنزل کمال یعنی مرحله فنا، که از آن به نیروانا
حقیقت مقدس بودا، عبارتند از :حقیقت رنج، علت رنج، ترك رنج، طریق ترك رنج .
بودا به انتقال روح یا تناسخ معتقد است و میگوید این انتقال و تربیت روح به قربانی کردن و هدیه
دادن به برهمنان احتیاجی ندارد .
به اعتقاد بودا، روح، از منزلی به منزلی و از جسدي به جسد دیگ) کارما آنقدر انتقال مییابد تا عاقبت
به مرحله کمال یا نیروانا برسد .
به گفته پیروان این دین، بودا در مدت چهل سال پس از آنکه به نور حقیقت منور شد، پیروانش را
ارشاد نمود و مبانی تعالیم خود را روشن و استوار ساخت .سدهاي جداکننده طبقات جامعه هند را
–
١٢
برانداخت و ارزش آداب و تشریفات پیچیده دینی و خاصیت قربانیها را انکار کرد و بدین ترتیب
ضربه مهلکی بر پیکره امتیازات و اعتبارات طبقه برهمن وارد آورد .
عقاید بودا در قرن سوم پیش از میلاد اهمیت فراوانی یافت و در تمام هند انتشار یافت و عده زیادي از
آن پیروي نمودند .اما با به قدرت رسیدن برهمنها، که موافق با امتیازات طبقاتی بودند، مذهب بودا از
هند طرد شد و از همان زمان بهبعد، این مذهب دیگر اهمیت خود را در جامعهٔ آریائی از دست داد و
برعکس نفوذ خود را در نژاد مغولی گسترد و پیروانی فراوان یافت .
بودا به موجب روایتی در سال 483 پیش از میلاد درگذشت و در بستر مرگ خطاب به پیروانش چنین
گفت :روي سخنم به شماست :تمام اشیاء چون از عناصر مختلف تشکیل یافته محکوم به انهدام
میباشند .با تمام نیرو کار کنید .
در انتهاي سخن لازم است متذکر شویم، که بهغیر از مذهبی که به شرح آن پرداختیم از روزگار کهن،
در هند، شکاکان، زندیقها، سوفسطائیان و ملحدینی وجود داشتند که حکما و پیشوایان دین را مورد
انتقاد قرار میدادند .
فرهنگو معماري هند
هند اولیه :
تمدن هندي در منطقهاي شکل می گیرد که امروزه کشورهندوستان ، بخشهایی از چین ، بنگلادش ، مالزي
، افغانستان و پاکستان و قسمتهایی از ایران را شامل میشود .
رودهاي بوجود آورنده این تمدن رود سند و گنگ میباشند و شهرهاي مهم آن موهنجودارو ( در 400
کیلومتري کراچی ) ، هارپا ، لوتال و شهر سوخته می باشند .
–  —
١٣
این تمدن تقریبا دًر هزاره سوم پیش از میلاد دوران اوج خود را می گذرانده . معماري غالب این تمدن بر
اساس مفاهیم اجتماعی آن شکل گرفته ، یعنی خانه ها همگی یک شکل و شکیل ساخته شده اند و تفاوتی
میان معماري آنها به چشم نمی خورد . براي احداث بناها از آجرهاي یکسان و یکنواخت استفاده کرده اند
. این آجرها ، اولین آجرهاي استاندارد در تاریخ بشر بوده اند . هر خانه داراي شبکه آب و فاضلاب لوله
کشی است و داراي حمام هایی است که دیوارهاي آن بوسیله قیر در برابر رطوبت ایزوله شده است . از
لحاظ بناهاي مهم ، شهرهاي این تمدن فاقد زیارتگاه ویا عبادتگاه مهم است ودر عوض تالار اجتماعات
شهر که محل تجمع و تصمیم گیري مردم بوده جایگزین معبد گردیده است . هر شهر نیز داراي انبار قله
بوده که مایحتاج مردم را تأمین می کرده .
شهرهاي این تمدن براي اولین بار ، حتی پیش از تمدن یونانی بر اساس مدل شبکه اي ( شطرنجی )
ساخته شده اند .
این تمدن به یکباره از میان میرود .
معماري هند
در هند دو آئین تاریخی وجود دارد ، بودا و هندو
بودا : توسط یک شاهزاده نپالی با افکار فلسفی خاصدر 560 ق.م. پایه گذاري میشود . بودا معتقد است
که براي پیشرفت بایستی پیش از آنکه مشکلات را در محیط بیرونی حل کنیم ، می بایست به حل
مشکلات درون خود بپردازیم .
به همین خاطر به فضاهاي خلوتی براي عبادت احتیاج داریم . این فضاهاي خلوت در سالهاي اولیه
گسترش بودیسم که تعداد پیروان آن اندك است ، غارها میباشد ، مکانی که امکان خلوت بودائیان را فراهم
–
١۴
میکند . اما در سالهاي بعد غارها کفاف عبادت همه بودائیان را نمی دهد ، به همین خاطر احتیاج به تعداد
بیشتري معبد است که این معابد را با استفاده از توده هاي حجیم سنگی بوجود می آورند . این توده هاي
حجیم در واقع الگوهایی هستند از غارهاي اولیه و یا به عبارتی ، در معابد بودایی تلاش شده که فضاي
خلوت و ساکت غار ، مجددا تًکرار شود .
از معروفترین معابدي که در این دوره ساخته میشود میتوان به معبد بوده گایا ، آشوکا و شیوا اشاره کرد .
غالب این بناها یا معابد ، کاملا سًنگی بوده و در ساخت آنها تا حد امکان از تندیس هاي کوچک و بزرگ
حیوانات مختلف استفاده شده است . تعدادي از معابد بودایی نیز همان غارهاي اولیه و محل عبادت بودا
بوده اند که بعدها درون این غارها را تراشیده اند و ابعاد آنها را گسترش داده اند .
از معروفترین معابد غاري میتوان از معبد کارلی و معبد آجانتا نام برد .
در غالب معابد بودایی ، مجسمه بودا نیز وجود دارد . مجسمه بودا را غالبا بًه صورت نشسته ودر حالی که
بودا مشغول عبادت است نمایش میدهند . در بسیاري از معابد ، بودا این کار را در زیر درخت انجیر هندي
انجام میداده ، به همین خاطر این درخت براي هندي ها مقدس تلقی میشود .
استوپا : بنایی است که براي قرار دادن خاکستر بزرگان بودایی یا هندو مورد استفاده قرار می گرفته .مشتمل
از یک تپه خاکی که محفظه اي یک اتاقی در زیرآن قرار داشته ودور تا دور این تپه را دیواري احاطه کرده
و روي آن نیز در پوشی سنگی قرار می گرفته . معروفترین استوپاي کشور هند استوپاي سانچی نامیده
میشود .
–  —
١۵
معماري اسلامیهند
از دوره مغول به بعد ، رفته رفته کشور هندوستان تحت تأثیر اسلام قرار می گیرد و بدین ترتیب ساخت
مسجد و معابد اسلامی در این کشور معمول می شود . اما براي ساخت آنها تا حد زیادي ، از معابد هندوها
الهام گرفته شده است .
یعنی ، مسجد توده اي است سنگی که براي تزئین ، توده سنگی را حجاري نموده اند .
معروفترین بناي هند تاج محل در آگرا است که تمامی آن را از سنگ مرمر سفید با گنبدي پیازي شکل
تراشیده اند .
تاج محل ، مروارید هند
در ایران، ساختن مزار یکی از شیوه هاي معمول براي بزرگداشت بزرگان مذهبی یا رجال و افراد مهم
اجتماعی یا کشوري بود که به ویژه از دوره ایلخانی به بعد بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گرفت. در
دوره گورکانیان هند که آنان را می توان در برخی زمینه ها وارث تیموریان دانست، به ساختن مزار براي
–
١۶
بزرگان به صورت بارزي توجه شد. در واقع، فرهنگ ساختن مزار و مقبره براي درگذشتگان توسط مسلمین
به هند راه یافته است. زیرا پیش از ورود مسلمانان به هند، بسیاري از هندي ها اجساد مردگان را می
سوزاندند و شیوه اي براي تجلیل بزرگان خود نداشتند. در این دوران، شماري مزار نیز براي بانوان دربار
ساخته شد که تاج محل یکی از آن ها به شمار می آید.
تاج محل آرامگاه ارجمند بانو ملقب به ممتاز محل، همسر محبوب پنجمین پادشاه گورکانی موسوم به شاه
جهان است. ممتاز محل در 1040 ه.ق. درگذشت و آرامگاه او میان سالهاي 1049 تا 1065 هجري قمري
برپا شد. امپراتور جایگاهی را در کنار رود جمنا برگزید. وي قصد داشت براي خود نیز آرامگاهی در کران
دیگر رود و برابر آن بسازد و این دو بنا را با پلی به یکدیگر متصل سازد به نشانه آنکه پیوند او و همسرش
از جریان زمان هم در می گذرد. قرار بود که بر خلاف نماي تاج محل که از مرمر سفید بود، آرامگاه شاه از
مرمر سیاه باشد. اما سرنوشت بر این شد که آرامگاه دوم هرگز برپا نشود و امپراتور در کنار همسرش آرام
گیرد.
–
١٧
هنگامی که ممتاز محل درگذشت، امپراتور داغدیده طراحان ، مهندسان و استادکاران را از هند ، ایران و
آسیاي مرکزي گرد آورد تا آرامگاهی را بسازند که آخرین دستاورد معماري مغولان اعظم گردید. در
آرامگاه تاج محل جملگی سنت هاي معماري آسیاي مرکزي، ایران و هند به طور هماهنگ و موزون تلفیق
یافته و بیشترین تأکید بر تناسبات هندسی عمارت شده است. این اثر داراي پیشینه هاي چندي از آرامگاه
همایون بوده است. وي که دومین امپراتور گورکانی هند بود به ایران تبعید شد. او در بازگشت به هند،
گروهی از هنرمندان ایرانی را با خود به همراه برد. بنا بر این شگفت انگیز نیست که تاج محل از الگوهاي
ایرانی و میراث معماري هندو بهره گرفته باشد.
120 ذراع * 141 و صفه دوم 120 * بناي آرامگاه برروي دو صفه روي هم قرار گرفته است. صفه اول 374
است. ساختمان مزار با طرح هشت بهشت طراحی و ساخته شده است. هشت بهشت یا هشت جنۀ نام
نوعی طرح معماري است که بر اساس آن به طور معمول در وسط نقشه بنا یک فضاي مرکزي غالبا گنبدي
شکل وجود دارد که از مرکز آن چهار محور تقارن عبور می کند.
در دو طرف شرقی و غربی عمارت مزار، دو ساختمان کاملا همانند به صورت متقارن ساخته شده است .
بنایی که در سمت غرب عمارت قرار گرفته، مسجدي است که از سه گنبدخانه و سه ایوان ترکیب شده
است. در جبهه شرقی مزار بنایی مشابه مسجد ساخته شده که مهمانخانه مجموعه است و در همه
خصوصیات کالبدي مانند مسجد است به جز آنکه محراب ندارد و بر روي سنگفرش آن شکل جانماز
ایجاد نشده است.
– www.ircivil.ir پایگاه تخصصی عمران ایران —
١٨
در بالاي عمارت تاج محل، گنبد امرودي (گلابی) شکل قرار دارد که دو پوسته است. ارتفاع گنبد اصلی از
روي صفه بیش از 50 متر است. در چهار طرف گنبد اصلی، چهار عدد طاقی با گنبد کوچک قرار دارد.
وجود چهار گنبد کوچک در چهار سوي گنبد اصلی، سنت و شیوه اي است که آن را در مقبره امیر
اسماعیل سامانی در بخارا می توان ملاحظه کرد. بنا بر این، خصوصیت مزبور را می توان از ویژگی هاي
معماري ایرانی دانست.
چهار منار در چهارگوشه صفه عمارت مزار وجود دارد. این خصوصیت را باید به معماري گورکانی نسبت
داد. ساختن چهار منار در چهارگوشه یک عمارت در دوره تیموري رایج شد و در دوره گورکانی و به ویژه
در تاج محل، آنها را به صورت مستقل از ساختمان، در چهار گوشه صفه ساختند. وجود چهار منار در
گوشه هاي صفه موجب شکل گیري فضایی بصري - روانی شد که عمارت مزار در میان آن اهمیت ویژه
اي یافته است، زیرا افزون بر خصوصیات حجمی یگانه و ممتاز آن، تمام سطح آن را با سنگ مرمر سفید


پوشانده اند، در حالی که سطح صفه اول و نیز مهمانخانه و مسجد واقع در دو سوي آن را با سنگ سرخ
پوشانیده اند. در جلوي عمارت آرامگاه، باغی مربع شکل ساخته شده است. مربع یکی از شکل هاي کامل
و به ویژه یکی از شکل هاي مهم و مقدس در فرهنگ طراحی معماري و شهري در ایران است. عرصه باغ
نیز با طرح چهارباغ که یکی از مهمترین الگوهاي طراحی باغ ایرانی است، ساخته شده است. در این شیوه،
عرصه باغ توسط دو معبر متقاطع به چهار قسمت تقسیم می شد. هر یک از این چهار عرصه نیز دوباره به
چهار قسمت تقسیم می شد و این روند تا جاي ممکن ادامه می یافت و فضاي هر سطح با درختان و
گلهاي متنوع پوشانده می شد.
بخشی از تزئینات تاج محل - ترصیع سنگ هاي قیمتی بر مرمر سفید
دروازه با شکوه ورودي باغ و مزار با نام جلوخان ، در وسط جبهه متصل به باغ قرار گرفته است و طرحی
تقریبا مانند هشت بهشت اما به شکلی ساده دارد. جلوخان نوعی فضاي شهري به حساب می آید که غالبا
به عنوان فضایی رابط میان یک فضاي معماري و یک فضاي شهري مانند بازار، معبر یا میدان مورد استفاده
–

قرار می گرفته است. در طراحی مجموعه تاج محل، اصل سلسله مراتب (توجه به نحوه ترتیب، تنظیم و
استقرار عناصر بر اساس اهمیت معنوي و نمادین فضاها) مورد توجه بوده است.
در این مجموعه، حرکت شخصاز دنیوي ترین نماد (بازار) آغاز می شود و به اخروي ترین نماد مجموعه
(مزار) منتهی می شود. در این بین، میدان جلوخان فضایی رابط و برزخ گونه بین بازار و مزار (دنیا و
آخرت) است. حضور مزار در باغ را نیز می توان استعاره اي از حضور انسان در بهشت دانست. توجه به
اصول تقارن، مرکزیت و ریتم نیز از دیگر ویژگی هاي این مجموعه است که آن را این چنین ارزشمند
ساخته است.
در متون تاریخی به نام معمار این مجموعه اشاره نشده است اما در برخی از متن هاي متأخر، از شخصی به
نام استاد عیسی نام برده شده که بعضی او را اهل شیراز و عده اي وي را اهل استانبول دانسته اند. برخی از
و « استاد عیسی شیرازي نقشه نویس » پژوهشگران نیز به یک نسخه خطی اشاره کرده اند که در آن به
اشاره شده است. علاوه بر این، در برخی از متون به شخصی به نام استاد « امانت خان شیرازي طغرانویس »
احمد لاهوري اشاره شده است. هرچند که وجود یک معمار لاهوري در طراحی تاج محل به معنی فقدان
یک یا چند معمار ایرانی نیست. زیرا می توان اظهار داشت که طراحی و ساخت این مجموعه عظیم و با
شکوه، تنها توسط یک معمار صورت نپذیرفته است و به احتمال زیاد چند نفر معمار و عده کثیري هنرمند
در این کار مشارکت داشته اند.
–

غارهاي آجانتا:
این غارها علاوه بر آنکه جاي بزرگترین و با اهمیت ترین نقاشی هاي بودایی است با معبد کارلی یکسان
است. و از این نظر نمونه بارزي از معابد هند است . نیمی از این غارها معماري و نیمی دیگر به صورت
پیکر تراشی در غارهاي شماره 1 و 2 تالار اجتماعات بزرگی وجود دارد که سقف آن ها بصورت زیبا یی
کنده کاري و نقاشی شده و بر ستونهاي محکم بنا شده که در این ستونها در قسمت پایینی شکل چهار
گوش و در قسمت بالا مدور و به نوارهاي گل آزین شده اند .
–
٣۶
معبد غاري کارلی
معبد کارلی درون یک تپه خاکی خالی شده قرار گرفته است ، بطول تقریبی 38 متر و ارتفاع 14 متر داراي
یک صحن مرکزي و اصلی که در دو طرف این صحن ستون هاي عظیم با سرستون هاي زنان و مردان فیل
سوار تعبیه شده . این ستون هاي بزرگ به بخش انتهایی معبد که قسمت غلام گردش آن می باشد تاکید می
کند بر روي دیوار هاي این معبد زوج هاي مونث و مذکري بر سطوح نقش بسته اند که بیانگر حالت
خشک و ساکن استوپا می باشد .
–
۴١
موهنجودارو
ویرانه هاي شهر موهنجودارو در چهارصد کیلومتري شمال کراچی واقع است این اثر باستانی گواهی بر
عظمت تمدنی که از 5000 سال پیش در دره ایالت سند پاکستان شکوفا شد .
ویژگی ها:
خیابانهاي قسمت پایین شهر بصورت شطرنجی است در طرح ساختمانهاي منازل دو اصل بسیار مهم
رعایت شده است :
–
۴٢
-1 امنیت 2- آسایش
ضمنا براي رفت و آمد سنگین خیابانهاي اصلی معمولا طوري طراحی شده است که در اصلی ساختمان در
گذر هاي فرعی باز شود و نور و هوا از حیات خلوت تامین گردد . پنجره ها نیز از شبکه هاي سنگی یا
کاشی شکل ساخته شده است ضخامت دیوار ها در این شهر بیانگر دو طبقه بودن بناست . شبکه فاضلاب
که نقطه عطف معماري این شهر است طوري طراحی شده است که آي ب کثیف و اضافی بوسیله کانال
هاي کوچکتر به کانالهاي اصلی بزرگ در قسمت بیرونی شهر هدایت می شود . شهر موهنجو دارو بر روي
7 متر قرار گرفته است. اهداف شگفت انگیز تمدن موهنجودارو : - تپه اي مصنوعی به ارتفاع 14
9/27 سانتی متر . ×42/13 × 35/ -1 پیشرفت در زمینه استاندارد آجرهایی به ابعاد 6
-2 شبکه فاضلاب بر اساس اصول فنب و استاندارد .
-3 خانه هایی بر اساس نقشه و اندازه یکسان.
-4 برقراري عدالت اجتماعی با توجه به وضع ساختمان هاي شهر موهنجو دارو .
–  —
۴۴
معبد ماهابودي، قدیمیترین سازه خشتیشرق هند
معبد ماهابودي در بودا گایا و در مکانی واقع شده است که بودا، به روشنبینی دست یافت. بودا گایا در 96
کیلومتري پانتا در ایالت بیهار هندوستان واقع شده است. معبد فعلی یکی از نخستین معابد بودایی است که
تماما اًز خشت است. معبد ماهابودي از سال 2002 میلادي، در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده
است.
معبد ماهابودي در بودا گایا و در مکانی واقع شده است که سیذارتا گائوتاما، ملقب به بودا، به روشنبینی
دست یافت. بودا گایا در 96 کیلومتري پانتا در ایالت بیهار هندوستان واقع شده است. معبد فعلی که قدمت
آن به قرن پنجم یا ششم میلادي بازمیگردد، یکی از نخستین معابد بودایی است که تماما اًز خشت ساخته
شده است. معبد ماهابودي از سال 2002 میلادي، در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
–  پ
۴۵
بر اساس روایات تاریخی، در حدود سال 530 پیش از میلاد، سیذارتا گائوتاما که کاهنی سرگردان بود، به
کرانههاي پوشیده از درخت رودخانه فالگو در نزدیکی شهر گایا رسید. بر اساس متون بودایی، سیذارتا
گائوتاما در آن جا به حال مراقبه زیر یک درخت انجیر هندي (که بعدها به درخت بودا مشهور شد) نشست
و پس از سه روز و سه شب، به روشنبینی و پاسخ سئوالاتی که در جستجویش بود دست یافت. معبد
ماهابودي در این محل به یادبود این واقعه ساخته شد.
بودا هفت هفته آتی را در نقاط مختلفی در همان محدوده به حالت مراقبه و تفکر درباره تجربهاش گذراند.
مکانهاي خاصو متفاوتی در معبد ماهابودي وجود دارد که مرتبط با آئینها و رویدادهاي این هفت هفته
است:
 بودا هفته اول زیر درخت انجیر هندي به حال مراقبه نشست.
 طی هفته دوم، بودا بیوقفه ایستاد و به درخت انجیر هندي خیره ماند. در این محل گنبد انیمشلوکا، در
شمال شرقی معبد ماهابودي، به یادبود این واقعه ساخته شد. در این محل همچنین مجسمهاي از بودا با
چشمان خیره به درخت مقدس ساخته شده است.
 طی هفتههاي بعد بودا به قدم زدن میان محل گنبد انیمشلوکا و درخت مقدس پرداخت. بر اساس
افسانهها، در طول این مسیر که اکنون به مسیر گوهري شهرت دارد، گلهاي نیلوفر روئید.
در حدود سال 250 پیش از میلاد، یعنی حدود 250 سال پس از روشنبینی بودا، امپراتور آشوکا از بودا گایا
بازدید کرد و دستور ساخت یک معبد را در محل الهام بودا داد. آشوکا همچنین دستور نصب اورنگی
الماسنشان را در محل دقیق مراقبه بودا صادر کرد. به این ترتیب امپراتور آشوکا موسس معبد ماهابودي
–  —
۴۶
محسوب میشود. این معبد طی قرون آتی تخریب شد و در قرن پنج یا شش میلادي مورد بازسازي کلی
قرار گرفت.
با افول سلسلههاي حکومتی حامی بودیسم، این دین نیز رو به افول گذاشت و در دوره تهاجم مسلمانان به
رهبري محمدبنقاسم و نیز هونهاي سفید دین بودا و معبد ماهابودي به محاق رفت. اما با روي کار آمدن
سلسله امپراتوري پالا در شمال شرقی شبه قاره هند، بودیسم بار دیگر بین قرون هشتم و دوازدهم میلادي
رونق گرفت. اما پس از قرن دوازدهم و با غلبه هندوها بر سلسله پالا و نیز هجوم آتی مسلمانان، بودیسم
در هند تا حد زیادي از میان رفت و معبد ماهابودي متروکه و مخروبه شد.
در دهه 1880 میلادي، انگلیسیهاي حاکم بر هند بازسازي و مرمت معبد ماهابودي را زیر نظر سِر
الکساندر کانینگهام آغاز کرد. مدت کمی بعد از این، در سال 1891 ، رهبر بوداییان سريلانکا مبارزهاي را
براي بازگرداندن کنترل این معبد مقدس (که در این زمان هندوها کنترل این معبد را به دست داشتند) به
بوداییان آغاز کرد. بالاخره در سال 1949 کنترل معبد از رهبر محلی هندوها به حکومت ایالت بیهار منتقل
شد و حکومت بیهار نیز به نوبه خود کمیتهاي را براي مدیریت این معبد تشکیل داد. این کمیته از 9 عضو
تشکیل شده که اکثریت آنها، از جمله رئیس کمیته، باید مطابق قانون هندو باشند.
معبد ماهابودي تماما اًز خشت ساخته شده است و قدیمیترین سازه خشتی شرق هند محسوب میشود.
این معبد نمونهاي عالی از هنر خشتزنی و چینهبندي هندي محسوب میشود و تأثیر زیادي بر سنتهاي
معبد فعلی ماهابودي یکی از » ، معماري منطقه طی قرون آتی گذاشته است. بر اساس سند رسمی یونسکو
«. قدیمیترین و تأثیرگذارترین سازههاي خشتی منطقه است که قدمت آن به اواخر دوره گوپتا بازمیگردد
–   —
۴٧
برج مرکزي معبد ماهابودي 55 متر ارتفاع دارد و در قرن نوزدهم مورد بازسازي کلی قرار گرفته است. در
چهار گوشه برج مرکزي چهار برج کوچک ساخته شده است که از نظر فرم و سبک مشابه برج مرکزي
هستند.
در حال حاضر گذرگاهی مرمرین دور معبد کشیده شده است و نورپردازي زیبایی شبها معبد ماهابودي را
غرق در نور میکند. معبد بالایی در حال حاضر به مراقبه در سکوت اختصاصدارد و در آن به روي عموم
باز است. زمین نیز پوشیده از تختههاي نیایش است که بوداییان اروپایی، تبتی و آسیایی مراسم نیایش خود
را در سکوت روي آنها انجام میدهند. بوداییان از ملیتها و سنین مختلف در سه مسیر مختلف حول معبد
طواف میکنند یا زیر درختهاي اطراف معبد به حال مراقبه مینشینند. معبد ماهابودي علاوه بر
زیباییهایش براي پیروان دیگر ادیان، جایی است که هر یک از پیروان آئین بودا احساس راحتی و در خانه
بودن میکند.
– 
۴٨
استوپاها مانند اکثر ابنیه هندي بیش از یک عملکرد دارند این بناها به عنوان مکانی براي حفظ خاکستر
مردگان مقدس و پرستش ، نماد مرگ بودا یا نشانه آیین بودا است
– 
۴٩
استوپاي سانچی
معروفترین استوپاي هندي است در سمت جنوبی پلکانی دارد که به استوپا – ساقه گنبد به ارتفاع 6 متر –
منتهی میشود و دسترسی به یک راهروي باریک نرده دار در گرداگرد گنبد را میسر می سازد . ارتفاع گنبد
» از زمین 15 متر است . که از آجر ساخته شده است. در بالاي گنبد فضاي مربع شکل محصوري به نام
یا دکل نصب شده است . یاستی به چند چتر مزین « یاستی » قرار دارد که در وسط آن نیز یک « هارمیکا
شده است. درو تا دور محل بناي استوپا نرده سنگی گردي کشیده شده است که در چهار سمت شمالی،
شرقی ، جنوبی، غربی آن چهار دروازه دارد این دروازه هاي سنگی ظاهرا تقلیدي از فرم هاي چوبی کهن
دارد که معمولا مشخصه مدخل معابد خاور دور است.
–

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دکوراسیون بر اساس اصول فنگ شویی

فنگ شویی نه دین نه فلسفه محض نه یک هنر است بلکه فنگ شویی دانش محض با کمک گرفتن از هنر و خلاقیت فردی و محیطی برای تحلیل انرژی فضا و کاربران اون فضا در راستای ایجاد فضایی پر از انرژی مثبت ( چی یاشنگ چی ) برای موفق و شاد بودن ساکنان اون فضاست. که به افزایش جریان سودمند انرژی چی در محیط پیرامون ( منزل – محل کار ) ما کمک میکنه . در منزل شما جریان ناهماهنگی میکنه- چون انرژی چی محیط مربوط به شما ، هماهنگ نیست . و شما : کسل – افسرده- دمق و بی حوصله خواهید شد و روابط شما ، آنطور که میل دارید پیش نخواهد رفت . و مثل رودخانه ای است که جلبک ها و موادی زائد در اون باشه و در پیچ و خم ها گیر کرده باشند، پس در نتیجه جریان طبیعی آب دچار خلل خواهد شد و شما ناهماهنگی رو در زندگی خود خواهد دید.

اگر هم جریانات بسیار شدید باشد ، ممکن است به صورت ناملایمات و اضطراب های مکرر و شدید اون رو تجربه کنید و یا ناپایداری در روابط خود خواهيد ديد.


فنگ شويي اين مسير جريان انر‍ژي چي رو در زندگي شما سامان ميده و هماهنگ ميكنه و براي اين كار از عوامل پيرامون شما از جمله : نمادها – رنگها – تصاوير – اصوات – اشكال و ... استفاده ميكنه . و از نوع چيدمان منزل و محيط كار مربوط به شما.

به نظرتان اين محيط بازتابي از سلامتي شما است؟

محل زندگي شما چگونه روي روابط شما اثر دارد؟

اكثر انسانها نسبت به محيط زندگي خود بي توجه هستند و از تأثيراتي كه اين محيط بر وجودشان مي گذارد غافل اند. حال آنكه گفته مي شود محيطي كه در آن زندگي مي كنيم محيط كاملي است كه بر مبناي فعل و انفعالات متقابل نظام خورشيدي ( آسمان )، محيط اطراف 0 (زمين ) و تاريخ تولد ( فرديت ) بنا شده است . بنابراين براي يك زندگي آرام و متعادل ، همنوايي با نظام خورشيدي ، زمين و حتي تاريخ تولد ضروري به نظر مي رسد. اين همنوايي و هماهنگي توسط روشهايي چون فنگ شويي ايجاد مي شود . فنگ شويي دانش و هنر قديمي است كه مطلوب ترين روش هاي زندگي در محيطي مناسب و موزون را به انسان مي آموزد. فنگ شويي مشخص مي كند چگونه با استفاده از رنگهاي مناسب ، وسايل زندگي مناسب و طريقه صحيح چيدمان آنها محيطي نافع براي خود ايجاد كنيد و محيط كار ، تجارت يا خانه خود را به مراكز قدرت تبديل كنيد . در مورد تاريخ دقيق به كشف اسناد و مدارك اندكي متعلق به قرون سوم و چهارم قبل از ميلاد شده اند كه در آنها به صورت غير مستقيم به فنگ شويي اشاره شده است.فنگ شويي در قلب و ذهن مردم معمولي و از طريق زبان رمزي بين استادان و شاگردان باقي ماند و به صورت سينه به سينه رموز اين هنر حفظ شد. به همين دليل تعداد كمي از متون مكتوب آن باقي مانده است. بعضي از محققان معتقدند حكمت و كاربرد فنگ شويي همزمان با مكتوب شدن نظر به بين ( سرد ) و يانگ ( گرم ) و انديـــشه هاي جهان بيني مبتني بر پنج عنصر چيني ، زمين ( خاك ) ، فلز ، آب ، جنگل ( چوب ) و آتش ، مدون گرديده است .

نظريه فنگ شويي رابطه كيهان و انسانها را بررسي مي كند و هدف آن ايجاد وحدت ميان آسمان ، زمين، آسمان و ماده از طريق نيروي تاچي ( نهايت مطلق ) است. چيني هاي باستان اعتقاد داشتند هنگامي كه اين وحدت به وجود آيد، چي نتيجه معكوس ، يعني بدبختي و اختلال و نگراني به بار مي آورد محور اصلي هنر فنگ شويي وحدت ميان آسمان ، زمين و انسان است. چيني هاي باستان در جستجوي وسيله اي براي توضيح نيرو هاي مرئي و نامرئي روي زمين و تأثير مبهم و مرموز اين نيروها بر رفتار انسان بودند. و به دنبال معنويتي بودند كه در هنگام سختي ها و بلايا به آنها پناه بياورند و به آرامش و آسايش برسند. هدف چيني هاي باستان وحدت انسان و طبيعت بود و قصد داشتند با وحدت بين انسان و كائنات به يگانگي برسند. در واقع فنگ شويي با جلوگيري از هدر رفتن منابع و سپس ايجاد انر‍ژيهاي خوب در اطراف انسان موجب مي شود در رابطه متعادل و موزوني بين انسان و محيط پيرامونش برقرار شود و انسان در مي يابد كه با محيط اطرافش يكي است و هر كس به فرا خور نياز خود مي تواند از آن بهره مند شود. يكي ا مهمترين مباحثي كه فنگ شويي به آن مي پردازد محيط كار و زندگي هر كسي از ارتعاشات سالم احاطه شده باشد خود او نيز سالم مي ماند.
·
فنگ شويي در كارآيا از محيط كار خود لذت مي بريد؟آيا به شغل خود علاقه مند هستيد؟لحظاتي كه در محل كار هستيد چگونه مي گذرد؟

هماهنگي ميان همكاران ، معين بودن حدود فعاليتها ، داشتن روح بي پروا و باهمت ، حس ابداع و همچنين ارتباط خوب بين مخاطبان مختلف در محيط كار ، همگي عناصري مي باشند كه موجب فعاليتي بهينه ، مثبت و در حال رشد مي شوند. اين محاسن را مي توان به كمك قوانين فنگ شوي در محيط كار ايجاد كرد. به طور مثال با بررسي چگونه قرار گرفتن شما در دفتر كار ، همينطور وضعيت ديگر همكارانتان و حتي وسايلي كه شما را احاطه كرده اند مي توان موقعيت مؤثر و آرام نظم و هماهنگي بين شما و همكاران ديگر به وجود آورد. گاهي اوقات گردش 45 درجه ميز كار به سمت شرق يا آويختن عكس آبشاري به روي ديوار شمالي دفتر كار ، كمك بسيار مؤثري به هماهنگي و نظم محيط كار مي كند و حتي شما را از آسيب انرژي هاي منفي كه شايد از سوي همكار بد اخلاق و سختگيرتان متوجه شماست در امان نگه مي دارد. شايد سؤال كنيد آيا با اين كارها به نتايج مثبت شخصي دست خواهيد يافت ؟ به نظر عجيب مي رسد، اما بر اساس اعتقاد قوانين فنگ شويي ، حتي يك تغيير كوچك در محلي كه ما را احاطه كرده مي تواند به روان شدن انرژي ( جي ) كه همان انرژي حياتي است- كمك كند از اينرو موقعيتي هماهنگ و متعادل با خود و در ارتباط با ديگران به همراه خواهد آورد . براي مثال رئيس يك شركت بزرگ انگليس كه به خاطر كار طاقت فرسا نگران سلامتي خود بود. به يك مشاور فنگ شويي مراجعه نمود و با انجام پيشنهادات وي پس از مدتي توانست كار خود را بهتر انجام دهد و هم در امور شخصي و هم در محيط كار موفق تر شود. طبق بررسي وضعيت اتاق كار وي مشخص شد كه ميز تحرير او در جهت شرق و صندلي در جهت شمال شرقي قرار داشت . طبق اصول فنگ شويي جهت ميز كار به سمت شمال غربي و صندلي به سمت شرق تغيير يافت. در پس اين قوانين به ظاهر ساده مجموعه اي از مطالعات وسيع وجود دارد كه شامل جريان انرژي چي ، در برقراري توازن ميان ويژگي هاي بين مؤنث و .. و يانگ .. مذكر .. و پنج عنصر چيني ، زمين 0 خاك )( فلز ، آب ، جنگل 0 چوب ) و آتش ، هشت جهت اصلي زمين شمال ، جنوب ، شرق ،غرب، شمال،شرقي ، شمال غربي ، جنوب شرقي ، جنوب غربي ، علم نجوم ژاپني و مربع جادويي است ( در اين مربع اعداد 1 تا 9 به شكلي مرتب شده ند كه اولاً از هر عدد فقط يكبار استفاده شده و ثانياً جمع اعداد هر رديف چه افقي چه عمودي با 15 برابر است. از تركيب موارد مذكور و در نظر گرفتن همه آنها در داخل يك اداره مي توان براي ارضاء مشتريان يك شركت ، همكاري دوستانه بين افراد يك اداره ، ارتباط مؤثر با مراجعين استفاده كرد با بهره گيري از اين دانش كهن حتي مي توان با ايجاد موقعيت هايي همچون تعيين محل قرار گرفتن افراد تأثيرات عميق و كارا بر افراد گذاشت و آنها را با عقيده خود همراه كرد بطور كلي جهت قرار گيري كل بنا و معماري ساختمان ، محل قرار گرفتن ساختمان نسبت به وضعيت خيابان هاي اطراف و طراحي رنگهاي فضاي داخلي و چيدمان وسايل كار مثل وضعيت ميز كار و يا حتي نظم و انضباط وسايل روي ميز كار مواردي هستند كه مشاوران فنگ شوي به آنها دقت داشته و در هر موقعيتي مناسب ترين طراحي را انتخاب كرده و بدين ترتيب در بهبود كيفيت زندگي و كار هر شخص و همينطور كل گروه نقش مؤثري ايفا مي كنند.چيدمان وسايل در فضا :

در حالت كلي مي توان يك الگو ذهني مشخص نمود كه براي اكثر وسايل مورد استفاده ما مثل : ميز كار ، تخت ،صندلي و يك كاناپه و ساير وسايل ديگر كاربرد دارد و بهتر است هميشه به عنوان يك الگو در ذهن ما باقي بماند.

از ديوار به عنوان محافظ پشت سر استفاده كنيم ، اين ديوار براي ذهن شما حكم يك محافظ را دارد و شما با آرامش فكري بيشتري كار مي كنيد 0 شما به ديوار تكيه مي دهيد به در ورودي فضا ديد كامل داشته باشيد . وسط عرض در ورودي ننشينيد ( چون در معرض حجم بالاي انرژي قرار مي گيريد.)چيدمان صندلي:

پشت سر شما حتما ديوار باشد.سمت چپ ميز خود را با استفاده ار يك آباژور ايستاده بلند ببنديد 0 در صورتي كه ديوار در سمت چپ ميز شما قرار ندارد و يا به عبارتي شما در گوشه اتاق قرار نداريد و فقط يك راه عبور براي خود قرار دهيد كه سمت راست ميز شما مي باشد( صندلي شما معمولا در وسط ميز قرار دارد.)آباژور علاوه بر مسدود نمودن مسير نور بسيار مناسبي براي كار و فعاليت شما نيز ايجاد مي كند. چيدمان ميز :ميز شما بايد طوري قرار گيرد كه به كل فضا ديد داشته و به آن مسلط باشيد ( ميز نقطه فرماندهي شما به فضاست.)ميز شما كاملاً روبروي در و در وسط عرض در نباشد.بهتر است از ميزهايي استفاده شود كه از روبرو پاي شما ديده نمي شود.

نكته :در موارد زيادي طراحان دكوراسيون ميزها را طوري در فضا طراحي مي كنند كه ميز و صورت شما رو به ديوار است ، اين نوع طراحي از نظــر فنگ شويي مناسب نمي باشد و باعــــث كاهش موفقيت كاري مي شود ( مثل آتليه هاي معـــماري كه طراحان معمولاً روبه ديوار نشسته و كار خود را انجام مي دهند ( اگــر روبه ديـــوار مي نشينيد حتماً يك آينه در روبروي خود قرار داده تا پشت سر خود را ببينيد.)

 

 

 

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

روانشناسی محیطی و معماری منظر

روانشناسی محیطی و معماری منظر

منظر یک پدیده ذهنی و عینی است. این بدان معناست که منظر تنها یک فرم نیست بلکه تاریخی است برای روایت که رابطه انسان با محیط را طی زمانها بیان می کند. محیط و منظر بر حسب شرایط جدای از انسانها شکل نگرفته بلکه شکل گیری آن محصول تعامل انسان و طبیعت بوده است. طی بیست سال اخیر رشته روانشناسی نیز مانند دیگر رشته های علمی به این پدیده یعنی تاثیر انسان بر محیط و تاثیر متقابل محیط بر انسان بی توجه نمانده و به یافته های علمی چشمگیری دست یافته است.
کلید واژه 1- روانشناسی محیط 2- معماری منظر 3- محیط 4- بافت و رنگ

روانشناسی محیط و معماری منظر
روانشناسی محیطی مطالعه پیچیده بین مردم و محیط اطرافشان است. به عقیده جیفورد (Gifford)روانشناسی محیطی با شاخه اصلی روانشناسی تفاوت دارد زیرا به محیط فیزیکی روزمره می پردازد. این علم چارچوبی از نقطه نظرات، تحقیقها و فرضیات را فراهم می آورد که می تواند به ما در درک بهتری از روابط متقابل انسان و محیط اطراف، کمک کند. با استفاده از این دانش می توان پیش از طراحی و ساخت، ارزیابیهایی را انجام داد که بهترین ابزار برای طراحان حرفه ای به حساب می آید. اگر ما بدانیم چه چیز در گذشته عملکرد بهتری از خود نشانداده است، برای طراحی بهتر در آینده آمادگی بیشتری خواهیم داشت. با استفاده از تئوریهای کنترل می توان مشاهده کرد که محیط نقش اساسی را در شکل گیری احساس ارزشها و توانمند ساختن برای افراد و گروههای مختلف ایفاء می کند. فرضیه فضای قابل دفاع پیشبینی می کند که تغییرات مشخصی در طراحی فضاهای مسکونی که باعث کاهش فضاهای شهری عمومی و افزایش طبیعی نظارت، بازبینی و حس مالکیت توسط ساکنین می شود، باعث کاهش جرم خواهد شد. در محله هایی در اوهایو و نیویورک با در نظر گرفتن این امر در طراحی و توجه به فضاهای قابل دفاع، نرخ جرم کاهش یافته است. نمونه دیگر پارکی در یکی از محلات سیاتل می باشد که ساکنان محله نهایت مراقبت و نگهداری را از پارک محله خود انجام می دهند. شهروندان نقش فعالی را در از بین بردن علفهای هرز، تمیزکردن مسیرها و بطور کلی مراقبت از سلامت پارک ایفاء می کنند. در اصل آنها پارک را مال خود می دانند.

آپتون (Upton) در پاسخ به سئوال "رابطه عین و ذهن در معماری منظر چیست؟" توضیح می دهد که برداشت و تفسیر مردم از طراحی منظر فراتر از منظره یا فرم فیزیکی محل می باشد. او معتقد است برداشتهای ما نتیجه ای از مشاهدات ما می باشد. یعنی چیزهائیست که هر یک از ما در یک زمان یا مکان مشخص دیده ایم و یا عدم مشاهده است که برداشت ما از طریق سایر راههای ناملموس می باشد. وی می افزاید دیدن همیشه به معنای باورکردن نیست، زیرا ما منظره را بغیر از چشمانمان از طریق سایر اندامهای حسیمان نیز تجربه می کنیم. بعنوان مثال تجربیات شخصی و نقطه نظرات ما که هیچگونه ارتباطی به منظره مشاهده شده ندارند چگونگی دید ما از منظره را تحت تاُثیر قرار می دهند. مطلب اصلی که آپتون می خواهد بیان کند اینست که اگر می خواهیم رفتار انسان را در مقابل محیط بفهمیم باید ابتدا ذهن و عین را در منظره را درک کنیم.
·
دلبستگی مکانی، معنایی است، که ما در محلی که با آن آشنایی کامل داریم پیدا می کنیم و هویت مکان با محیط فیزیکی در ارتباط است. در بسیاری از موارد اینها بنظر می آید باهم درآمیخته شده و قابل تمایز نیستند. در واقع با پیشرفت دلبستگی مکانی در طول زمان، احساس هویت مکانی نیز شکل می گیرد ولی تفاوت آنها در ضمیری است که به هریک از آنها مربوط می شود. بنظر می رسد هویت مکانی برسطحی از ضمیر تمرکز دارد که ایجاد دلبستگی مکانی نمی کند. بعنوان مثال ما نسبت به خانه دوران بچگی خود احساس دلبستگی فراوانی می کنیم ولی در عین حال هویت خود را در شهر پدری خود می یابیم.

کلر مارکوس (Clare Marcus)معتقد است خاطرات محیطی، زندگی ما را، بطرق مختلف تحت تاُثیر قرار می دهد. اینها احساس ارتباط با گذشته، احساسی از کنترل، اعتماد به نفس و احساسی از هویت را باعث می شود. وی با شرح خاطرات محیطی شاگردانش به چگونگی شکل گرفتن زندگیهای کنونی آنها بر مبنای این خاطرات اشاره می کند. جالب است که این سخنان با فرضیه های کنترل مشخص شده توسط جیفورد دارای نقطه نظرات مشترکی می باشند. فقدان کنترل ممکن است منجر به بروز احساس ناتوانی یا عدم توانمندسازی شود. در واقع برای کودکان داشتن احساس کنترل بر محیط اطراف اهمیت داشته و می تواند منجر به وجود احساس قوی اعتماد به نفس و عدم وابستگی در بزرگسالی شود.
·
هستر (Hester)تجلیل جامعی از وابستگی مکانی در جامعه انجام داده است. هدف از انجام این تحقیق شناسایی مکانهای مرکزی و ارزشهای آنها برای افراد است. وی با انجام پرسشنامه از ساکنین محل خواست تا محلهایی را که بیشتر برایشان ارزش و اهمیت دارند را ذکر کنند. نتیجه این تحقیق نشان داد که مکانهایی که بیشتر مورد توجه مردم بودند فاقد ارزش معماری هستند. در واقع وابستگی و هویت مکانی، ناشی از اتفاقات و خاطراتی بود که ساکنان آن محله آنرا تجربه کرده بودند. وی با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده از عموم مردم و لیستی از اماکن مورد علاقه آنها تهیه کرد. این اماکن، فضاهایی بودند که مردم نمی توانستند از آنها چشم پوشی کنند. از لیستی که با استفاده از مردم تهیه شد، برای تغییر طرح توسعه و حفظ روح و فرهنگ منطقه استفاده گشت.

بعقیده برخی از کارشناسان، شهرسازان علاوه بر توجه به ارزش کاربری زمین، باید به ارزشهای احساسی، عاطفی و روانی آن نیز توجه کنند. آنها معتقدند برای انجام این امر، شهرسازان، باید روابط و دیدگاههای مختلف مردم را راجع به زمین و سایت پروژه بدانند. بعنوان مثال بازدیدکنندگانی که حالت رهگذری دارند ارزش یک محیط را در داشتن امکاناتی از قبیل ماهیگیری، دوچرخه سواری و ... می دانند در حالیکه کسانی که دلبستگی عاطفی به منطقه دارند ارزش محل را در خاطرات یا زمانی که در آنجا گذرانده اند می بینند. در عین حال دسته سومی نیز وجود دارند که برای هر دو مورد فوق ارزش قائلند. اگر شهرسازان، هر دو گروه و نیازهای آنها را درک کنند، می توانند با رعایت توازن و تعادل تصمیمات بهتری را اتخاذ نمایند. · وابستگی و توجه به محیط زیست موضوع مهمی برای تعیین و تصمیم گیری است. اهمیت این کار در تعیین فاکتورهای موُثر و میزان اثرگذاردن آنها می باشد. اینکه فقط از مردم بپرسیم که آیا به محیط علاقه دارند یا خیر در واقع تنها مطرح کردن سئوالی است که یک جواب مثبت را طلب می کند. نتایج مطالعات نشان می دهد که برخی از فاکتورهای تاُثیرگذار در دلبستگی و علاقه عبارتند از: جنسیت، سن، خاطرات بچگی، مذهب، سیاست، طبقه اجتماعی، ملیت، فرهنگ، تفاوتهای شهری و غیر شهری، روحیات و ارزشها، تحصیلات و فعالیتها. باید به این نکته نیز توجه داشت که هر علاقه ای منجر به واکنش نمی شود و در واقع افراد راحتی خود را مهمتر از علاقه می دانند. علاقه مندیهای محیطی ممکن است در سطح گسترده ای وجود داشته باشد، ولی بنظر می رسد که آنقدر پتانسیل ندارد که به عمل منجر شود.با انجام آموزشهای لازم می توان علاقه مندیهای ساکنین و افراد محله را از حالت بالفعل به حالت بالقوه درآورد و اگر قرار است محیط تبدیل به فضایی ملموس شود تنها از راه آموزش و بخصوص از سطح دبیرستان امکان پذیر است.
· ما وابستگی شدیدی به قوه بینایی خود داریم. در اغلب موارد آنچیزی را می بینیم که فکر می کنیم باید ببینیم. بعنوان مثال یک شیُ ممکن است از شیُ دیگری، تنها بدلیل جایگیری آن در صفحه و زمینه بزرگتر دیده شود بدون آنکه فرقی با آن داشته باشد. همچنین ما تنها در هر زمان یک تصویر را می توانیم ببینیم بنابراین ممکن است بخشهایی از یک تصویر را که وجود ندارند با توجه به تصویری که در ذهن خود ساخته ایم ببینیم.
· بنظر می رسد که ما در واقع بوسیله درک طراحیهایی که نتیجه تجربیات و آموخته های ما می باشند چیزها را درک می کنیم. درک محیطی در چند زمینه با معنای عامیانه درک تفاوت دارد. این تفاوتها عبارتند از:
· 1. در میزان و پیچیدگی انگیزه: درک عامیانه به مقوله هایی مثل روشنایی، رنگ و عمق بصورت جزء می نگرد ولی در درک محیطی کل منظره بصورت واحد مورد توجه است.
· 2. در درک محیطی، شخص درک کننده، بخشی از منظره است که اغلب در حال حرکت و دیدن محل از زوایای مختلف می باشد ولی در درک عامیانه این امر صادق نیست.
· 3. شخص درک کننده معمولاً بوسیله یک هدف یا مقصد مشخص و واضح به محیط متصل است و اغلب در حال انجام کاری مثل نگاه کردن به علامتها یا پیداکردن یک مسیر می باشد. درک محیطی دارای دریافت و فهم بیشتر اما نامشخصتری است، با اینکه ممکن است این امر برخی از بررسیها را مشکل می کند ولی فهم وسیعتری از درک واقعی را فراهم می آورد.
· شناخت محیطی مربوط به این امر می شود که ما چگونه اطلاعات راجع به محیط فیزیکی اطرافمان را تهیه، آماده، ذخیره و فراهم می نماییم. این مقوله شامل شناخت فضایی، که به ما در جهت یابی در محیط، کمک می کند و شناخت غیر فضایی، که دربرگیرندهُ خاطرات و مدلهای ذهنی است، می باشد. ما با استفاده از ساده سازی، پیرایه گیری و حذفیات متوجه می شویم که مردم محیط پیرامون خود را چگونه می بینند و چه المانهایی برایشان مهم است. برخی روشها به ما می آموزد که لازم نیست تمام اطلاعات را مانند یک نقشه به خاطر بسپاریم. بجای آن می توانیم یاد بگیریم که اطلاعات را برحسب نیاز خود و به گونه ای خلاصه در ذهن خود نگه داریم. ما ممکن است اطلاعات را ساده کنیم، تغییر دهیم و یا حذف کنیم ولی تمام این کارها در راستای برآوردن نیازهای شخصی ما انجام می گردد.
· بحث درباره باور " جزمیت معماری " ریشه های آن و عواقب پیروی از این باور، بخش عمده ای از ادبیات روانشناسی محیط را تشکیل می دهد. پیمایش آنها، جای دیگری را طلب می کند. آنچه در این مختصر قابل ذکر است اینست که برای فرار از دام جزمیت معماری باید میان محیط بالقوه یعنی محیطی که در ذهن معمار وجود داشته و با آرمانهای او آمیخته است و محیط بالفعل یعنی محیطی که در عمل ساخته شده و مورد بهره برداری مردم قرار می گیرد تفاوت قائل شد. هر محیط بالقوه قابلیت تبدیل به محیط بالفعل را نخواهد داشت، مگر اینکه برای شرایط فرهنگی – اجتماعی آن نیز برنامه

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فنگ شویی چیست؟


فنگ شویی چیست؟

شاید در زندگی خود با مواردی برخورد کرده باشید که خرید یا اجاره محل جدیدی برای کار یا زندگی باعث شود تا تغییراتی خوب یا بدی در زندگی شما به وجود آیند. بسیاری از ما در محاوره روزمره خود این کیفیت را چنین بیان می کنیم که مثلا این خانه برای ما " آمد داشته" است یا این مغازه یا این ماشین "خوش قدم " است و هر کسی که آن را می خرد یا اجاره می کند از آن خیر خوبی به دست می آورد.گاهی این مسئله به صورت دیگری بروز می کند : وقتی محل زندگی قبلی و فعلی را خود را با هم مقایسه می کنید می بینید که در خانه قبلی وضع کارو حرفه خوبی نداشتید ولی در این خانه که آمدید وضع کار بهتر شده است ولی از نظر عاطفی در مشکل هستید و بسیاری از این مشکلات یا تغییرات در زندگی به محل کارو سکونت بر می گردد و فنگ شویی به ما کمک می کند تا آن ها را بشناسیم و برای تقویت جنبه های مثبت و بر طرف کردن نقاط ضعف خود تلاش کنیم. فنگ شویی دانشی کهن است که به 5000 هزار سال قبل بر می گردد و ریشه در نگرش چینی به جهان هستی دارد . معنای عبارت فنگ شویی ,باد و آب است .شاید این ترجمه چیز زیادی را به دست ندهدولی در دید چینی باد و آب پایه اصلی ساخت محیط اطراف ما هستند .در فنگ شویی این اعتقاد وجود دارد که کیفیت انرژی های محل کار یا زندگی افراد در سرنوشت و سلامت آن ها دارای تاثیر است .در واقع فنگ شویی دانش انتخاب محیطی زنده است که در آن عناصر و انرژی های سازنده فضا با هم در تعادل باشند .نتیجه این هماهنگی و تعادل در اجزا سازنده محیط , بهره مندی ساکنین از زندگی خوب و موفق است.

یک مثال کاربردی :

قبل از شروع مطلب زیر که به کاربرد فنگ شویی در چیدمان اتاق خواب اختصاص دارد، باید درباره "چی" (chi) توضیح مختصری بدهیم."چی" که به صورت Qi یا Ki نیز نوشته میشود، مفهوم مقدماتی و اساسی فرهنگ سنتی چین است. در این فلسفه اعتقاد بر این است که "چی" بخشی از هر موجود زنده و نوعی نیروی حیات یا انرژی معنوی است. این کلمه گاهی به صورت "جریان انرژی" و یا به طور تحت اللفظی به صورت نفس یا هوا نیز ترجمه میشود. این انرژی سیال و در حرکت است و بنابر اعتقادات سنتی چین، میتواند در فضا جریان داشته یا در اثر موانع مختلف، ساکن شود. مطلوب ترین حالت در زندگی و چیدمان فضای کار و زندگی، حالتی است که در آن نیروی "چی" بتواند جریان داشته باشد، تجدید شود و به عبارتی زنده باشد
.
فنگ شویی در اتاق خواب
اتاق خواب خلوتگاه نهایی و جایی است که شما هنگام خواب و تجدید انرژی حیات یا "چی" در آسیب پذیر ترین حالت خود قرار دارید. از دیدگاه فلسفه چینی یا یین/ینگ، اتاق خواب محیطی متناسب با یین و دارای فضایی آرام و صلح آمیز است. شما باید در این فضا احساس امنیت کرده و انرژی حیات شما نباید منحرف شده و ناراحتتان کند. در عین حال، این اتاق باید محل مناسبی برای گردش "چی" و دارای هوای تازه فراوانی برای تجدید نیروی شما باشد. راه حل ساده:

با به کار بردن این 16 توصیه و یا لا اقل تعدادی از آنها، میتوانید اتاق خواب خود را به محلی برای استراحت عمیق و عالی تبدیل کنید:
در بهترین حالت، اتاق خواب باید تا حد ممکن از درب ورودی خانه دور باشد. این حالت تکرار عادت منطقی و امنیتی پیشینیان غارنشین ماست که هرگز در دهانه ورودی غار نمیخوابیدند.

به محل قرار گیری پنجره ها از ورودی اتاق دقت کنید. انرژی "چی" به گردش در میان در و پنجره تمایل دارد و شما باید از قرار دادن تخت خواب در مسیر کوران "چی" خودداری کنید.

تخت خود را طوری قرار دهید که بتوانید در حالت خوابیده درب اتاق را ببینید. این حالت حس عمیقی از امنیت درونی را در شما ایجاد میکند.

در صورت امکان، تخت را تا جایی که میتوانید از در دورتر قرار دهید.

از خوابیدن به شکلی که سرتان نزدیک پنجره قرار بگیرد خودداری کنید زیرا انرژی "چی" از طریق پنجره به خارج راه یافته و به هدر میرود و شما پس از بیدار شدن بیش از پیش احساس خستگی خواهید کرد.

اگر حمام یا دستشویی به اتاق خواب شما راه دارد، حتما قبل از خواب درب این اتاق را ببیندید.

برای حمایت از "چی" در حال خواب و به منظور اینکه این نیرو را جزئی از درون خود ساخته و آنرا تغذیه کنید، بهتر است تخت شما دارای لبه محکم و عریض چوبی در قسمت بالا باشد. انرژی "چی" از طریق پاها، دستها و بالای سر از بدن خارج و به آن وارد میشود، وجود یک محافظ در بالای سر بسیار مفیدتر از یک دیوار سرد و خالی یا از آن بدتر، لبه پر پیچ و خم فلزی و فرفورژه است.

اگر تخت شما دو نفره است، به محل قرار گیری تخت نسبت به دیوار پشت آن توجه کنید. آیا تخت درست در وسط دیوار واقع شده است؟ این نکته در یک رابطه بسیار با اهمیت است زیرا هر دو نفری که از تخت استفاده میکنند باید سهم یکسانی از آن داشته باشند. اگر تخت مشترک به گوشه اتاق رانده شده باشد، شخصی که سمت باز تخت میخوابد، فضای آزادی برای چرخش "چی" دارد اما انرژی شخصی که سمت دیوار میخوابد عملا در دام افتاده است.

بهتر است میزهای کنار تخت یا پا تختی ها لبه هایی منحنی داشته و زاویه دار و تیز نباشند و هر دو میز برای افزودن به دوام، هماهنگی و امنیت رابطه، یکسان باشند.

تیرکهای سقف، در سقفهای چوبی، از نقطه نظر فنگ شویی برابر با کابوس هستند. این ترکها به راحتی انرژی "چی" را مسدود میکنند. وزن فراوانی که بر روی این تیرکها وارد میشود، نیروی درونی بسیاری به آنها میبخشد که در طول استراحت بر روی شما سنگینی خواهد کرد. روشهای ساده برای رها شدن از این انرژی منفی، رنگ کردن تیرکها یا آویختن پارچه از آنها است. این کار، از بار تصویری تیرکها کاسته و خاصیت منفی آنرا از بین میبرد.

تخت شما، نشان دهنده رابطه شما با همسرتان است. هرگز نباید بر روی تختی لق، پر سر و صدا و ناراحت بخوابید.

از آنجایی که اتاق خواب فضایی مطابق با یین دارد، بهتر است برای نورپردازی آن از نورهای ملایم استفاده کنید و از آویختن چراغ در بالای تخت بپرهیزید.

رنگهای ملایم و ترکیب شده با سفید (مانند صورتی کمرنگ، لیمویی، آبی آسمانی، سبز کمرنگ) برای اتاق خواب بسیار مناسبند.

بدترین جا برای نصب آینه، جایی است که هنگام خواب هم بتوانید تصویر خود را در آن ببینید. هرگز آینه را در اطراف تخت نصب نکنید.

در عوض، بر روی دیوار مقابل خود تصویری یا شیئی زیبا قرار دهید که با دیدن آن در هر صبحگاه، دلگرم شوید.

زیر تخت هم توجه بسیاری لازم دارد. فضای زیر تخت را تمیز و فاقد وسایل و خرده ریزها نگه دارید. این محل تنها چند سانتیمتر با بدن شما فاصله دارد و باید تمیز و بدون آشفتگی باشد.

 

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مقایسه معماری سنتی و مدرن

معمارى ايران از صدر اسلام تا عصر سلجوقيان





با وجود گسترش اسلام در اقصيٰ نقاط ايران، تا مدت‌ها معمارى ايران بر عناصر گذشته استوار بود. پس از آن هنرمندان مسلمان با تکيه بر عناصر گذشته بخصوص هنر دوره ساسانى و با الحام از روح اسلامي، ابداعاتى در معمارى جديد اين دوران بنيان گذاردند. با ورود اسلام و گسترش آن، نياز به احداث بناهاى جديد، موجد بناهايى از قبيل مسجد، مدرسه، پل، کاروانسرا و ... گرديد. احداث مساجد اوليه داراى اهميت بسزايى بوده و مسجد بعنوان بزرگ‌ترين بناى هر شهر و روستا، هم محل انجام فرايض و اقامهٔ نماز بود و هم بعنوان مرکز اجتماعي، سياسى و ادارى بشمار مى‌رفت. مسجد محل اجتماع مسلمانان، اقامتگاه مسافران، پناهگاه مستمندان و محل درس و بحث طلاب، اعلام جنگ، اخذ ماليات و ... بود؛ به همين دليل در زندگى مسلمانان نقس مهمى را ايفا مى‌نمود. مساجد اوليه بناهاى ساده‌اى بودند، در محوطه‌اى مربع يا مستطيل شکل و رو به قبله، که با ديوارهاى خشتى ساخته مى‌شدند. از مساجد اوليه در ايران نمونه‌هاى زيادى برجاى نمانده، اما طبق متون تاريخى در قرون اوليهٔ اسلام، معمارى ايران، ادامهٔ معمارى ساسانى بوده است. مسجد شوش و فهرج از قديمى‌ترين نمونه‌هاى مساجد ايران در دوران اسلامى هستند. در محوطهٔ باستانى شوش ضمن کاوش‌هاى باستان‌شناسي، بقاياى مسجدى کشف شد که طرحى ساده داشت و شبستانى ستوندار در يک طرف آن قرار گرفته بود. اين بناى خشتي، فاقد تزئينات بوده است. مسجد فهرج يزد نيز به اعتقاد معماران و محققان، متعلق به صدر اسلام است. ويژگى‌هاى اين مسجد، معمارى ساسانى را بياد مى‌آورد.


تاريخانهٔ دامغان بناى ديگرى است که محققان تاريخ احداث اين بنا را حدود سال
۳۰۰ هجرى مى‌دانند. اين بنا با الهام از شيوهٔ معمارى ساسانى در ايران بنا شده است. اين مسجد داراى حياط بزرگى به شکل مربع است و رواق‌هايى با طاق ضربى اطراف آن را فرا گرفته است. در طى قرون اين بنا بارها بازسازى شده و منارهٔ آجرى زيبايى در عهد سلجوقى به آن اضافه گرديده است.








با تأسيس سلسلهٔ امويان در دمشق و عباسيان در بغداد، معمارى دچار دگرگونى شد. بناهاى قبة‌الصخره و مسجد جامع دمشق و مسجد سامره حاصل اين تحول هستند. اين بناها نيز در شيوهٔ معمارى و در تزئينات از معمارى ساسانى الهام گرفته‌اند.


از ديگر شکاهکارهاى معمارى صدر اسلام، آرامگاه اسماعيل سامانى است. اين بنا مربع شکل است و مقبره‌اى است داراى گنبد نيم‌دايره، که در چهار گوشهٔ آن چهار گنبد کوجک بنا شده است. شيوهٔ گنبدسازى آن شبيه معمارى پارتى و ساسانى است. اين بنا ساده و موزون است و در سطوح داخلى و خارجى تزئينات فوق‌العاده‌اى بکار رفته که اين بنا را در زمرهٔ شاهکارهاى معمارى صدر اسلام قرار داده است. اين بنا داراى چهار در ورودى در چهار ضلع است.


مسجد نائين يا مسجد علويان از ديگر بناهاى اين دوران است. اين بنا نيز طاق‌هاى هلالى دارد. تزئينات آن يادآور سنت‌هاى گذشته است. اهميت اين مسجد در منبر و درب زيباى منبت‌کارى شدهٔ آن است. منبر داراى کتيبه‌اى به تاريخ
۷۱۱ هجرى و به خط نسخ است، که در زمينهٔ آن نقش شاخ و برگ کنده‌کارى شده است. در واقع منبر در قرن هشتم هجرى به اين مجموعه بنا اضافه شده است. اين بنا چند بار مرمت و تعمير گرديده است.


از ديگر مساجد اوليهٔ اسلام، يکى مسجد جامع نیريز است و يکى مسجد جامع شيراز. از ديگر شاهکارهاى معمارى صدر اسلام، آرامگاه قابوس در دشت گرگان است، که از قديمى‌ترين برج‌هاى آرامگاهى است که طبق کتيبهٔ آن در
۳۹۷ هجرى بنا شده است. شهر گرگان از شهرهاى معروف دورهٔ اسلامى است که در سال ۶۱۸ هجرى با حملات مغولان ويران شد. کشفيات باستان‌شناسى در اين شهر نشان داده است که از قرن دوم تا هفتم هجرى اين شهر از نظر معمارى و تزئينات معمارى و نيز توسعهٔ هنرهاى کاربردى شکوفايى خاصى داشته است.


پل - بند امير در شيراز و رباط ماهى يا چاهه بر سر راه مشهد - مرو نيز از نمونه‌هاى معمارى اين دوران بشمار مى‌رود.

بنیادهای مستحکم معماری سنتی در ایران




http://www.aftab.ir/articles/art_culture/architecture/images/4d482f4ce3403332125590e7dd843e61.jpg



معماری سنتی سرشار از نکاتی است که ممکن است گاهی گوشه‎‎ای از آن کشف و مورد استفاده قرار بگیرد. معماری پر رمز و رازی که اساس و سنت آن، پویایی و روزآمدی است. (که البته لزوماً با معماری روزمرگی و روزمرگی معماری مغایرت تام دارد.) معماری ارزشمندی که حاصل آن ساختمانهایی است که برای ابد بنا میشوند. لذا بزرگترین ویژگی بناهایی اینچنین که دورنمایی جاویدان را ترسیم خواهند کرد، همهجانبه نگری و نکتهسنجیهای علمی، فنی و اجرایی در جهت ایستایی غیرقابل تردید آن است.

ضمن پذیرش نقاط و موارد ضعف ـ چه به لحاظ تکنیکی و چه در جزئیات اجرایی ـ در محصولات معماری سنتی باید گفت متأسفانه ساختمانهایی که بدون اتکا به لایههای پنهان فنون معماری سنتی ساخته شده و تنها به حفظ ظواهر بسنده کردهاند، موجبات بیشترین بهانهجوییها را برای کسانی فراهم میکنند که به گونهای اغراقگرا و متعصبانه هر نوع کارآیی ابنیه تاریخی و سنتی را به دیده تردید و انکار مینگرند و یا در تصمیمگیریهای امروزی چارهای جز تخریب کامل آنها را نمیپذیرند.

آیا بهراستی با ارائه نمونههایی از ساختمانهای کهنه، فرسوده و پردردسر میتوان ساحت پرطمطراق معماری سنتی و بناهای تاریخی را خدشهدار کرد؟! در واقع باید پذیرفت انتساب عنوان معماری سنتی به هر ساختمان تقلیدی و التقاطی اهانت به اندیشههای بلند متفکران صاحب ذوقی است که رویای جاودانگی آدمی را در دستساختههای خود برآورده کردهاند.

اگر جرم حجمی آجرهای معمولی را تقریباً ۱۷۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب فرض کنیم، در مورد برجی مشابه شاهکار هزارساله معماری ایران، یعنی گنبد کاووس، با یک محاسبه ساده و حتی بدون فرض نیروهای حاصل از زاویه و شیب دیوارهها، تصوری از بزرگی فشاری که لایههای تحتانی این برج باید تحمل کنند (به اضافه فشار و تنش حاصل از نیروی باد و… ) میتوان بهدست داد. بهطور مثال اگر صد سال پیش بنایی اینچنین با مصالحی معمولی ـ و بدون برخورداری از علوم و بدون توجه به تمهیدات و ظرائف واقعی معماری برج مذکور ـ ساخته میشد، میتوانست آیا مصداق معماری سنتی و ساختمانی سنتی باشد؟! بنایی که پایداری آن در مقابل عوامل طبیعی و غیرطبیعی مختلف اظهرمنالشمس است؟! این مثال در همه ابعاد معماری و ساختمانسازی اعم از فضاها، مصالح، اجزاء ساختمانی و سازهای، مکانیابی و جایگیری، حجم کلی بنا، تزئینات و… قابل پیگیری است.

از آنچه در مقاومت هر سازه در مقابل نیروهای مخربی همچون نیروهای زلزله و… حائز اهمیت بوده و در علوم امروزی نیز بر آن تاکید شده است میتوان به مواردی اشاره کرد که با دقت و آگاهی در ابنیه سنتی رعایت شده است:

ـ تناسب بین عرض و طول پلان با ارتفاع ساختمان عامل تعیین کنندهای است که به واسطه گستردگی و کوتاهی این نوع ابنیه ضریب مقاومت آنها را در مقابل انواع لرزهها به شدت افزایش میدهد. معمولاً غیر از اجزایی همچون منارهها و…، در ابنیه سنتی نمیتوان از چنین ضعفهای طراحی سراغی گرفت. از طرفی روشن است که افزایش اختلاف ارتفاع بناهای مجاور، کاملاً در تشدید آسیبهای حاصل از زلزله و حرکت زمین مشهود است و این اختلاف تراز در الگوهای معماری و شهرسازی سنتی در حداقل ممکن و در موارد معدود با واسطه و پلهای دیده میشود.

ـ تقارن در فضا و احجام و حتی توزیع ثقلی نیز که عامل مؤثری در تقویت بنا محسوب میشود و کارایی آن در تجارب متعدد به اثبات رسیده است، بنا بر سنتی کهن در اغلب این ساختمانها به چشم میخورد. نما و پلانهای کاملاً قرینه و نزدیک به مربع و مستطیل، پرهیز از شکستگیهای نامأنوس، حفظ ریتم در طراحی، هندسه موزون و یا سازههایی همچون پوششهای گنبدی و کلمبو و… را باید نقاط تکامل این نیاز دانست.

ـ عامل دیگری که در توصیههای امروزی مورد توافق همه اهل فن شمرده میشود، کاهش وزن کلی ساختمان و تقلیل ارتفاع مرکز ثقل بنا میباشد. با وجود محدودیتهای مربوط به ساخت و انتخاب مصالح بنایی، این مهم در بناها و معماریهای سنتی ایران با شگردهای قابل توجه، تحسینبرانگیز و درخور تحقیق تأمین شده است. انواع کانهپوشها، دیوارههای صندوقه، گنبدهای دوپوش و تغییرات تدریجی ضخامت دیوارهای باربر به تناسب ارتفاع و میزان بار و… را میتوان در گروه این ساز و کارها برشمرد.

ـ استفاده از حائلها و پشتبندهایی که گاه در ظاهری از رواق و ایوان و… پنهان میشوند و یا مهار و کشهایی که حرکات و فشارهای عرضی را کنترل میکنند، تنگبندیها، کلافبندیهای چوبی و همچنین تیر و الوارهای چوبی بهکار رفته در مغز دیوارها و لایههای تکرارشونده که نقش بهسزایی در تقسیم یکنواخت بارها بازی میکنند، توجه به یکپارچگی بنا، ساباطها و… همه و همه در کنار قابها و قابلیتهای انعطافی و انطباقی بناهای سنتی موجب دوام رازگونه این ابنیه میشوند.

ـ شاید پیسازی را بتوان از مهمترین نقاط ضعف و مورد تردید بناهای تاریخی محسوب کرد که ممکن است با اصول و یافتههای علمی امروزی چندان همسو نبوده و تئوریهای امروزی اشکالات چندی را بر آن وارد نماید. اما در این اصل نیز میتوان انتخابات و شیوههای هوشمندانهای را مثال زد. جایگیری هسته اولیه ارگ تاریخی بم بر روی صخرهای سترگ و سنگی که مهمترین عامل نجات بخش عمده آن از بلایای تخریبی زلزله بود، نمونهای است شایسته توجه و مطالعات تطبیقی بیشتر. همچنین است در مورد بناهایی که مانند مسجد امام(ع) اصفهان نیمهکاره رها میشدند و تکمیل آنها به بعد از ایجاد تعادل تدریجی و طبیعی بنا و شالوده و همگنی بستر آن موکول میشد.

ـ به این فهرست، دقایق و نظم عملیات پیگیر نگهداری را نیز باید اضافه کرد. ادامه حیات این بناها با ثبات شرایطی مثل سطح آبهای زیرزمینی، رطوبت محفوظ در بنا، پوشش گیاهی محوطه پیرامونی و… و همچنین تجدید عایقهای رطوبتی، کنترل ترکها، تکمیل به موقع بخشهای آسیب دیده، دقت در الحاقات و یا حذف احتمالی بعضی قسمتهای جزئی و… با مشورت و استفاده از استادکاران آشنا به فن امکانپذیر میشد.

این دستآوردها و همه رازهای ناگشوده دیگر، مجموعهای هستند که بقای هزاران ساله و چند صد ساله بناهایی همچون گنبد سلطانیه و… را تضمین میکنند و این اطمینان خاطر بهخصوص در مورد بناهای عامالمنفعه و مجموعههای حکومتی ـ در مقابل ساختمانهای معمولی که ممکن است صدماتی از محدودیتهای مالی و اجرایی دیده باشند ـ فراگیرتر است. در مجموع میتوان گفت قریب به اتفاق نمونههای برگزیده معماری سنتی آنچنان که تصور میشود و یا گاهی سعی در القای آن میکنند، سست و ناپایدار نیستند.

شیوهها و آئیننامههای مربوط به مقاومت ابنیه بیش از اینکه به سلامت و پایداری کامل بنا نظر داشته باشند، به ایمنی و حفظ جان ساکنین و یا شاغلین در آن توجه میکنند. به زبان دیگر یک ساختمان مقاوم معمولاً به ساختمانی اتلاق میشود که بعد از حوادث غیرمترقبهای همچون زلزله و… موجب مرگ و آسیب جانی انسانها نشود، اگرچه بنیان آن تا حد غیرقابل اطمینانی برای بهرهبرداری مجدد از هم گسیخته باشد. به همین دلیل بناها و خانههایی که دچار حادثههایی اینچنین شده باشند ـ پیش از بازسازی و یا تعمیرات کلی ـ برای ادامه کاربری گذشته توصیه نمیشوند. از این رو در حوزه حفظ جان انسانها، نگاه به استحکامبخشی بناهای تاریخی برای حفظ و مقاومت کامل آنها انتظاری است فراتر از آرا و فنونی که حتی برای بناهای نوساز امروزی اعمال میگردد. متأسفانه این شیوه استدلال متداول (یعنی تاکید بر حساسیت حفظ جان و سلامت انسانها در بناهای تاریخی) قیاس معالفارغی است که گاهی ـ به ویژه در مورد بافتهای تاریخی ـ دستآویز تجددگرایان بیریشه و مخالفان سودجو قرار میگیرد.

بنابراین لازم مینماید که مقوله استحکامبخشی ابنیه تاریخی ـ با این پیشفرض تعیین کننده که دخالتهای فیزیکی مستقیم و اقدامات مرمتی محیرالعقول همیشه یگانه راه حل و یا بهترین راه حل نیست ـ بیشتر مبتنی بر دو اصل حفظ ارزشهای تاریخی، هنری، فرهنگی و… این بناها و حفظ جان افرادی که به مناسبتهای گوناگون اعم از بازدیدهای موقت، اسکان طولانیمدت و یا اشتغال دائم و… در این مجموعهها تردد میکنند، متمرکز گردد. طبیعتاً تقویت جامع این بناها نیز در جهت تأمین این دو خواسته است که متأسفانه در اغلب موارد با این رویکرد مورد بررسی کامل قرار نگرفته و البته برآورده نشدهاند.

در هر حال و با وجود اینکه مرمتکاران و معماران ومیکوشند که تخریب آثار ارزشمند تاریخی را تا سرحد امکان متوقف کنند و یا به شکل مشهودی به تعویق بیاندازند، آیا بلافاصله بعد از مشاهده آسیب وباید دست به کار ترمیم آن شد؟! چرا گاهی با لجاجت کامل از پذیرش این واقعیت ملموس میگریزیم که: " ویرانی و آسیبهای به وجود آمده در اثر عوامل طبیعی مثل سیل، زلزله و… هم جزئی از روند تاریخی یک اثر دیرسال است."؟ چگونه میتوان از چهرهای بی اندک غبار تاریخ، انتظار داشت زبان گویای گذشته سرزمین و اقوامش باشد؟!

از این گذشته مقاومسازی هر بنا بهخصوص بناهای قدیمی علاوه بر مخارج و بار مالی سنگین و نیاز به توان علمی بالا، اغلب مستلزم دخالتهای وسیعی در اصل بنا میباشد که ممکن است با مهمترین قواعد حفظ ابنیه تاریخی ـ که دامنهای فراتر از شکل ظاهری دارد ـ مغایر باشد. ضمن اینکه عموماً برای اثبات صحت عملکرد بهترین شیوهها نیز فرصت کافی برای مواجهه با تجارب طبیعی به وجود نیامده است. چه بسا آنچه به بنا افزوده شده یا از آن حذف شده تا باعث افزایش مقاومت بنا شود، در شرایطی دلیل اصلی افزایش احتمال و شدت تخریب بنا باشد. همانطور که سبکسازی بام ـ که اصلی بدیهی در علوم امروزی است ـ ممکن است تعادل دیرپای یک بنای قدیمی را برهم زده و موجب ایجاد آسیبهای جدی در سازه و پوشش بنا شود. به این موارد باید پروسه پیچیده تصمیمگیری در مورد حد مقاومت بنا (مثلاً پیشبینی مقاومت لازم در برابر چند ریشتر نیروی زلزله و…) در قسمتهای مختلف بنا را اضافه کرد. بهخصوص این که مواردی همچون شدت و نزدیکی کانون زلزله به سطح زمین، مانند آنچه در زلزله بم اتفاق افتاد، هر اقدامی را فاقد کارآیی لازم کرده و نیاز به اعمال ترفندهای تکمیلی دیگری را ناگزیر مینماید.

از طرفی عمده فعالیتهای مرمت و تثبیت بر روی قسمتهای آسیبدیده و ضعیفتر بنا انجام میگیرد که ممکن است از حیث جزئیات، کیفیات و ظرائف اجرایی هماهنگ با بخشهای وابسته و مجاور نبوده و محدودیتها و ناآگاهیها، موجب نقصان و یا توقف اقدامات جامع و فراگیر شده و میزان آسیبپذیری بنا را افزایش دهد. تفاوت واکنشهای بخشهای تازه تعمیر در مقابل عوامل محرک و فشارهای خارجی، ناهمگونی مصالح و ملاتها، تغییر بارها و نیروها، بیتوجهی به تعامل پیچیده اجزاء درگیر و… عوامل دیگری هستند که ممکن است به ضعف بیشتر یک بنای تاریخی مرمت شده منجر شوند. نمونهها و تجربههایی مثل خسارات ناشی از زلزله بم در ارگ و دیگر بناهای تاریخی شهر بم گواهی است بر این مدعا که اقدامات مرمتی و حفاظتی اگر بدون تبعیت همهجانبه از معیارهای معماری سنتی و تداوم اصول نهفته در هویت بنا انجام شوند، میتوانند در گسترش انواع تخریبهای حاصل از حوادث، فوقالعاده مؤثر باشند. در یک کلام تسری بیقید و شرط الگوهای ساختمانسازی و استحکامبخشی جدید به حیطه معماری سنتی میتواند ـ خصوصاً در حفظ ارزشهای تاریخی و فرهنگی ـ فاجعهآفرین باشد.

روشن است که در حفظ موضوع اول بحث، یعنی حفظ ارزشهای عیان و پنهان در بنا، هیچ چیز کاملتر و گویاتر از اصل آن نمیتواند عمل کند. اما باید پذیرفت که عدم اطمینان از بقای دائم این یادگارها که به واسطه وجود انواع آسیبها و عوامل مخل، ناگزیر مینماید، مستندسازیهای همه جانبه و دقیق و تکمیل پروژههای مطالعاتی در کنار اقدامات حفاظتی معقول و معمول یگانه شیوهای است که میتواند بخش عمدهای از ارزشهای مورد نظر را به پژوهشگران و نسلهای آتی منتقل کرده و درصورت نیاز، امکان بازسازی و بازآفرینی آن را فراهم نماید.

در مورد موضوع دوم یعنی حفظ جان و سلامتی افراد هم ناگفته پیداست که براساس اصول اخلاقی و انسانی هیچ اغماض، سهلانگاری و رجحانی پذیرفته نیست. اما نمیتوان و نباید این مهم را تنها به تغییرات اساسی در خود بنا ارجاع داد. گذشته از این وظیفه حتمی و لازم ـ که البته با محدودیتهای بسیاری نیز مواجه است ـ نباید از ترفندهای کارآمد و ممکن دیگر غافل ماند.

یکی از مهمترین این موارد انتخاب کاربریهای مناسب با بنا (به لحاظ مقاومت سازه، میزان جمعیت حاضر در بنا، پیشبینی میزان خطر وقوع حوادث غیرمترقبه و…) خواهد بود. بزرگترین فجایع انسانی مربوط به وقایعی مثل زلزله، در اثر حوادثی است که شب هنگام و همزمان با ساعات استراحت و خواب مردم اتفاق افتادهاند. لذا در طرحهای احیاء و تجدید کاربریها باید به این موضوع توجه ویژه داشت و هرگز از ابنیهای که مقاومت و ایستائی پائین و یا تردیدآمیزی دارند برای کاربریهایی مثل اقامت مسافرین استفاده نکرد.

در موارد اضطراری، تعبیه جانپناههای محفوظ، حفظ حدود حرائم، پوششهای موقت مبتنی بر اصول پایداری و استفاده از تونلهای ایمنی و مسیرهای مطمئن تردد برای بازدیدکنندگان و حتی تأمین تجهیزات ساده ایمنی مثل کلاه ایمنی و… کارگشا بوده و خطرات جانی ناشی از ریزش آوار را به میزان قابل قبولی کاهش خواهد داد.

 

ارگ بم، شاهکار هنر معماری



http://www.aftab.ir/articles/art_culture/architecture/images/55c38e56205760a16bbcd8dbeb6e27b8.jpg



استان کرمان از استان‌های قدیمی و تاریخی این مرز و بوم است که از حیث داشتن جاذبه‌های طبیعی و آثار تاریخی کم‌نظیر، جایگاه ویژه‌ای دارد. ارگ معروف بم، برجسته‌ترین میراث فرهنگی این استان، در شمال شرقی شهر بم واقع شده است.

در شهر کهنه بم، بهتر از هر جای دیگر می‌توان ایده‌های بارزی از یک شهرک سنتی ایرانی یافت که نشان‌دهنده بخش عمده‌ای از تحولات موجود در زمینه فنون ساخت و سیر تکوین و تکامل معماری اصیل ایرانی است و از این نظر منحصر به فرد می‌نمایاند. این راوی فرسوده از گذر دوران، بازگوکننده داستان تاریخ تمدن مردمان سده‌های دور و دراز است؛ مردمانی که با بهره‌گیری از عنصر خشت که قرون متمادی با آن قرین بودند، الگویی بی‌بدیل را خلق و شگفت‌انگیزترین قلاع باستانی را به اندازه یک شهر کوچک شکل بخشیدند. این اثر گرانبها و مایه فخر ایران زمین، به واسطه قرار گرفتن در مسیر جاده بین‌المللی ابریشم، یکی از راه‌های مهم تجارت شرق و غرب محسوب می‌شود و به همین سبب در گذر اعصار اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است.

تا چندی پیش اطلاع دقیقی درباره هسته اولیه سکونت در آن در دست نبود و راجع به آن حکایات تاریخی گهگاه منتج به افسانه هم می‌شدند و به مدد متون کهن، پیشینه استقرار در آن به ۲ هزار سال پیش برمی‌گشت، اما با تکیه بر بررسی‌های مقدماتی اخیر هیات باستان‌شناسی پایگاه ارگ بم در این حوزه فرهنگی، استقرارهای اولیه آن به دوران باستان و حداقل برابر با هزاره چهارم پیش از میلاد می‌رسد که شاهد عینی این مساله تپه‌های باستانی متعدد در فاصله‌های نه‌چندان دور از ارگ هستند که در تعاملات فرهنگی با یکدیگر یکی از دیرینه‌ترین مراکز شهرنشین در ایران را شکل دادند و به این ترتیب محققان توانستند تاریخ مدون‌تری را درخصوص این شهر ارائه دهند. مستند زنده معماری ایران با وسعت ۲۰ هکتاری بر فراز تپه‌ای طبیعی و مرتفع به طول ۶۱ متر به صورت قلعه‌ای قد برافراشته و مصالح عمده آن مشتمل است بر خشت خام و گل که البته به ندرت در برخی قسمت‌ها از سنگ، آجر و تنه درخت نخل نیز سود جسته است.

در حال حاضر بافت‌های شناسایی شده در این محوطه باستانی عبارتند از: خندقی گرداگرد شهر، حصارها، دروازه‌ها، برج‌های نگهبانی متعدد، بازار، مساجد، تکیه، مدرسه، زورخانه، کاروانسرا، آب انبار، حمام‌های عمومی و خصوصی، نانوایی، کارگاه روغن‌گیری، سابات جهودها، اصطبل، سربازخانه، آسیاب بادی، عمارت چهارفصل و حدود چندصد باب منزل مسکونی که هر یک در جای خود نهانگاه اطلاعات باارزشی هستند، اما در فرصت اندک ما، مجالی برای معرفی آنها نیست.

اگرچه مجموعه ارگ قدیم در سال ۱۳۴۵ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و مسوولان هیچ گاه از حفاظت و احیای آن غافل نبوده‌اند، با این همه خشت‌های طلایی در رویارویی با لرزش‌های بی‌رحمانه زمین در پی زلزله معروف زمستان ۸۲ توان نیاورند و بخش اعظم ارگ به تلی از خاک مبدل و شهر تخریب شد.

پس از آن واقعه دهشتناک، تلاش‌های مکرر و مصرانه مسوولان و هواداران میراث فرهنگی به ثمر نشست و منجر به ثبت بم و منظر فرهنگی آن به عنوان هفتمین اثر فاخر کشورمان در فهرست میراث جهانی شد و از آنجایی که بم ومنظر فرهنگی آن کماکان در فهرست میراث جهانی در خطر قرار دارند، لذا به سبب خارج کردن این مجموعه از این فهرست، پرونده‌ای تهیه و به یونسکو ارسال شد و شرح اقداماتی که قرار بوده در این راستا به انجام برسند تا بم و منظر آن از فهرست جهانی در خطر خارج شوند، در این پرونده مورد اشاره قرار گرفته‌اند.

افشین ابراهیمی مدیر پایگاه میراث جهانی ارگ بم در گفتگویی علی‌رغم این که از وقوع زلزله به‌عنوان ضربه‌ای مهلک بر پیکره شهر، مردم و میراث فرهنگی یاد می‌کند، از جهاتی آن را عامل مهمی برای معطوف شدن بیشتر اذهان عمومی به ارگ و ثبت جهانی آن در فهرست میراث جهانی دانسته که در پی آن سبب آشکار شدن وجهه‌های مستتر بسیاری در آن شد و اطلاعات با‌‌ارزشی را در اختیار متخصصان نهاد به طوری که فصل نوینی را در مطالعات باستان‌شناسی ایران رقم زد.

این مسوول علاوه بر این که از حضور هیات‌های بین‌المللی همچون ایتالیایی و آلمانی خبر می‌دهد که به همراه تیم‌های ایرانی به بازسازی و مرمت قسمت‌هایی از ارگ مشغولند، تلاش برای گسیل کردن مرمتگران فرانسوی و باستان‌شناسان ایتالیایی در سال‌های آینده در محوطه را در برنامه کار پایگاه معرفی می‌کند که بخش‌هایی از رایزنی‌ها نیز تاکنون به انجام رسیده، ولیکن نتیجه قطعی، مستلزم تلاش‌های بیشتری از سوی مسوولان پایگاه این میراث جهانی خواهد بود.

ابراهیمی با رضایت از سرعت در روند بر افراشتن خشت‌های این شهر خشتی، با اشاره به پایان یافتن مراحل آواربرداری بخش عامه‌نشین ارگ، از آغاز آواربرداری بخش حاکم‌نشین سخن می‌گوید که در پس همه این کارکردها، در مسیری قرار گرفته‌اند که با رعایت ضوابط حفاظتی و مرمتی و با توجه به منشور‌های بین‌المللی با تمام انرژی به سمت نمایان ساختن چهره ارگ پیش از زلزله پیش خواهند رفت

عماری امروز در کنار معماری گذشته  

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

موزه و عمارت آصف سنندج

 

.

Postپروژه معماری اسلامی - موزه و عمارت آصف سنندج


آشنایی با معماری معماری اسلامی یکی از درس های معماری هستش که استاید جدا از قسمت های تئوری برای آشنایی بیشتر دانشجویان اونها رو ملزم می دونن که دنبال یه بنای تاریخی برن که و اون رو از نظر بعدهای معماری تجزیه و تحلیل کنن.




آشنایی با بنای عمارت آصف سنندج (خانه کرد)


عمارت آصف که با نام خانه کرد در سنندج معروف است، به عنوان نمادی از هویت فرهنگی اقوام کرد و گنجینه مردم‌شناسی مردم کرد از با ارزشترین آثار فرهنگی و تاریخی استان کردستان است. عمارت آصف که امروز در برگیرنده بخشی از پروژه فرهنگی خانه کرد، شامل فضاها و غرفه‌های نمایشی موزه‌است، که یکی از قدیمی‌ترین بناهای شهر سنندج محسوب می‌شود و در خیابان امام خمینی، نزدیک مسجد دارالاحسان قرار دارد. این عمارت توسط «آصف اعظم» (میرزا علی نقی خان لشکر نویس) در دوره صفویه احداث شد.
شکل گیری عمارت آصف به چهار دوره تقسیم می‌شود که دوره اول آن مربوط به بخش شمالی شامل تالار تشریفات، اتاق‌ها و راهروهای طرفین و قسمتی از فضاهای بخش شرقی مربوط به دوره صفویه‌است. دوره دوم شکل گیری عمارت آصف مربوط به نیمه نخست دوره قاجار است، در این دوره ضلع‌های شرقی و غربی حیاط بیرونی و حمام عمارت ساخته شده‌است. دوره سوم که شامل احداث فضاهای اندرونی، سردر ورودی نیم هشتی و بازسازی بخش غربی تالار تشریفات می‌شود مربوط به سال‌های
۱۳۱۲ تا ۱۳۱۶ هجری شمسی است. دوره چهارم شکل گیری عمارت آصف مربوط به سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۲ است که شامل مرمت کلیه قسمت‌های عمارت، تعویض سنگفرش کف حیاط، ساخت دوباره حیاط مستخدمان به شکل امروزی است.




موزه
«موزه مردم‌شناسی مناطق کردنشین» یا «خانه کرد»، بزرگترین موزه مردم‌شناسی مربوط به یک قوم در ایران است. مرحله نخست پروژه خانه کرد که عمارت آصف را به خود اختصاص داده شامل، نگارخانه و حیات ورودی، حمام، غرفه‌های زندگی شهری، مکتب خانه، قلاب بافی، زیورآلات، بخش کشاورزی، مشاغل و فنون، بخش اسناد و عکس‌های تاریخی، اتاق خان، بخش پوشاک، غرفه شکار، غرفه صنایع دستی، غرفه بخش مطبخ زندگی روستایی، کتابخانه و مرکز اسناد است. مجموعه عمارت آصف که حدود چهار هزار متر مربع عرصه و اعیانی دارد و در زمره خانه‌های اعیانی مسکونی مورد توجه در معماری مسکن است، در سال
۱۳۷۵ به شماره ۱۸۲۲ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده‌است.






عمارت آصف، یكی از قدیمی ترین بناهای موجود در شهر سنندج است كه نام خود را از آصف دیوان گرفته است. این عمارت در ضلع شمالی خیابان امام خمینی(ره) سنندج در مجاورت بناهایی چون «دژسنه» قلعه سنندج ، مسجد جامع عمارت ملالطف الله شیخ الاسلام واقع شده است.
بانی اولیه خانه آصف را خانواده معتمد هاشمی ها می دانند كه در دوره صفوی می زیسته اند. بعد ها میرزا رضا وزیر، پدر علی نقی خان معروف به آصف دیوان آن را تملك كرد كه براساس مدارك تغییرات اساسی در زمان وی در مجموعه ایجاد شد . نام گذاری این خانه به خانه كُرد (موزه مردم شناسی كردستان) هم به این دلیل است كه این عمارت بخشی از مجموعه بزرگ خانه كُرد است كه افزون بر عمارت آصف شامل عمارت شیر دیوان ، منزل ارسلان آصفی و منزل شجاع لشكر است.
معماری عمارت آصف
این مجموعه بزرگ قریب به
۴ هزار متر مربع عرصه و اعیانی دارد و در زمره خانه اعیانی مسكونی مورد توجه در معماری خانه های شهر است. این بنا در كنار سردر و دالان ورودی و اتاق تقسیم آب دارای ۴ حیاط است كه عبارتند از حیاط بیرونی (اصلی)، حیاط اندرونی، حیاط مستخدمان و حیاط مطبخ.






حیاط بیرونی (اصلی)
دارای پلانی مستطیل شكل و یك ایوان است كه یادآور معماری سبك اصفهانی است.در داخل حیاط آب نمای بزرگی در مقابل تالار اصلی قرار گرفته و در كنار آن باغچه بزرگی وجود دارد كه به
۴ بخش تقسیم شده است. در ضلع شمالی این حیاط، تالار اصلی با ایوان ستون دار چوبی و سرستون های مقرنس كاری شده قرار دارد، تالار اصلی به فرم چهار طاقی است و گنبدی آن را مسقف كرده است.
در ضلع جنوبی فضای گنبد خانه، اروسی پركاری با طرح مهندسی و گره چینی تعبیه شده كه در نوع خود در منطقه غرب كشور كم نظیر است. در پشت گنبد خانه فضای طنبی (طنابی) به شكل مستطیل قرار دارد كه با طاق وتویزه (نوعی نقش و نگار) مسقف شده است.در دو طرف فضای تالار اصلی، دو راهرو با سردرهای تودرتو در دو اشكوبه ایجاد شده است.
بخش شرقی آن قدیمی و همزمان با تالار ساخته شد، ولی بخش غربی جدید تر و براساس نقل قول ها و اسناد موجود، دچار حریق شده و در سال های اوایل حكومت پهلوی مانند فضاهای بخش شرقی و با اندكی تفاوت بازسازی شده است. پوشش و سقف فضاهای ضلع شرقی تالار اصلی در قسمت های راهرو و اتاق های طبقه همكف به روش تیرپوش و فضاهای فوقانی به صورت طاق تویزه است.
معماری بخش ضلع غربی حیاط اصلی كه احتمال می رود در زمان میرزا رضایی، وزیر میرزا علی نقی آصف به مجموعه الحالق شده با دیگر بخش ها بویژه تالار اصلی ضلع شرقی تفاوت دارد. فضای یاد شده دارای یك ایوان سراسری با ستون های چهار ضلعی است.در پشت این ایوان سراسری، یك تالار با اروسی بسیار و طرح اسلیمی وجود دارد كه روی یكی از لنگه های آن تاریخ
۱۳۲۳ نوشته شده است.سقف این بخش با طاق و تویزه و تزئینات گچبری با طرح پرنده و سقف ایوان آن مسطح و قاب بندی شده است.
در دو طرف بخش، دو راهرو قرار دارد كه بالای آنها اتاق هایی با استفاده از اروسی هایی است كه این فضاها در معماری مسكونی به كشواز معروف است. در كنار راهروهای جنبی دو اتاق وجود دارد كه یكی از آنها متصل به حمام است و دیگری متصل به حیاط اندرونی است.در این فضا به جای استفاده از طرح سه دری از یك اروسی چهار لنگه با طرح اسلیمی استفاده شده است . سقف این فضا هم مسطح و به روش تیر پوش و دارای قاب بندی طراحی شده است.
حیاط اندرونی
در ضلع شمالی عمارت حیاط اندرونی واقع شده كه در اوایل دوره پهلوی و براساس معماری بومی منطقه كه ایوان ستون دار مشخصه آن است، در سه طبقه ایجاد شده است.فضاها در سه طبقه كه شامل زیرزمین و ایوانی با شش ستون چوبی و تزئینات گچبری و سر ستون هایی به شیوه كورنتی ساخته شده است و یك ایوان ستون دار كوچك تر در دو طبقه، با راه پله ای كه مقابل ایوان اصلی قرار داده شده است.این بخش سال
۱۳۱۶ به وسیله استاد كاران بومی و چند استاد كار همدانی ساخته شده است.
حیاط مستخدمها
در ضلع جنوبی مجموعه، در كنار دالان ورودی، حیاطی با فضاهایی كه در پیرامون آن وجود داشته قرار دارد كه متأسفانه در سه، چهار دهه اخیر تخریب شده است. این گونه پیداست كه از بخشی از آن به عنوان زورخانه استفاده می شده است .
در بررسی ساخت و سازهای جدید كه در این بخش انجام شده بقایای حوض آب و سازه های معماری به دست آمده است و براساس نقل قول های محل، ساختمانی جدا از عمارت آصف بود. این عمارت مربوط به خانواده اردلان و به نام منزل علی خان سرهنگ معروف بوده است كه در سال
۱۳۲۰ ه.ق به حیاط بیرونی مجموعه عمارت آصف الحاق و به صورت میان دروازه، اتاق نگهبانی دربانی و حیاط بیرونی تبدیل شده است. این بخش در خیابان كشی سال های ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۶ تخریب شده و به عنوان حیاط مستخدمان كاربرد داشته است.
حیاط مطبخ
در كنار حیاط مستخدمان در گوشه ضلع جنوبی عمارت، حیاط كوچك تری قرار دارد كه به حیاط مطبخ معروف است. این حیاط مستطیل شكل و دارای آب نمایی سنگی است. فضای مطبخ (آشپزخانه) با طاق و تویزه مسقف شده است. معماری این فضا نشانه هایی از همزمانی با تالار اصلی شمالی مجموعه كه مربوط به دوره صفوی است را دارد.
حمام
یكی ازویژگی های بارز این عمارت، وجود حمامی بسیار زیباست كه در جنوب غربی مجموعه واقع شده است. حمام دارای بخش های سردر، راهرو، حمام سرد (سربینه)، حمام گرم، خزینه، تون، منبع آب اضافی و سرویس بهداشتی و خلوتی (رخت كن) است.
از ویژگی های بارز حمام وجود ستون های سنگی حجاری شده كه به صورت طنابی شكل در بدنه و مقرنس در سرستون ها تزئین شده است . همچنین تزئینات پركار آهك بری در همه بخش های حمام از ویژگی های بارز آن است. طرح های متنوع گل و بوته و بویژه طرح های هندسی از تزئینات آهك بری حمام است كه به طور كامل مرمت شده است.
نحوه آبرسانی
آب این مجموعه از یك رشته قنات كه از غرب شهر سنندج به وسیله تنبوشه های سفالی و لوله های فلزی جدید جاری است، تأمین می شود. برای تنظیم و تقسیم مناسب آب، فضایی در كنار دالان ورودی ساخته شده كه به اتاق تقسیم آب معروف است.
هم اكنون آب نماهای حیاط بیرونی، اندرونی، مطبخ و حیاط مستخدمان فعال است و زیبایی چشمگیری به مجموعه بخشیده است. فاضلاب مجموعه نیز بیش از
۳۰۰ سال سابقه دارد. سقف اتاق تقسیم آب با طاق و تویزه مسقف شده و دارای دو حوض آب است كه به ترتیب آب در داخل آنها جریان و تقسیم می شود.
سردر، هشتی و دالان ورودی مجموعه
سردر ورودی كه خانه آصف به فرم « نیم هشتی» در سال های
۱۳ ۱۳۱۲ شمسی ساخته شده است. گویا پیش از ساخت این سردر، كوچه ای تنگ راه ورودی به عمارت بوده و از این رو آن را كوچه باریكه می خواندند.
با ساخت خیابان بخشی از این سردر تخریب و سردر جدید به جای آن ساخته شد. سردر دارای پلان نیم هشتی و متأثر از بناهای شیر دیوان و عمارت ملالطف الله شیخ الاسلام است. با این تفاوت كه انحنای بیشتری در زوایا و اضلاع و حركت فوق العاده ای در نما با ایجاد ستون نما، طاق نما و حركت های نیم دایره ای آن دیده می شود. این سردر با نمای آجری زیبا به دست استاد عباس زمانی كردستانی و با همكاری استاد عسكر موسوی كردستانی ساخته و تزئین شده است.
در پشت سردر ورودی و متصل به آن، هشتی مستطیل شكل دیده می شود و در ادامه آن دالانی دراز قرار گرفته كه با روش (طاق تیرگم)، دو پوسته، مسقف شده است. در واقع دسترسی به عمارت آصف با عبور از سردر هشتی و دالانی صورت می گیرد.
تزئینات معماری
گچبری در بیشتر فضاهای درونی و بیرونی از طرح های گل و بوته به صورت بسیار برجسته و رنگی كار شده است. اروسی های مجموعه با دو طرح گره چینی هندسی و اسلیمی ساخته شده اند اروسی با گره چینی هندسی مربوط به دوره صفوی و با طرح اسلیمی مربوط به دوره قاجار و كار استادكاران بومی و محلی كردستان است. از دیگر تزئینات این مجموعه مقرنس كاری در تالار اصلی، حجاری سنگی ستون ها و آهك بری در حمام قابل عنوان است.
متأسفانه از معماران مجموعه، نامی به جای نمانده است ولی در زمینه آجرتراشی و نجاری و آهك بری نام چند استان را می توان عنوان كرد كه از جمله آنها استاد عبدالله نجارباشی كردستانی اروسی بزرگ تالار اصلی را مرمت كرده و استاد عباس نجار باشی كردستانی ساخت و یا مرمت دیگر اروسی ها را برعهده داشته است.
مرمت، احیا و تغییر كاربری
عمارت آصف در سال
۱۳۷۶ از سوی اداره كل میراث فرهنگی وقت تملك و كار مرمت و احیای آن از سال ۱۳۷۸ آغاز شد كه هنگام مرمت، دو قطعه مشبك گره چینی در تالار اصلی كشف شد كه سبك آنها با آثار گره چینی اروسی اصلی تالار و با نمونه های دوره صفوی قابل مقایسه است و در سال ۸۲ به موزه مردم شناسی یا خانه كرد تغییر كاربری داد. هم اكنون در فضاهای این مجموعه، موزه مردم شناسی به منظور معرفی فرهنگ و آداب و رسوم مردم كرد به نمایش گذاشته شده است.









 

 

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سیری در مبانی نظری معماری


                                                     سیری در مبانی نظری معماری


                                   سیری در مبانی نظری معماری (دکتر غلامحسین معماریان)




نگرش اقلیمی:
منظور از نگرش نوع طرز فکرآادمی ا ست,نگرش اقلیمی (چگونه
دیدن معماری) یعنی که به آب و ھوا و اقلیم و تاثیر ان برساخت
مایه ھاومعماری و پیوند ھای معمارانه ی ان توجه کنیم و
بخاطر تاثیر ان در فرھنگ معماری ایران و کاربردھای ان در دنیای
امروز و ابزاری برای .خواندن معماری گذشته و بومی ایران
مورد توجه قرار میگیرد.
اقلیم گرایی و دنیای علوم تجربی :
یک اقلیم گرا برای دستیابی به محیط اقلیمی خوبی باید از ابزار
و وسایلی که علوم تجربی در اختیار اوقرار میدھند سود جوید
,که حاصل تلاش دانشمندان مااز قرن( 17 م)تا کنون بوده...
سه جز اصلی نگرش اقلیمی:- 1)انسان- 2)سر پناه- 3)محیط
طبیعی.
علم زیست شناسی به بررسی رابطه ی انسان با سرپناه و
محیط طبیعی میپردازد.
علم ھوا شناسی به بررسی محیط طبیعی میپردازد.

سابقه ی موضوع (اقلیم گرایی در معماری ):
نخستین کسی که به تاثیر اقلیم در معماری پرداخت محمود
توسلی در کتاب (معماری اقلیم گرم و خشک در سال 1353 ) بود...
وبعد در 1360 کتابھایی در مورد اقلیم گرم و مرطوب و سرانجام کتاب
اقلیم و معماری کسمایی.....معنی اقلیم = اب و ھوا..
فرایند روش اقلیمی :
منظور از این عنوان قدمھایی است که باید در یک مطالعه اقلیمی
برداریم که در ابتدا - 1)انتخاب مکان:یعنی اینکه ان اقلیم و مکان
مورد نظر طراحی را انتخاب کنیم و تاثیر عوامل
مختلف:باد,تابش,.... را بررسی کنیم و سرانجام احکام اجزای
مختلف معماری مثل :دیوار,پنجره,سطح...را مد نظر قرار
میدھیم و تعیین میکنیم...
اقلیم گرایی فضا,گونه و شکل:
فضا جایی است که یک مصرف کننده باید در ان اسایش اقلیمی
داشته باشد پس باید ھمه وابسته ھایش مثل:اندازه,حجم و...با
شرایط اب و ھوایی تطبیق داشته باشد .این شرایط در گونه یا
شکل ظاھر میشود .....

اقلیم گرایی در معرض نقد:
ابتدا راپا پورت در کتاب فرھنگ و شکل خانه اقلیم گرایی را نقد کرد
وبه فرھنگ در مقابل اقلیم اشاره میکند.منظور اصلی او فرھنگ
اجتمایی است و به اقلیم به عنوان موضوع درجه 2 یاد میکند....
پوپول مرجع دانشگاه و مدرسه

بخش دوم :نگرش شکلی.............
مفھوم این جمله این است که به شکل و فرم بنا (مجموعه ای از
عناصر که در نھایت یک کل ھماھنگ را ایجاد میکنند)توجه کنیم که
ھمان ماھیت یک بناست که در شکل ان تجلی میابد .از جمله
شکل گرایان
دوران و کرا یر ھستند که از مرز بندی ھای شکلی برای تفاوت بین
دو معماری بھره گرفته اند.
دوران از نظریه ی تاریخی –تکاملی بوفمن بھره گرفت و تاثیر انرا در
شکل معماری این گونه دید.
در شکل:
پوششھای شیب دار و ترکیبھای گوناگون ان.پوشش شیب دار در
نوع ساده ان ودر جھات گوناگون در سمت چپ شکل دیده
میشود.از سمت چپ به راست انواع ترکیبھا پیچیده تر میشوند...

این سخن دوران نگاه او را به معماری نشان میدھد:
(معماری ھنر ترکیب و اجرای ساختمانھای عمومی و خصوصی
است ).
دوران برای دسته بندی عناصر از شکلھای پایه :مربع ,دایره و
مستطیل بھره گرفته و بر اساس خواص آنھا مانند :محور
تقارن,دوران,تکرار,تکثیروحذف عمل کرده و اساس کارش ساده
کردن اشکال پیچیده برای فھم بیشتر بوده است.

سه نوع مقیاس:
1) شھری=خیابان و میدان 2)معمار=راھروواتاق 3)معماری داخلی . :
در بررسی ھا وجود دارد و ھمه این عناصر دارای مشخصات
ھندسی مشترک ھستند که به این گونه مشخصات شکل فضایی
میگویند.
در شکل:
سه شکل پایه مثلث ,دایره و مربع که به شش حالت تغییر شکل
می یابند و سپس در مرحله سوم به دو شکل منظم و نا منظم در
میایند.در چھار مرحله ھا این دو شکل منظم و نا منظم با مقطع
خانه ھای دور شکل جمع می شود و در نھایت به گونه ھای
فضایی بسته و باز تبدیل میشود..
در شکل :
سه شکل مربع مثلث و دایره در دو نوع منظم و نا منظم سه نوع
ساختمان باربر,اسکلتی و ترکیبی را
ایجاد کرده..
 


معمارانی چون دوران و کرایر به مقابله با معماری مدرن و قطع
رابطه با گذشته روی اوردند اما معمارانی چون زوی به معماری
مدرن میپرداختند..ھر دو دسته از شکلھای پایه استفاده
میکردند.اما دوران از یک نظم ھندسی خاص و از ساده به پیچیده
میرفت و کرایر از پخ کردن زوایا یا شکست استفاده میکرد..از معایب
نگاه این دو معمار سطحی نگری در معماری است که در اثر نادیده
گرفتن زمان و مکان است و در مورد نحوه ی شکل گیری و یا
پیدایش اشکال ھندسی صحبت نمیکنند ..
 


یکی دیگر از افرادی که در این مورد سخن گفته ا ستد من است که
دارای یک روش جامع میباشد.اینطور که بعد از تولید محصولات
شکل محدودیت ھای ھنری ,ابعاد,تناسبات و...به ان اضافه میشود
و اگر مشکلی ایجاد شود از نو تولید میشود. آنچه که گفته شد
نشان میدھد که با توجه به تشابه شکلی میتوان تعداد زیادی از
بناھای نقاط مختلف جھان را دسته بندی کرد..
 


یکی دیگر از شکل گرایان ھر د گ است که از نگاه او ھر شکل
دارای یک ساختار است و این ساختار را میتوان یک نظم نھفته
دانست که بر پدیده ھای طبیعی تاثیر میگذارد.
خواص اشکال در زمانھا و مکانھای مختلف ثابت است اما ارزشھای
متغیری را دارا میباشند.بیشتر نقشه ھا و تغییر شکلھای ارائه
شده توسط ھر د گ بر مبنای پلان کف است و اطلاعاتی در مورد
آسمانه بنا نمیدھد..
در شکل :
آنچه برای ھردگ اھمیت دارد پیام و بیان اشکال و درک مخاطب از
واقعیتی است که این شکلھا بیان میدارند.
 


بخش سه: نگرش تاریخی تکاملی ............
یک معمار باید تاریخ ایجاد بنا ھا را بداند و یک مورخ معمار باشد
تا با شرایط فرھنگی و سیاسی و...اگاه باشد و چگونگی تکامل ان
را بداند.
از جمله نظریه ھای مھمی که در نگاه مورخان معمار وجود داشته
:تغییر تدریجی صفات گونه ھا و پیوستگی آنھا است.و
دانشمندانی چون:لامارک,بوفمن,چالز داروین و .. به ان پرداخته
اند..
 


مدرسه ی معماری تاریخی تکاملی موراتوری در ایتالیا از معدود مد
ارسی است که در سه حوزه ی آموزشی ,تحقیقی و عملیاتی
مشغول به فعالیت میباشد.موضوعات مورد بحث در این
مدرسه: 1)انتقال ارزشھای گونه شناسانه 2)بحران ھویت معماری و
ریشه ھا 3)راه حل بحران ھویت 4)نقد مدرسه موراتوری 5)گونه
شناسی مدرسه موراتوری ...
شخصی به نام موراتوری ان را بنیان نھاد و تاریخ معماری بستر
اصلی کار او بود.بخش مھمی از کار انھا به اغاز دوران گسستگی
معماری اختصاص یافت و به دلایل فکری و تاثیر اجتماعی ان بر
انسان معاصر غربی و تبعات ان مانند فرد گرایی پرداخته
میشود.نتیجه این فرایند در معماری به شعار مھم معماران مدرن در
قطع ارتباط با تاریخ منجر سد ,سر انجام راه حل برای حل این بحران
داده شد.
از نگاه انھا معلم اصلی انسان در ساخت و ساز طبیعت است و
اینکه انسان دو ضمیر 1)نا خود اگاه که محل پذیرش اطلاعات
2)ضمیر خود اگاه که تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار میگیرد و علت
ھمان بحران اصلی نیز میباشد..
ضمیر خود اگاه =محصول گسستگی در معماری
ضمیر نا خود اگاه =محصول پیوستگی در معماری
با ظھور معماری مدرن ضمیر خود اگاه جای ضمیر نا خود اگاه را
میگیرد .
 


چگونگی خواندن معماری گذشته و استفاده از ان در حال و اینده از
مھمترین بخشھای کار موراتوری ھا است....
در شکل :
طراحی توسط موراتوری بر اساس طرح خانه ھای حیات مرکزی
رمی به نام دموس ...
 


خواندن معماری=طراحی و اجرای معماری
بحران معماری معاصر این است که معماری مدرن روی کار امده و
ھر کس بنا به نظر استادش و بدور از گذشته طراحی میکند در
نتیجه فرد گرایی و دخالت ضمیر ناخود اگاه در طراحی است.
اطلاعات پراکنده به صورت اجزا پراکنده با ھم جمع شده توسط
ضمیر نا خود اگاه و یک واقعیت واحد را بدست میدھد..
معماری گونه شناسی اقلیمی زیادی دارد که از ان جمله میتوان به
گونه اقلیم گرم و خشک و مرطوب اشاره کرد .
موراتوری ھا گونه شناسی را به ترتیب زیر انجام داده: 1)انتخاب
مکان 2)انتخاب مقیاس گونه شناسی 3)روند گونه شناسی...
 


بخش چھار: فضا در معماری....
فضا در معماری کاربرد زیادی دارد .سابقه ان به جنگ جھانی اول بر
میگردد.سپس بحث حجم مطرح شد که بیانگر کیفیت ھندسی بنا
از بیرون میباشد.سپس توده که جنس این حجم و تاثیرات بصری
انرا مشخص میکند .
از نظر زوی اشیا مجسمه وار در گروه فضای معماری قرار نمی
گیرند مثل:دروازه قران تبریز,مقبره حافظ و چار تاقی ھا.....در اینگونه
فضاھا حرکت پیمایشی ویا حرکت سریع نیست..
معیار ارزش گزاری معماری ھمین فضای داخلی است.مثلا گنبد
قابوس در ان حرکت دیده نمیشود پس دارای معماری نیست و
مجسمه گونه است.
برای اینکه افراد بودن در فضای معماری را درک کنند از پلان
,نما,برش,ماکت,فیلم ورایانه بھره میگیرند..
معماری در کشور ھای جھان:....
 


مشخصه ھای معماری یونان: 1
)مجسمه وار بودن 2)فقدان حرکت درونی 3)معابد به مثابه اثار غیر
معماری 4)توجه به تزیینات برای تاکید بر مجسمه وار بودن معابد..
مثل معبد پارتنون.....
معماری رومی: 1
)مقاومت 2)تقارن در فضای دایره ای و مستطیلی 3)فضای داخلی با
پلان مرکزی 4)گردش در فضای بسته داخل.
معماری صدر مسیحیت: 1
)انقلاب فضایی و عملکردی در معماری 2)حرکت در فضای
داخلی 3)پویایی و حرکت انسان..
 


معماری بیزانس: 1)توجه به ھر دو خطوط عمودی و افقی 2)ایجاد نور
و روشنایی..
معماری گوتیک:تداوم فضایی بین داخل و خارج .
معماری رنسانس:پلان دایره و محو شدن در جھت مشخص.
معماری باروک:تاب خوردن دیوارھا ,درک تمامی دید فضایی به طور
واحد,تداوم فضایی از پایین به بالا در بیضی گنبد...
معماری مدرن پلان ازاد ,انعطاف و ازادی دیوارھا ,استفاده از
شیشه و تبعیت فرم از کارکرد.یعنی ان فرمی که خوب کار کند
زیباست.
 


ھندسه منظم نشان از دیکتاتوری و تقارن و خوب نیست.
ھندسه نا منظم نشان از قدرت و زندگی مردمی و عدم تقارن
است,م خوب است.وجود سیا لیت در فضا و عدم تناسب و تجزیه
نگری اجزا 4 بعدی ,معماری مسیرھا ,حرکت و پویایی,معماری
بیرون بنا و فضای کا ر کرد ھا ادغام و یکپارچگی فضایی در این نوع
ھندسه ایجاد شده.

تصور فضایی:....
فھم تصور فضایی در تاریخ معماری با فھم تعریف حجم و فضا ارتباط
نزدیک دارد و در طول تاریخ معماری مھم بوده است.
گیدئین برای رد نظریه بناھای مجسمه وار رابطه روبرو را ارائه
میدھد:محدوده ی فضای خارجی بنا =ناظر=حدود جسم .و این
رابطه گردشی است...
گیدئین بناھای مجسمه وار را در مرحله اول تصور فضایی میداند
...در مصر,سومرویونان..
مرحله دوم تصور فضایی توجه به درون و معماری داخلی است
ھمان که زوی طرفدار ان است و از نیمه دوره معماری اغاز گشت.
در شکل:

نمونه ای از نخستین دوره تصور فضایی.که معنای ان ترکیب احجام
ساختمانھای مختلف با یکدیگراست.مانند اھرام مصر م معابد
یونانی.

گیدئین مرحله دوم را به چھار زیر مرحله تقسیم میکند: 1)از میانه
روم تا رنسانس 2)از رنسانس تا باروک 3)باروک 4)قرن 19
مرحله دوم خود به دو مرحلا جدا شده:( 1)-وجود فضای مرکزی قوی
مثل معبد پانتئون.( 2)-با ظھور پرسپکتیو و علم مناظر و مرایا اغاز
شد(تصور فضایی نو) ویک معیار یا محک برای سنجش اثر ھنری
شد.وعامل مھم مرز بندی معماری انسانس با معاری پیش از ان
شد.
افرادی چون :مازا چوشی نقاش,برملنسکیزر گر از اولین کسانی
بودند که به پرسپکتیو اھمیت دادند.
در شکل:
دوره ی دوم تصور فضایی .اثریاز برامانت از رنسانس .

نخستین نمود تصور فضایی نو در دوره رنسانس در کلیسای پاتزی
فلورانس اثر برونلسکی است..
از جمله معمارانیست که به حرکت و تحرک اھمیت زیادی
میدھد.و از دیوار موجی شکل در اثارش زیاد استفاده کرده.
از ابداعاتش :دیوار موجی,حرکت از کف تا گنبد ,ایجاد حس حرکت
در معماری و...

فضاو زمان:...
یکی از مراحل تصور فضایی فضا و زمان استکه گیدئین در کلیسای
رنشاس و اپرای سیدنی به ان پاسخ داده.
تصور فضایی رنسانس=ناظر .یک نقطه دید
ثصور فضایی نو=ناظر و بی نھایت نقطه دید.
این دو عنصر زما ن و فضا با ظھور کوبیسم و فتوریسم در معماری
ایجاد شد.که دارای مشخصاتی چون:معلق کردن احجام,نفوذ
مکعب ھا,پلکان مدور در پشت شیشه,دیوار به عنوان یک پرده
نازکو...
مثل :ویلا ساوا..که مظھر فضا و زمان است.

انسان و ھستی ھمواره دارای یک مرکزیت بوده ان .مثل خانه کعبه
که مرکز جھان است.
خانه ی کعبه :
در خانه ی ساده کعبه جھانی از راز و رمز دیده میشود .از نظر
بورکھارت کعبه نخستین منبع الھام ھنر مقدس
اسلامیست.پوشش کعبه چونان موجودات زنده ,و چھار جھت چھار
گوشھان و شکل مکعب که نشان ارکان اربعه عالم است.
بیت المقدس :نیز به شکل مکعب میباشد.
قبة ال صخره : گنبد سنگ بزرگ در بیت المقدس .
شکل مسجد در کشور ھای اسلامی دیگر:
1. در مصر به صورت مربع .
2. در سوریه مستطیل افقی.
3. در مراکش مستطیل عمودی.
تنھا قبة الصخره و مسجد عمر در بیت المقدس که در حقیقت
مسجد نیست از این قاعده عدول کرده و به شکل یک 8 ضلعی
ستاره وار ساخته شدھو از میراث بیزانسی ست.

درجات چند گانه فضای ھستی : 1)محیط 2)ساختمان و وضع
طبیعی .
حرکت در معماری بحثی است که زوی در کتاب چگونه به معماری
بنگریم بنیان نھاده و فلامکی که از دوستداران اوستاز این تاثیر جدا
نبوده.
توجه به معماری مسیرھا فلامکی را به تقسیم بندی خاصی
میرساند.
از نظر او مساجد ایرانی به دو دسته تقسیم میشوند..
موجودیت کالبدی بنا مجموعه ای از : 1)فضای سر
پوشیده 2)باز 3)نیمه سر پوشیده.
جریانات تاریخگرا یکسری مشکلات داشتند از جمله:سطحی
نگری,بکارگیری عناصر کلیشه ای,عدم فھم صحیح روح و اصول
معماری ایرانی.
مقلدان از معماری غربی نیز نتوانستند به عمق پست مدرن پی
ببرند و کارشان تقلید ناشیانه از غرب بوده.
اشکال معماری در جھان دارای دو مشخصه پیوند دھنده
ھستند: 1)-کا ستن از ماده و افزایش فضا 2)-خلاقیت نظری و
عملی .

از نظر زوی ومیر میران و...ھر اثری که گشایش ,شفافیتوسبکی را
دارا باشد با ارزش بوده. انھا را وجوه فضایی مینامیم.این اصطلاح
معماران مدرن است.
گشادگی از نظر میرمیران در ابتدا در ایوانھا صورت گرفته.در دوره
قاجار گشایش بیشتر شده و از چھار و ھشت مھتابی بھره برده
اند.

انسانھا ھمگی در فرھنگھا و اجتماعی خاص ھستند و با
انسانھای دیگر ارتباط دارندپس به یک ظرف مکانی خاصی نیاز دارند
که در خانه ,مسجد و...نمود میابد.
پس فرھنگ و اجتماع ارتباطی تنگا تنگ با معماری دارند.به نوعی
فرھنگ عامل اصلی شکل دھنده بناھا میباشد.
راپاپورت به این نکته اشاره میکند که چرا در اقلیم ھای یکسان
,اشکال مختلفی از فرم ھا نمود میابد.از نگاه او باید نقش سازه را
در طراحی لحاظ نمود..

عامل دیگری که راپاپورت به ان اشاره میکند عامل سیایت
است.سپس مذھب که تصویری مشخص از عالم ھستی را ارایه
میدھد.
از عواملی که ساخت خانه را ایجاب میکند:- 1)نیاز به
خواب,غذا,خوانواده......
2- )حریم ھای عمومی و خصوصی - 3)ساختار پدر سالاری و زن
سالاری ....

انتضام فضا = روابط اجتماعی افراد.
جنو تایپ=الگوی زیستی و قوانین نھفته در یک فرمفضایی.
فنو تایپ=گونه کالبدی و در شکلھای گوناگون قابل تغییر است.

معنا گرایی :
در معنا گرایی سه دنیای مختلف علوم :غلسغه ,دین
شناسی,معماری شرکت دارند .
افرادی چون :سید حسین نصر,بورکھارتو...نیز در این با ره سخن
گفته اند.
ھر اثر معماری دارای معنا وراز و رمز نھفته در خود میباشدوھمین
طور سنت
دارای
اصول زیر است:

-تغییر ناپذیری-منشا اسمانی-تعلیم پذیری –قابل بھره گیری در
زمانھا و مکانھای مختلف-مذھب به عنوان عنصری از سنت –دارای
بقا ظاھری و باطنی .
در شکل:
مسجد الاقصی قبله نخست مسلمین و تا ماه 17 پس از ھجرت
این مسجد قبله بودھوپش از این تاریخ قبله مسلمانانبه مکه
مکرمه تغییر کرد.این مکان مقدس بخشی از ھویت و شخصیت
مسلمانان را نشلن میدھد.

مسائل گوناگونی که در جھان بینی عرفانی به ان پرداخته میشود
به شرح زیر است:
وحدت وجود:وجود منحصرا واحد استو ان خداست ,وجود یعنی
وجود خدا .
وحدت تجلی:جھان با یک تجلی حق بوجود امده.
خلقت جھان:خلقت تجلی عشقاستوجھان از عشق بوجود امده و
با نیروی عشق باز میگردد..و.............
از نگاه عرفانی اردلان فضا در مقیاسھای گوناگونان ھر کدام معنایی
ماورایی دارد.دیده باید از جسم و صورت شی به معنای باطنی ان
دست یابد.فضای معماری با فضای ھستی که عالم کبیر و صغیر را
در بر داردپیوند میخورد.فضاھای منطقھای یکی از مقیاس
ھاست.کوھھا و شکل محصور کننده انھا میتواندبه ترجمه ای
کالبدی از قضای محصور با دیوار تبدیل شود.
شکل ,سطح و ماده از دیگر ارکان بنیادی معماری است .
شکل از تحدید فضای ساخته شده نتیجه میشود.اعداد احاد این
تعیین فضایی اند و ھندسه مبین تشخیص این اعداد.با استفاده از
اعداد و ھندسه اعیان ثابته که در عالم مثال جای دارند یاد اور
میشوند.

معماری سنتی را میتوان به مثابه گسترش مایه بنیادی تبدیل دایره
به مربع از طریق مثلث دانست.مربع متجسم ترین صورت خلقت,در
حد زمین,نماینده کمیت است و حال انکه دایره در حد اسمان
نماینده کیفیت و این دو از طریق مثلث که متضمن ھر دو جنبه
است ادغام میشوند.
سطح :
در سلسله مراتب تعیین فضایی,شکلھا به سطح ھای خود
محدودند.از این رو سطح ھا میتوانند کار کردی دو گانه داشته
باشند.
این اشکال این مطالب را متذکر میشوند:

ھندسه گنبد قابوس:
بزگترین و قدیمی ترین آرامگاه برجی شکل مربوط به دوره شیوه
معماری خراسانی و رازی است.
رعایت اصول و تناسب ھندسی و ریزه کاری ھای بنایی و طرح
ریزی
دقیق در این آرامگاه حاکی از کاربرد دقیق ھندسه در طراحی
نقشه نما
و ساخت مخروط بام گنبد است.
گنبد سلطانیه:
بزرگترین گنبد اجری جھان که گونه ای کاملا خاص و ابتکاری از
سازه ی گنبد ھا را با طرح جناغی ارائه میدھد.و از نوع دو پوسته
ی پیوسته است.
این بنا حاصل دستاورد ھای کم نظیر معماری پر ھیبت سلجوقی و
تکامل ان در دوره ی ایلخانی است .
این بنا کالبدی عظیم و 8 ضلعیست که گنبدی نیم کره مانند به
ارتفاع 54 متر و قطر 25 متر بر فراز ان قرار دارد . 24 دھلیز خارجی
دارد. 8 واحد راه پله دارد .
”طرح گنبد عظیم کاتدرل (سانتا ماریا دل فیوره)در فلورانس ایتالیا
که 100 سال پس از ای گنبد توسط برونلسکی و گیبرتی ساخته
شده به تقلید از این گنبد بوده“
 

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

انسان-طبیعت-معماری

انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
1
دانشكده فني و مهندسي
گروه علمي مهندسي معماري و شهرسازي
انسان، طبيعت، معماري
مهندس عبدالحميد نقر هكار
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
2
بسم الله الرحمن الرحيم
« و تري الجبال تحسبها جامده و هي تمر مر السحاب صنع الله الذي اتقن كل شي ء »
و كوهها را مي بيني و مي پنداري كه آنان ساكن اند در حالي كه آنان همچون ابر در حركتند اينها ساخته خدائي است كه هر چيزي را »
( سوره نمل (مورچه) / 88 )« . محكم و استوار ساخته است
« و كلّ شيء عنده بِمقدارٍ »
( سوره رعد/ 8 )« . هر چيزي در نزد او اندازه اي مشخص دارد »
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
3
پاره نخست :
هدف: آشنايي با نگرش سامانه اي و تعريف طبيعت و معماري بر پايه آن
-1 رويكردهاي گوناگوني براي تعريف معماري وجود دارد كه يكي از جامع ترين و كل گراترين
آنها نگرش سامانه اي است .با اين نگرش مي توانيم معماري را كليتي يكپارچه براي تامين
اهداف سكونت و استقرار و انجام بهتر رفتارها و زندگي كه داراي اجزاء مرتبط با هدف خود
است تعريف نماييم .مهمترين نگرش هاي سامانه اي معماري را همچون يك سامانه طبيعي
(ارگانيك) يا سامانه ساخته انساني (ماشيني) تعريف نموده اند كه براساس هر يك نظم ،
وحدت و شكل و ساختار متفاوتي بر آن حاكم مي شود. به گمان ما ساخته هاي انساني كه
با عوامل فرهنگي و هويتي هم در ارتباطند را بايد فراتر از مكانيزم ماشيني يا ارگانيزم
طبيعي ، يك فراارگانيزم هوشمند انساني ناميد. گام بعدي تشريح زيرسامانه هاي معماري
است كه آنها را در پنج زيرسامانه (محيطي، انساني، كاركردي، سازه اي و شكلي) مي توان
تعريف نمود.
-2 آنچه به عنوان يك معماري جامع و فراسامانه اي تعريف مي شود، معماري است كه هر
عضو نقش هاي گوناگوني در هر پنج زير سامانه به عهده دارد و همه سامانه ها با هم يك
كل يكپارچه همچون ابعاد وجودي انسان ارائه مي نمايند .به عنوان نمونه در اين فصل به
پل خواجو اشاره گرديده است . در مقابل نگرش هاي يك جانبه فراواني در معماري قرن
بيستم مشاهده مي شود كه يا در رويارويي با اين نگرش به سامان شكني پرداخته و يا به
طور يك جانبه تنها يك بعد را در معماري برجسته نموده اند.
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
4
پاره نخست
-1 نظريه سامانه ها
سه دوره تكاملي علوم :
مردم در زندگي عادي خود ، در طول تاريخ به طور ناگزير براي تداوم و پايداري بيشتر ، ساختار
سامانه اي به زندگي خود داده اند . اگرچه اين روند در چند سده جديد از اين حالت تعادلي خارج
شده است . اما علوم ، سير متفاوتي را نسبت به زندگي مردم طي كرده اند و سالها طول كشيد تا
نگرش سامانه اي در علوم كشف و مطرح شود . به طور كلي سه دوره تكاملي براي علوم بر مي
شمرند كه عبارت است از :
-1 مرحله منطق ارسطوئي، (از كل به جزء) :
استوار بوده، يعني رسيدن از كل به جزء : هستي ، ( Deductive ) اساس اين منطق بر قياس
هرچيز در گرو تعريف جايگاه او در كل مجموعه مي باشد .
بود كه در آن نظام و سلسله مراتب وجود ( Organism ) جهان در نظر متفكرين كهن كل گرا ، سازواره اي »
بنهايت درجه از كمال برقرار بود. هر جزء از اين جهان و هر موجودي از موجودات، در اين رويكرد، جزئي از سازواره
1 «. كلي بشمار مي آمدند و در هستي و رفتار آن نقش داشتند
1 نگرش سيستمي، مهدي فرشاد 1362 ، مؤسسه انتشارات امير كبير تهران. ، ص 19
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
5
واژه ارگانيزم كه از واژه كهن يوناني "ارگانون" نشات گرفته ، عنوان مهمترين كتاب ارسطو در
زمينه منطق شد كه در عربي به صورت "ارغنون" شهرت يافت. اين واژه به معناي ابزار است و
منظور ارسطو از اين كتاب معرفي ابزارهاي فكر صحيح بود . 2
در اين كتاب به شكلي متفاوت با عصر امروز پايه هاي نگرشي كل گرايانه به هستي تعريف شده
است .
جهان [از منظر كل گرايان كهن]، مجموعه اي درهم و تصادفي از اتم ها و حوادث بشمار نمي آيد. برعكس، »
جهان و هرآنچه در آن هست از وحدت و ارتباط ذاتي برخوردار مي باشد. كليه موجودات و پديده ها در جهان بهم
مرتبط اند و ميان آنها پيوندهايي بس قوي برقرار است. ... هستي قانونمند است و بر هرچه هست قوانيني عمومي و
3«. همه شمول حاكم مي باشد
-2 مرحله منطق تجربي، (از جزء به كل) :
اين مرحله از قرون هفدهم و هيجدهم با عصر روشنگري و با پيشرفت كليه رشته هاي علمي از
)،( Inductive ) جمله رياضيات- نجوم - فيزيك - شيمي و غيره آغاز شد. در اين مرحله استقراء
حركت از جزء به كل ) پايه علوم را شكل مي دهد.
اصل مسلم رويكرد تجزيه گرايانه به جهان اين بوده است كه يك موجوديت را هرقدر كه پيچيده باشد مي »
توان به اجزائي تقسيم نمود و از راه تدقيق در وجود و رفتار آن اجزاء به شناخت موجوديت اصلي نائل آمد. ...
4« . شناخت پديده ها در مكتب تجزيه گرائي از بسياري جهات همواره بر بينش مكانيستي از جهان استوار بوده است
يا يك ساز و كار، يعني ماشين از اجزائي تشكيل مي يابد ، هر جزئي داراي ( Mechanism )، يك مكانيسم »
شكل و عملكردي است و از ديد مكانيكي كاركرد كل ماشين را مي توان با شناخت رفتار يكايك اجزاي آن دريافت.
5«. ... اصل برقراري زنجيره قوي علت و معلول همواره از اركان اصلي جهان بيني مكانيستي بوده است
ارتباط متقابل جزء و كل) : ) ،( System )، -3 مرحله منطق سامانه اي
اين شيوه انديشيدن در علوم مختلف از جمله جامعه شناسي، اقتصاد، روان شناسي، رياضيات،
فيزيك، هنر، معماري و ... تا ثير بسزايي گذاشت.
نظريه عمومي سيستم ها در واقع كوششي جهت امتزاج رويكردهاي مكانيسمي ( ماشيني ) و ارگانيسمي ، طبيعي و »
زنده ) در تفسير جهان است. از اين امتزاج نظريه عمومي سيستم ها كه از خوبيهاي هر دو رويكرد بهره مند شده
است پديد مي آيد. در تئوري عمومي سيستم ها، نه تنها بر عناصر مجموعه كه بر ارتباطهاي بين عناصر و نظام
پيچيده و كليت سيستمي نيز تأكيد مي شود. هرقدر كه شبكه ارتباطها پيچيده تر و درهم آميخته تر باشد، سيستم
6 «. نياز به نظام بالاتري دارد و به اين ترتيب شيوه ايجاد نظام در مركز توجه تئوري سيستمي قرار مي گيرد
2 معمولا نگرش ارگانيك را نگرش اندام وار ترجمه كرده و كمتر به اين توجه مي شود كه واژه آن به معني نگرشي ابزارمندانه است، چيزي
كه در دوره تجربه گرايي علوم جديد مطرح گرديده است. در حقيقت بايد نگرش ارگانيك را رويكردي ابزارمندانه و در عين حال كل گرايانه
دانست .
3 نگرش سيستمي، مهدي فرشاد 1362 ، مؤسسه انتشارات امير كبير تهران. ، ص 19
4 همان. ، ص 15
5 همان ، ص 16
6 همان ، ص 114
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
6
تفاوت اين ديدگاه را در مقايسه با دو ديدگاه پيشين به خوبي مي توان با ذكر يك مثال عنوان
كرد :
به طور مثال با مشاهده مشكلات و بحران هايي در عرصه آموزش دانشگاهي، هر يك از اين سه
گرايش به شيوه خاص خود عمل مي كنند. در تفكر ارسطوئي، ابتدا به تعريف علم و اهداف آن توجه
مي شود و ناسازگاري نظام دانشگاهي با اهداف آن به عنوان مشكل مطرح مي شود. اما در نگرش
علوم تجربي، همه مشكلات تجزيه مي شود تا به اجزاء آن برسد، (يعني دانشجو، كتابهاي درسي،
رشته هاي تحصيلي و ... ) و با مطالعات موردي و آماري سعي در يافتن مشكلات جزئي مي نمايد.
اما نگرش سامانه اي تلاش دارد تا رده بندي مشكلات را فراموش نكند، يعني هم جزئيات را ببيند و
هم كليات را مد نظر قرار دهد.
بر اساس نگرش سامانه اي، هر دو ديدگاه پيشين هر يك به تنهايي، در حل بحرانها ناتوان اند و
راه حل هاي محدودي ارائه مي دهند. در حقيقت بسياري از بحران هاي جامعه مانند آلودگي هوا،
جرم و جنايت، سياستگذاريهاي كلان، مسايل مديريتي و بسياري ديگر را نمي توان تنها در يك
حوزه علمي حل كرد، اما تفكر سامانه اي زمينه حل اين مسايل را فراهم ساخته است..
تفكر سامانه اي بر خلاف بسياري از جنبشهاي فكري كه در محدوده يك رشته علمي و يا يك
بعدي متولد شده اند در محيطي ميان رشته اي و در يك ديدگاه چند بعدي رشد كرده است. از
آنجا كه اين شيوه تفكر به طور كلي با مجموعه هايي متشكل از اجزا سروكار دارد، نه با خود اجزا و
بنا بر ضرورت از مرزهاي علوم نوين فراتر رفته و عموميت يافته است . نگرش سامانه اي در واقع
برداشت و تفسير جديد و محدودي است از ديدگاه توحيدي، كه همه پيامبران الهي به آن تاكيد
داشته اند، مفهوم توحيد در هستي ، به معناي ارتباط هماهنگ، حكيمانه و مدبرانه همه اجزاء و
عناصر هستي و سير وجودي آنها از قوه به فعل مي باشد، مفهوم توحيد در مكتب اسلام با بياني
جامع و مانع در آيات قرآن مجيد 7 و احاديث معصومين 8 ارائه شده است . در دوران جديد و در
جهت جبران رويكرد جزء نگر
( پوزيتيويستي ) بعد از رنسانس در فرهنگ غربي ، دانشمنداني پيشگام شدند .
توسط لودويگ ،( General System Theory) نخستين گامها در جهت پايه ريزي نظريه عمومي سامانه ها »
برداشته شد. هدف او و بسياري ديگر از پژوهشگران سامانه اي از پايه ،( Ludwig Von Bertalanffy) فون برتالنفي
ريزي نظريه عمومي سامانه ها، دستيابي به نظريه اي كلي بوده كه تئوري هاي خاص در علوم مختلف را شامل شود،
9 «. به آنها وحدت بخشد و همشكلي موجود ميان تئوري هاي علوم خاص را بيابد
بحراني كه در معماري معاصر ديده مي شود، نتيجه نگاه تك بعدي و عدم وجود يك نگرش جامع به
معماري مي باشد .
7 مفهوم آيه (انا لله و انا اليه راجعون) ما از اوييم و به وي او بازگشت مي كنيم ، سامانمندي هستي را از كل به جزء و هستي آفرين را با
هستي و بالعكس تبيين مي نمايد .
8 حضرت علي در فرازي از خطبه شماره يك نهج البلاغه ميفرمايند : ( خداوند درون اشياست و با آنها يكي نيست و بيرون از اشياست و از
آنها جدا نيست ) اين فراز به نحوي جامع و مانع ارتباط كل و جزء و واجب الوجود با ممكن الوجود را تبيين مي نمايد .
9 فرشاد ، مهدي ، 1368 ، عرفان ايراني و جهان بيني سيستمي ، بنياد نيشابور ، ص 126
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
7
نكاتي كه عدم توجه به آنها باعث بروز اين بحران شده اند را مي توان به صورت زير بيان كرد :
-1 بحران امروز ناشي از راه حلهاي تك بعدي ديروز و خروج از همه جانبه گرايي دوره هاي
بدون بحران قبلي است .
-2 رفتارها و نتايج مقطعي و يكجتنبه هرچند خوب ، به دنبال خود نتايج بدي را به بار مي
آورند.
-3 گاهي نتايج درمان بد يا ناقص مي تواند از خود مرض بدتر باشد.
-4 تغييرات كوچك مي توانند نتايج بزرگي به بار آورند و هر عمل تاثيرات فراواني در بسياري از
عرصه هاي مرتبط دارد .
-5 شرايط محيطي رابطه دوطرفه علي و معلولي با هر پديده دارد . را سرزنش كرد.
به نظر مي رسد اين بحران را مي توان با كمك نگرش سامانه اي و بازگرداندن معماري به هويت و
اصالت خويش برطرف نمود .
ماهيت سامانه و اجزاء آن از ديدگاه نظريه عمومي سامانه ها :
در ابتدا معرفي چند مفهوم را از اين ديدگاه مطرح و سپس از منظر اسلامي ارزيابي مينماييم .
سامانه: مجموعه اي از دو يا بيشتر از اجزا كه براي رسيدن به هدفي سازماندهي و هماهنگ شده
اند.
سامانمند: به معناي منظم  روش مند و بر مبناي الگويي از قبل تعيين شده است.
هر سامانه از سه بخش بنيادي پديد مي آيد: عناصر واجزاء + ارتباط ميان اجزاء + ارتباط با
محيط . ابتدا نگاهي مختصر به مفاهيم سامانه اي خواهيم داشت.
هر سامانه از عناصري تشكيل يافته كه مجموعاً در ارتباط با هم يك كل را پديد : ( Part, Whole) جزء وكل »
مي آورند. در تفكر سامانه اي تأكيد بر روي كل مي باشد. ... كه بسته به مرتبه يك سامانه، كل مي تواند بيشتر يا
مساوي اجزاء متشكله اش باشد.
پيوند ميان اعضاء يكي از مهمترين ويژگيهاي موجوديت هاي سامانه اي است. پيوند هاي : (Relation) ، ارتباط
سامانه آفرين مي توانند به ساخت، رفتار و يا فرآيندهاي سامانه منتسب باشند.
مجموعه عوامل، پارامترها و يا متغيرهائي را كه جزء سامانه به شمار نيامده، ليكن : ( Environment) ، محيط
10 «. به گونه اي مي توانند در ساخت و رفتار سامانه تأثير بگذارند، محيط يك سامانه خوانده مي شود
در حقيقت محيط اثر بسيار زيادي در سامانه هاي ارگانيك دارد و به نوعي با آن آميخته شده است كه تفكيك آنها »
11« . كاري ساده نيست
اين تأكيد بر چگونگي ارتباط ميان عناصر،در مباني نظري نگرش سامانه اي و نظم بسيارمهم
است.بدينگونه روشن مي شود كه براي پديد آمدن يك سامانه بايد سه ويژگي زير در نوع ارتباط
ميان اجزا موجود باشد:
-1 هدفداري :
يك سامانه هرگز نمي تواند بدون هدف و غايت پديد آيد و نمي توان به صرف همكاري ميان
48 - 10 فرشاد ، مهدي ، 1368 ، عرفان ايراني و جهان بيني سيستمي ، بنياد نيشابور ، ص 46
11 همان ، ص 49
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
8
اجزاء به يك سامانه دست يافت. در واقع سه ويژگي زير بايد در مورد هدف يك سامانه مورد توجه
قرار گيرند :
الف ) هدف سامانه ،فرآورده گزينش عناصر و اندام هاي ويژه اي است. اين گزينش از آغاز،بر
پاية آن هدف انجام مي شود. پس اگر هدف روشن نباشد،نمي توان سامانه اي هم داشت، چون نمي
توان گزينشي كرد.بنابراين اين هدف بايد دستاورد و نتيجه ناگزير و منطقي مجموعه اي از اجزا
باشد .
ب ) نمي توان يك مجموعه را يك سامانه دانست،در شرايطي كه اگر يك عنصر آن از ميان
برود،و باز هم هدف برآورده شود. براي اينكه اين مجموعه به يك سامانه تبديل شود،بايد اين عنصر
بيهوده حذف شود. پس هدف همواره نيازمند به همة اجزاء مجموعه مي باشد و همواره متكي به
آنها مي ماند. يعني براي بقا و بر جا ماندن سامانه و دستيابي به هدف ، همه اجزا بايد شركت داشته
باشند .
ج ) اين دو ويژگي را مي توان به صورت ارتباط دوطرفه بين هدف و اجزاء خلاصه نمود . به اين
معنا كه هدف از عناصر و عناصر از هدف نتيجه شود و اين دو يكديگر را به طور كامل تعريف نمايند
.
2 - همكاري و هماهنگي:
هدفداري به معني دستيابي به هدف است، نه تنها داشتن هدف. اين بدين معني است كه
همكاري اجزاء تنها علت پديد آمدن سامانه نمي تواند باشد. چون به همان اندازه كه سامان داشتن
نيازمند به علت است، بي ساماني و بي نظمي هم علت دارد و در پديد آمدن بي نظمي هم عناصر
وعواملي دست اندركارند .همكاري شرط لازم نظم است ولي در صورت هدفمند بودن شرط كافي آن
مي شود
سامانه در مورد دو يا چند جزء كه از هم متمايزند يعني داراي هويت مستقلي هستند معني
پيدا ميكند،در غير اين صورت مجموعه تبديل به يك عنصر ميشود وديگر نظم و سامان معني ندارد.
-3 وحدت :
وحدت » ويژگي سوم كه شايد مهمترين ويژگي در يك سامانه است،ما رابه درك كامل مسئله
مي رساند.همه سامانه ها داراي ويژگي وحدت در كثرت هستند. بدين معني كه كثيري از « دركثرت
عناصر گوناگون در يك همكاري و هماهنگي با هم،وحدت را نمودار مي سازند. عناصر،واحدند و پس
از پديد آمدن سامانه هم هويت خود را از دست نمي دهند. و چون هدف واحدي دارند، پس
( Uniformity) دارند. پس وحدت اجزاء به هيچ روي به معني يكپارچگي و هم شكلي « وحدت »
است يعني داشتن يك هدف واحد و هماهنگ و همراستا . براي (Unity) نيست، بلكه به معني
Uniformity مي توان به سامانه هاي طبيعي و براي وحدت به معناي Unity وحدت از جنس
. مي توان به سامانه هاي مكانيكي اشاره كرد 12
مي باشد. Unity 12 - بعنوان مثال، وحدت در انواع ميوه ها چنانچه طبيعي باشند،( تغييرات ژنتيكي در آنها اعمال نشده باشد)، از نوع
بدين معنا كه وحدت در آنها، داشتن هدف واحد مي باشد و نه وحدت ظاهري و شكلي. در مقابل آن، محصولات كارخانه اي و ماشيني با
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
9
نظم( سامان) : (هدفداري +همكاري و هماهنگي + وحدت )
همكاري و هماهنگي ميان اجزاء وعناصر واندام هاكه وحدتي در كل »: تعريف دقيق نظم چنين است
مجموعه و هدف آن ايجاد مي كند.
هر سه ويژگي فوق در پديد آمدن نظم ( سامان ) مهم هستند. و ارتباطي منسجم ( مثل اجزاء
يك سامانه ) با هم نياز دارند .
انواع نظم :
نظم را به ساده ترين تقسيم مي توان دو گونه دانست :
: ( Arrangement) 1 ) آرايش و انضباط شكلي عناصر و اجزاء
اين درك از نظم به معني مرتّب سازي و ساده سازي است كه معمولاً آدميان درساخته هاي
خود ايجاد مي كنند و بيشتر ارتباطات اجزاء آن ارتباطي قراردادي و يا ماشيني است همچون
چينش اعضاء در ارتش، تيم فوتبال، طراحي خانه ها با الگوي پيش ساخته و انبوه سازي و... اگر اين
نظم به تنهايي به كار گرفته شود نشان از مرتبه پائين سامانه اي آن دارد. اين نظم ميتواند به راحتي
مي باشد. ( Uniformity ) ، به بي نظمي منجر شود و و داراي وحدت شكلي
: ( Design) 2 ) پيكره بندي ناشي از همكاري اجزاء در راستاي هدف
دراين نوع نظم روابط قراردادي نيست وهمكاري ميان عناصر، به صورت واقعي است.اين نظم به
مي انجامد . درك اين نظم به سادگي نظم و انضباط آرايشي نيست ،( unity) وحدت در هدف
وتنها با شناخت عميق هدف و شيوة همكاري اجزاء است كه مي توان آن را كشف كرد.
كامل ترين مرتبه شناخت اين نظم با علم حضوري به آن ايجاد مي شود. در حالي كه نظم
آرايشي با علم حصولي به راحتي قابل درك است. تفاوت ديگر اين نظم با نظم پيشين در حيات و
هوشمندي آن است. در يك نظم هوشمند، تطابق و انعطاف پذيري با محيط وجود دارد و اين سبب
تحرّك در نظم آن مي شود و حتي تا حدودي پيش بيني پذيري رفتارها را نيز كم مي كند . چراكه
عوامل گوناگون تأثيرگذار را نمي توان هميشه مدنظر قرار داد. درصورتي كه نظم آرايشي، نظمي
خشك، مرده و ايستاست و به همين جهت غير تطابقي است و به راحتي مي توان آنرا پيش بيني
كرد.
مطرح مي شود (Chaos) آنچه كه در تئوري جديد پيچيدگي و فراكتال با نام تئوري آشوب
هرگز به معني بي نظمي نيست بلكه چنين نظم متحرك و پيشرفته اي را مد نظر دارد. اين نظم
نشان دهندة مرتبه پيشرفته سامانه است و بيشتر نظم طبيعت از اين نوع است.
مي رسند. براي مثال انواع شكلات، از اين دست بوده كه عيناً شبيه به Uniformity سامانه ايجادگر مكانيكي در نهايت به وحدت از نوع
هم توليد مي شود. در معماري نيز مي توان مثالي در باب خانه ها ذكر كرد: در شهرهاي سنتي، هرگز نمي توان دو خانه را يافت كه كاملاً
همشكل باشند. هر خانه بر اساس شرايط و بافت منطقه، علاوه بر حفظ ويژگيهاي خاص خود، هماهنگي و وحدت خود را با كل مجموعه
هاي اطراف به خوبي حفظ مي كرده است. اما در مقابل، مجتمع هاي مسكوني امروزه و نيز خانه هاي سازماني تيپ، مثالي بسيار مناسب
براي وحدت از نوع همشكلي مي باشد.اگرچه در بافت شهرهاي سنتي ، كوچه ها و محله ها و بازارها هيچ گونه وحدت ظاهري ديده نمي
شود و داراي هندسه كاملا آزاد بوده اند ، اما خانه ها داراي هندسه اي دقيق و منظم هستند و در مجموع ، در كل بافت شهر وحدتي از نوع
به چشم مي خورد. Unity
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
10
تمام تلاش دانشمندان درك و كشف همين نظم پنهان طبيعت و فرمولبندي آن است تا زبان
ارتباط بين ما و طبيعت برقرار شود. هر قانون علمي يك كليد ارتباطي و يك نظم كشف شده است .
هنرمندان و معماران نيز به شكلي ديگر نياز به كشف اين نظم دارندو اين چيزي است كه به خوبي
در دوران گذشته در ميان انسانها به صورت فطري و حضوري وجود داشت. تنها در دورة جديد بود
كه نظم آرايشي بر هنر و معماري انسان حاكم گشت . امروزه برخي جريانهاي معماري تلاش در
احياء اين نظم در معماري دارند.
تعريف بي نظمي و بي ساماني :
واژه بي نظمي به دو حالت جدا از هم گفته مي شود:
1) حالتي كه توده اي از عناصر بدون ارتباط با هم وجود دارند. مانند يك تل سنگ،مجموعه اي
از اجزاي پراكنده كه البته هيچ هدفي را هم برآورده نمي كنند.
2 ) حالت دوم كه بسيار مهمتر است و بيشتر روي مي دهد، حالتي است كه در آن سامانه هاي
گوناگون دست اندركار برآوردن هدف هاي ويژه خود هستند،اين اهداف برآورده مي شوند،اما چون
هيچ گونه هماهنگي با هم ندارند،دستاوردهاي يكديگر را از ميان مي برند و پيامدهاي هم را خنثي
مي كنند.
ممكن است گمان شود نظم و بي نظمي دركنار هم همزمان پديدار مي شوند. ولي بايد دانست
اين دو مفهوم منطقا" نقيض هم هستند ونمي توانند دركنار هم جمع شوند. دراينجا هم چنين
نشده است. چرا كه نظم در رده اي فروتر و بي نظمي در رده اي بالاتر رخ نموده است.
بر اساس مباحث قبل براي ايجاد سامان و نظم رعايت سه نكته مهم در طراحي و گزينش به
شرح زير لازم است :
1) گزينش عناصر و اجزاء پروژه .
2) گزينش اندازه و چگونگي ويژه اي از عناصر .
3) گزينش نحوه خاصي از ارتباط ميان عناصر با هم .
ما مي توانيم با انجام سه آزمون روشن سازيم كه سامان نهايي تحقق يافته يا خير و هدف اصلي
تا چه حد قابل دستيابي است ؟
نخست، برخي از اجزاء وعناصر را ازميان برداريم و حذف كنيم.
دوم،در اندازه و چگونگي (كميت وكيفيت) برخي عناصر دگرگوني پديدآوريم.
سوم، چگونگي روابط ميان عناصر را تغيير دهيم.
در هركدام از اين آزمون ها،اگر در برآوردن هدف خلل رخ دهد،آنگاه ما با يك سامانه روبرو
نيستيم.اگر ما معتقد به يك ابر سامانه باشيم،در آن صورت در پاسخ به پرسش مطرح شده خواهيم
گفت كه ما هرگز نمي توانيم هر دستاوردي را هدف يك سامانه بدانيم و اگر چنين كنيم آنگاه نظم
و بي نظمي تنها دو نام هستند كه ما به دلخواه به مجموعه ها و پديده ها مي دهيم ولي چنين
نيست.
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
11
ما براين باوريم كه جهان ،داراي يك رده بندي از سامانه هاست كه هركدام هدف هايي را
برآورده مي سازند.اين هدف ها خود در يك رده بالاتر،عناصر يك سامانه بزرگتر هستند و الي
آخر.پس به باور ما نتيجه اي هدف به شمار مي آيد كه بتواند عنصري براي يك رده بالاتر از سامانه
ها باشد.اگر نتيجه اي در رده بندي ويژه خود آشفتگي پديد آورد و با هدف هاي ديگر ناسازگار باشد
هرگز نمي تواند خود را به رده بالاتر برساند.
مراتب كمال سامانه ها و قوانين حاكم بر آنها :
برخي از پژوهشگران مانند بولدينگ 13 ، جهان را ابر سامانه اي متشكل از سامانه هاي فراوان و داراي سلسله »
مراتب و سطوح مختلف مي بينند. مبناي رتبه بندي او تفاوت قوانين حاكم بر انواع سامانه ها و ناهمگوني آنها بوده
است. نظام نه مرتبه اي كه بولدينگ بر اين پايه معرفي كرده از جامدات در پائين ترين مرتبه شروع شده تا به سامانه
14 «. هاي فرهنگي و نمادين مي انجامد
لازم به ذكر است كه عناوين و مثالهاي بولدينگ و ساده سازي هايي كه توسط برتالنفي و
ديگران انجام شده است، قدري نامفهوم و قديمي به نظر مي رسد. اما ساختاربندي او هنوز تا
حدودي قابل توجه است. جدول او را مي توان با نگرشي جديد به صورت زير بيان نمود :
K.E.Boulding - 13
14 فرشاد ، مهدي ، 1368 ، عرفان ايراني و جهان بيني سيستمي ، بنياد نيشابور ، ص 117 و 118
مرتبه و سطح سامانه تبيين مثال ها
مكانيزم
(سامانه بي جان )
سامانه ايستا مجموعه ثابت اتم ها ، مولكول ها ،كريستال هاو
سامانه متحرك مجموعه متحرك با روند ثابت
ساعت ها ، ماشين هاي معمولي
به طور كلي، منظومه شمسي و
...
سامانه متحرك
قابل كنترل مجموعه متحرك تغيير پذير
ماشين هاي قابل كنترل، رايانه و
...
سامانه تحول پذير
مجموعه متحرك با تغييرات ذاتي
تغييرات شيميايي، گوارش، اجزاء
اوليه حيات چون ژن و سلول و
...
ارگانيزم
(سامانه جاندار)
گياه
مجموعه زنده با رشد، تكثير و تقسيم
كار خود به خود
سلول گياهي، گل و برگ و ...
حيوان
تكميل ارتباطات يادگيري و گيرنده
ها و آغاز هوشياري
پرندگان، حشرات، ماهي ها و ...
انسان
تكميل هوشمندي و ارتباطات، نماد
آفريني، خود آگاهي، آينده و گذشته
جهان
انسان
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
12
بررسي نتايج رده بندي سامانه هاي بولدينگ :
1) سير تكاملي سامانه ها
به اعتقاد بولدينگ،قوانين مراتب پائين تر همواره بر سطوح بالاتر حاكم است و علاوه برآن قوانين متعالي بر »
15 «. هر مرتبه اي قانون خاص آن مرتبه نيز حكمفرماست
و كاملترين سامانه، سامانه ايست كه امكان حركت و ارتباط و تنظيم وكنترل در آن به بهترين شكل
به صورت آگاهانه و با تفكر در آمده باشد. حيات و فراتر از آن ، هوشمندي دو پله مهمي است كه
سامانه ها در جهت ارتقاء خود طي مي كنند و سامانه هاي زنده هوشمند، وقتي به صورت مجرد از
ماده و ذهني و انتزاعي، ( فرا ارگانيزم ) در مي آيند به كاملترين شكل خود مي رسند. اين سامانه ها
ويژه انسانها هستند و راه تكاملي آنها را نشان مي دهند.
به گمان ما كاملترين ابر سامانه هستي، خداوند و صفات اوست و رده بندي سامانه ها تنها بر
اساس ميزان نزديك بودن و بهره گيري و ظهور صفات الهي درآنها امكان پذير است. حيات، علم،
قدرت، اراده، سمع، بصر و تكلم هفت صفت اصلي الهي است كه در همه مراتب از ضعيف ترين تا
قوي ترين حد خود ظهور دارند. با اين معيار، انسان به اين دليل كاملترين سامانه است كه بيش از
همه موجودات از اين ويژگيها بهره مند بوده و به همين جهت خليفه خدا در ابر سامانه هستي مي
باشد.
2) دوام و پايداري در سامانه ها :
از يك جهت هرچه يك سامانه به سمت كاملتر شدن پيش مي رود، حركت در آن بيشتر شده و در
مقابل آن ثبات در سامانه هاي بيجان ايستا ديده مي شود. از جهت ديگر اين ثبات در سامانه هاي
بيجان كاملاً قراردادي و متغير مي باشد و از كثرت و تنوع بسيار بالايي برخوردار است. در حاليكه
سامانه هاي كاملتر در عين داشتن حركت بيشتر، سمت و سوي حركتشان داراي مسيري مشخص و
ثابت است.
بر اساس اصل دوام و پايداري مي توان سامانه ها را به سه رده زير تقسيم كرد :
الف ) سامانه هاي ماشيني، ( تغيير پذير ) :
در اين سامانه عناصر با هم تركيب شده وآرايش پيدا مي كنند.اين سامانه رايج در جوامع انساني
است و روابط بين اجزاء و عناصر آن قراردادي مي باشد.اين سامانه ،سامانه اي مكانيكي است كه با
15 نگرش سيستمي، مهدي فرشاد 1362 ، مؤسسه انتشارات امير كبير تهران. ، ص 58
فرا ارگانيزم
سامانه
(انتخابگرو انديشمند)
فرهنگ عمومي جامعه
گسترش روابط انساني
و قوانين و سنت ها، زبان
خانواده، جامعه، آداب دادو ستد
و ...
انديشه متعالي و
نمادين
تعالي كيفيت در انديشه و بينش
انساني
ارزش هاي اخلاقي، دين، هنرها،
علوم، منطق، فلسفه، رياضيات و
..
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
13
سرعت در حال تغيير است.بعنوان مثال ميتوان به سيستم راهنمائي و رانندگي، رياضيات، ارتش
اشاره كرد.
ب ) سامانه هاي طبيعي، ( ثابت ) :
اين سامانه جداي از بودن انسان ها،در جهان خارج نيز وجود دارد.اين سامانه نظمي واقعي
دارد و انسان آن را كشف ميكند.احتمال تغيير در اين سامانه بسيار بسيار ضعيف است.
ج ) سامانه هاي انساني، ( ثابت و متغير ) :
در اين سامانه يك يا چند عنصر در ذهن انسان شكل مي گيرد و مابقي عناصر در طبيعت وجود
دارند و بايد به گونه اي با هم مرتبط شوند.اين سامانه وابسته به انسان است و نظمي وابسته دارد و
به ندرت در آن تغيير ايجاد ميشود. بعنوان مثال ميتوان به سامانه هاي مرتبط با زبان و لباس اشاره
كرد.اين سامانه تعبير به سامانه ذوقي ميشود. امروزه در جوامع مختلف لباس هاي گوناگوني مرسوم
و متداول است. آنها از نظر فرم، رنگ و ... تفاوت هاي زيادي باهم دارند. اما همه آنها ويژگيهاي
مشتركي نيز باهم دارند. مي توان لباس را يك سامانه در نظر گرفت .
زبان ، بتدريج و در طول تاريخ به فرهنگ ملتها تبديل شده است. چراكه تمام ارتباط مردم يك
جامعه با پيشينه تاريخي، علمي و فرهنگي ان از طريق زبان انجام مي شود و بدون وجود آن جامعه
هيچ پشتوانه اي نخواهد داشت. در اين حالت جامعه به كودكي رها شده تبديل مي شود كه هيچ
آشنايي با محيط اطراف خود ندارد و بايد تمام اشياء اطرافش را ، خود تجربه كند. واضح است كه در
چنين صورتي خطرات بسياري جامعه را تهديد مي كند و از تجارب ارزشمندي محروم مي نمايد.
معماري : معماري ، سامانه ايست كه به هر سه مورد سامانه هاي قراردادي، وابسته و پايدار
مربوط مي باشد.وجود تنوع بسيار در نماسازي و تزئينات بناها در سبكهاي مختلف معماري ايران
مرتبط با سامانه قراردادي است. تفاوت معماري فرهنگ ها و اقوام گوناگون نشان دهنده وابسته
بودن سامانه معماري آن مي باشد. اما در جايي كه معماري به انسان شناسي، خداشناسي و يا حتي
مباحث اقليمي مربوط مي شود، سامانه پايدار به ميان مي آيد. بنابر اين نمي توانيم معماري را تنها
يك سامانه قراردادي بناميم و بدين لحاظ هر تغييري در آن ايجاد نمائيم. شايد بهترين معماري
گونه اي باشد كه الگوهاي سامانه هاي طبيعي در آن لحاظ شود.
3 ) جايگاه معماري در سلسله مراتب سامانه ها
در حقيقت هدف از ارائه اين رده بندي ها يافتن جايگاه معماري در مراتب سامانه اي است. اين
سؤال مهمي است كه مكاتب گوناگون، پاسخ هاي متفاوتي براي آن دارند. از مكاتبي كه نگرشي غير
سامانه اي به معماري دارند تا مكاتبي كه معماري را در هر يك از مراتب مكانيكي، ارگانيك و فرا
ارگانيك تعريف مي كنند. مروري بر اين تعاريف در گفتارهاي بعد ، بررسي خواهد شد. اما به گمان
ما، معماري، همچون ديگر عرصه هاي زندگي انسان، ساختاري فرا ارگانيك داردكه همه مراتب
سامانه ها در آن دخالت دارند.
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
14
4 ) مفهوم زنده و ارگانيك بودن سامانه معماري
يكي از مهمترين نكاتي كه در طبقه بندي انجام شده توسط بولدينگ وجود دارد سيري است كه در
تكامل سامانه ها از سامانه هاي غير زنده به سمت سامانه هاي زنده طي مي كند . در حقيقت يكي
از ويژگيهاي مهم در ارتقاء سامانه از مكانيسمها به ارگانيزمها و فراارگانيزمها در همين اصل نهفته
است . در حقيقت يكي از مهمترين نكاتي كه بايد براي يافتن جايگاه حقيقي معماري در اين رده
بندي سيستمي به آن توجه كنيم مساله وجود و يا عدم وجود حيات در معماري است .
منظور از حيات معماري ، زنده بودن زيست شناسانه به معني توليد مثل و حركت و ... نيست . بلكه
انسان يگانه موجودي است كه مي تواند به همه ساخته هايش و حتي موجودات بيجان ، حيات
بيشتري ببخشد . انساني كه معناي حيات و زندگي را درك كرده باشد ، به عنوان خليفه خدا مي
تواند زندگي ضعيفي را كه در جمادات و يا گياهان است ، آشكارتر كرده و ارتقاء دهد ، به صورتي
كه معماري ، شعر ، يا هر اثر هنري ديگري كه صدها يا هزاران سال پيش آفريده شده ، ممكن است
هنوز داراي حيات باشد و همچنين قادر باشد به مخاطبان خود ، حيات ببخشد . طبيعي است كه
اين حيات مي تواند تكثير شود و به ديگران منتقل گردد و حركت ايجاد كند ، ولي اين حركت و
تكثير و... و همه آثار آن نيز ، مثل خود حيات آن ، معنوي و وجودي است .
در عين حال عامل اصلي حيات در همه موارد فوق ، انسان و زنده بودن حقيقي اوست و معماري نيز
هرگز نمي تواند به صورت جبري حيات ايجاد كند و از انسانهاي درون آن ، اثر مي پذيرد .
آنچه بيش از همه مي تواند بر حيات و زندگي ايجاد شده در معماري تاكيد كند ، مرحله طراحي
معماري است كه زائيده انديشه انساني است و در تعاملي دو سويه با انسان طراح آن قرار دارد .
به اين ترتيب در خصوص ارگانيك بودن اثر معماري آنچه بيش از همه مي تواند وجود و معنا داشته
باشد ، طراحي ارگانيك است و معماري ارگانيك و فرا ارگانيك پس از مرحله طراحي تنها در پرتو
زندگي و حيات انساني كه در آن محيط در جريان است ، معنا مي يابد .
به گفتة رايت :
همة اشياء ساختة دست انسان از زندگي برخوردارند. زيبايي اين اشياء در همين نهفته
است، اين اشياء گواه كيفيت زندگي كساني هستند كه از آنها استفاده مي كردند. براي نيل
به اين مقصود، عشق در ساخت آنها مداخله مي كرد. اين عشق به اين اشياء جان بخشيده و
مي تواند كيفيت تمدن سازندة اين اشياء را اثبات يا نفي كند.
هنرمندان خلاق، پيشه وراني كه عشق به ساختن ، آنان را عاشق ساخته هايشان كرده بود، به
اين ساخته ها زندگي بخشيده اند و هزاران سال پس از مرگ انسانهايي كه عشقشان به
زندگي ودركشان ازآن در اين اشياء جلو هگر شده است، باز به زندگي خود ادامه م يدهند 16
5 ) معماري نوين براساس تغيير نوين سامانه اي ارگانيك
مقوله وارد كردن معماري در مرتبه سيستمهاي زنده و ارگانيك در هر مكتبي به طريقي انجام مي
شود.
16 رايت، فرانك لويد ، معمار و ماشين ، 1370 ، ترجمه فرزانه طاهري ، مجله آبادي ، ش 1 ، ص 25
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
15
معماري ارگانيك كه به عنوان يك سبك ، با نمونه هاي مختلف و متنوعي ، چندين دهه است كه
در معماري مطرح شده است ، يكي از اين راههاست . اما امروزه و در قرن بيست و يكم ، شاهد
نسخه اي متفاوت تر از تعاريف پيشين معماري ارگانيك هستيم كه بنا به گفته چارلز جنكز در
نتيجه دگرديسي فرهنگ از شكل اصول قطعي و مسلّم و ساده مدرنيسم ، به تفسيري پيچيده از
واقعيتها كه بر پايه بيولوژي ، رياضيات و هستي شناسي پايه گذاري شده، شكل گرفته است .علوم
جديد مرتبط با پيچيدگي ، فراكتالها و نظريه آشوب ، پويايي هاي غير خطي ،كيهان شناسي نوين ،
سيستم هاي خود سازماندهنده ، همه و همه تغييراتي را در چشم اندازهاي ما بوجود آورده اند .در
واقع يك تغيير رويكرد از ديدگاه مكانيستي به ديدگاهي كه در هر مرحله و سطحي خود سازمان
دهنده است ، را شاهد هستيم . از جمله مي توان به نظريات جنكز اشاره كرد كه آثار معماراني
چون فرانك گري ، پيتر آيزنمن ، دانيل ليبسكيند كه معمولاً در دسته معماران ديكانستراكشن قرار
مي گيرند و يا گروههايي كه او آنها را ارگاني- تك 1مي نامد را در زمرة بناهاي ارگانيك طبقه بندي
مي كند .
جهان به صورت خطي ويك سويه گسترش وتكامل نيافته بلكه اين تكامل به صورت »
گسترش خطي وسپس رسيدن به مرز بحران و هرج ومرج، در نهايت پرش به شرايطي كاملاً
متفاوت با گذشته صورت گرفته است. ... [ بطوريكه ] در هر مرحله پيش بيني دقيق مرحله بعدي
امكان ندارد، زيرا موارد بسيار جزئي مي تواند تغييرات مهم در مرحله بعدي ايجاد نمايد.... بر طبق
علوم جديد، جهانِ امروز نه نظامي مشخص بلكه تركيبي از نظم و بي نظمي است. معماري جهان
نو همانند خود اين جهان كه علوم پيچيده تصوير ديگري از آن نشان داده اند جهاني خلاق، خود
تنظيم، خود تغيير، غير قابل پيش بيني و در حال شدن است. معماري غير خطي، كوژ و كج و
انحناء دار كه امروزه توسعه و رشد مي يابد متأثر از ديدگاه هاي فيزيك امروز است كه چهان را با
17« . موج و اجزاء ذرات مي شناسند
به عقيده چارلز جنكز سيستم هاي طبيعت از جنس سيستم هاي پيش بيني پذير و خطي
فراتر رفته و كاملاً تصادفي، آزاد، غير خطي و غير قابل پيش بيني مي باشند . و معماري نيز بايد
معلول ديدگاه انسان از خود و از جهان پيرامون خود و شرايط امروز( علم، تكنولوژي و فلسفه كنوني
) باشد.
حال اين سوال مطرح مي شود كه آيا بحرانها، پيچيدگيها و ابهامها بايد در معماري نمو پيدا كند؟
آيا پلانهاي معماري كه به خاطر بهره گيري از تئوريهاي جديد طبيعي بصورت كج و كوژ و در هم
پيچيده اند ارزش معمارانه دارند؟ چگونه مي توان تئوري هاي بحران و اغتشاش را با معماري كه
وجودي كاركردي و كالبدي در زندگي روزمره انسانها دارد ، ارتباط داد ؟
ديويد پيرسن در كتاب خود با نام ، "معماري ارگانيك نوين " 18 ، ديدگاهي متضاد با جنكز را ارائه
مي دهد و معتقد است ، با وجود اينكه كارهاي معماراني كه جنكز آنها را در دسته ارگانيك گرا ها
1- ORGANI- TECH
17 جنكنز ، چارلز ، معماري پرش كيهاني ، 1382 ، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي تبريز ، مقدمه قباديان ، ص 23
18 - Pearson ,david,new organic architecture , the breaking waves , university of California press,
Berkeley and los angeles , 2001,p8
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
16
جاي داد به پاره اي از علايق معماران اين دسته شباهت دارد ، اما آثار آنها در اصول اساسي با
عقايد اين گروه در تعارض قرار دارند ؛ چراكه اين فرم هاي تكّه تكّه ، پر از زواياي تند ، اشكال
جابجا شده و مصالح مصنوعي پيشرفته صنعتي ، همه وهمه از جهاني از شك و ترديد خبر مي دهد
نه از يكپارچگي ارگانيك و يا طراحي اكولوژيك و ايمان به بشريت و سياره و يكي ازعلل عمدة شكل
گيري چنين معماري ، همانا نبودن يك سيستم اعتقادي جازم و اثر گذار و نيز تبديل جوامع به
عواملي مصرف كننده است كه در نهايت به معماران چيزي را عرضه نمي دارد تا بتوانند آثار معماري
را به چيزي فراتر از يك اثر مجسمه گونه كه داراي يك زيبايي ماشيني است ارتقاء دهند . بنابراين
آنها به جهات مختلفي به اين سو و آن سو كشيده مي شوند و در نهايت فقدان وجود عواملي
هدايتگر منجر به شكل گيري يك معماري مينيمال درجه صفرِ صفر ميشود .
چنانكه مي دانيم روند رو به رشد شكل گيري آثار معماري برخاسته از دستوركار فوق ، نتيجه اي
جز دوري از محصولي اصيل و طبيعي را نخواهد داشت كه در تعارض كامل با اهداف معماري
ارگانيك مي باشد .
تعريف معماري با نگرش فلسفي و سامانه اي :
گستردگي و تنوعي كه در آثار معماري معاصر به وجود آمده و تناقضي كه گاه ميان آنها ديده
مي شود نشان از گم شدن تعريف بديهي معماري در طي 100 سال گذشته دارد .
است . معماري تنها به يك (exclusive) در اينجا هم مشكل اصلي تعاريف يكجانبه و حصري
بعد خود خلاصه شده است. تعريف كلّي "ساختمان سازي در تركيب صنعت و هنر" چندان گره
گشا نيست، چرا كه تنها سه ركن معماري را بدون بيان ارتباط آنها بيان نموده است . تعريف
معروف" سازماندهي فضا" تعريف بهتري است كه بسياري از آثار بي توجه به فضا را از معماري
خارج مي كند. ولي انسان گرايي و كمال گرايي در اين تعريف نيست و همچنين جايگاه مباحث
فني و اقليمي و... در آن مشخّص نشده است. به اين ترتيب مي توان تعريف زير را پيشنهاد نمود كه
"معماري ، بازآفريني و ساماندهي فضا به عنوان بخشي از محيط طبيعي، تاريخي و... با استفاده از
عوامل مادي و قوانين علمي حاكم بر آنها وصورتي متناسب با نيازهاي مادي و روحي انسان و در
جهت كمال آنها"
اين تعريف داراي 7 جزء مهم است كه با مطرح كردن هر جزء گروهي از آثار معماري يك جانبه
ازتعريف خارج مي شوند. دو ركن اول ذات معماري را بيان مي كند كه در ادامه در دو بخش پياپي
بررسي خواهيم نمود. اما پنج ركن ديگر اين تعريف را مي توان با استفاده از چهار علّت فلسفي
توضيح داد و آنها را علّت هاي شكل دهندة به اثر معماري دانست 19 . در ادامه خواهيد ديد كه چگونه
اين چهار علّّت، چهار زير سامانه اند كه ابرسامانه معماري را تشكيل مي دهند از ميان اين چهار
-6 لازم به ذكر است كه ازنظر فلسفي معلول نيازمند به علّت خود است و فقر ذاتي به آن دارد و اگر يك لحظه علّت از بين برود نابود
مي شود.
همچنين بين علّت و معلول بايد سنخيت وجود داشته باشد و اين دو مورد سبب وحدت ذاتي بين علّت و معلول مي شود.
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
17
علّت، دو علّت صوري و مادي روبنايي ترند و به خود اثر نزديك ترند و به نوعي معلول دو مورد
ديگرند و از آن دو علّت زير بنايي، علّت غايي هم ريشه در علّت فاعلي داشته و به همين جهت همه
علل معمار ي نهايتاً به علّت فاعلي آن باز مي گردند.
1 - علت فاعلي : اين علت ، مولّد و سرچشمه ايجاد و بقاء اثر است. طبيعي است منظور ما از
معماري، خشت و گل و مادة ساختمان نيست بلكه آن ويژگيهايي است كه اين مواد را تبديل به
معماري كرده است. مهمترين اين ويژگيها آن است كه انسانها متناسب با نيازهاي خودشان كه
بخشي از آن را محيط و بخشي ديگر را ويژگيها و آرمانهاي مادي و معنوي خودشان برايشان فراهم
كرده به ساخت آنجا دست زده اند. پس به اين ترتيب علّت فاعلي معماري را مي توان در دو بخش
تقسيم كرد:
-1 فاعليت انسان: جسم و روح انسان ويژگيهاي خاصي دارد و معماري بودن يك اثر بسته به
ميزان هماهنگي آن با همه شرايط انساني است.
-2 فاعليت محيط: محيط به انواع تاريخي، اجتماعي، اقليمي و .... تقسيم مي شود كه از همه
تأثير گذارتر محيط اقليمي است. بديهي است آغاز و بقاي اثر در هر لحظه وابسته به
شرايط آسمان و زمين و زلزله خيزي و تغييرات جوي و.... است
در مورد موجودات طبيعي، اين دو عامل، ژن و اقليم هستند كه مي توان آنها را فاعل دروني و
بيروني اثر دانست.
2 - علت غايي : غايت معماري همان هدف انسان از ساختن بناست . اولين هدف بنا كاركرد آن
است . اما همان گونه كه نيازهاي انسان سطوح مختلف دارد، اهداف بنا از مادي ترين تا معنوي
ترين نيازها همچون هويت تاريخي و اجتماعي و بستر سازي براي ايجاد فرهنگ و اخلاق و هويت
الهي است .
3 - علّت صوري : هر اثر معماري حاصل فكروايده و انديشه اي است كه به صورت يك طرح و
شكل خاص آن درآمده است كه علّت صوري آن را تشكيل مي دهد. اين علّت مهمترين و
آشكارترين نمود اثر معماري است و معمار بايد براي دستيابي به آن همه علل سه گانه ديگر را به
خوبي مطالعه كند. به بيان ديگر اين علّت براي اينكه بهترين گزينه باشد بايد، معلول سه علّت ديگر
باشد.
4 - علت مادي : اگر مادة ساختمان مصالح ساختماني باشد ، علّت مادي معماري ، ساختار و سازه
و ميزان مقاومت مصالح و بارگذاري ساختمان خواهد بود. طرحي از استقرار مواد بر روي هم كه هم
در ايجاد و هم در تداوم بنا نقش دارد علّت مادي آن را تشكيل مي دهد كه مي توان آن را طرح
سازه اي يا تعيين مواد و مصالح آن دانست. درحقيقت علّت صوري كه خود معلول دو علّت پيشين
است براي ظهور خود نياز به علّت مادي دارد.
انسان، طبيعت، معماري (مهندسي معماري) مهندس عبدالحميد نقره كار
18
سامانه هاي بنيادي در معماري و طبيعت :
چهار سامانة بنيادي درمعماري از گذشته هاي دور همواره مطرح بوده است كه بر پاية آنها مي
توان ميزان هماهنگي و نظم را در آثار ارزيابي كرد كه عبارتند از :
-1 سامانة كاركردي
-2 سامانة سازه اي
-3 سامانة كالبدي
-4 سامانة انساني
هر يك از اين سامانه ها در ارتباط با علل چهارگانه اي كه براي معماري در ابتداي فصل مطرح
شد،قابل بررسي هستند. سامانه كاركردي متناظر با علت غايي،سامانه سازه اي متناظر با علت
مادي،سامانه كالبدي متناظر با علت صوري،سامانه انساني متناظر با علت فاعلي است.
1) سامانه كاركردي: چگونگي ساماندهي فضاها د

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

جزوه آشنائی با معماری اسلامی ایران

دانشگاه آزاد اسلامی
آموزشکده فنی و حرفه ای سما

جزوه آشنائی با
معماری اسلامی ایران

گردآوری و تنظیم
احسان کلهری
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 1
معماری اسلامی ایران
مقدمه :
در گذشته برای انتخاب جهت شهر با درنظر گرفتن آب و هوا ، طرز تابش خورشید و جهت وزش باد ( باد مطبوع، طوفان،
گردباد و .....) جهتی را برای شهر در نظر می گرفته اند . معماران ایرانی برای این کار از شش ضلعی استفاده کرده ، در کل
سه رون در نظر می گرفته اند : رون راسته ، رون اصفهانی و رون کرمانی .
رون راسته جهت شمال شرقی  جنوب غربی دارد و شامل شهرهای تبریز ، تهران، یزد و . . . می شده است و جهت آن
تقریبا مواجه قبله است.
رون اصفهانی جهت شمال غربی  جنوب شرقی دارد و در اصفهان ، استخر و تخت جمشید و . . . بکار گرفته شده است.
رون کرمانی جهت شرقی  غربی دارد و جهت شهرهای کرمان، همدان ، آبادیهای آذربایجان غربی و . . . با این رون ساخته
شده اند .
قبل از اسلام تقریباً تمامی شهرها را به شکل کلات ساخته ( قلعه و برج و بارو ) ودر آنه ا شدیداً مساله نظام طبقاتی رعایت
می شده است . کهندژ به معنی دژ قدیمی قلعه قدیمی شهر بوده است . محافظ آنجا ارگ بُد بوده و برای خودش خندق و
بارو داشته است ( مثل ارگ تهران).
هسته مرکزی شهر ش ارستان یا شهرستان بوده است و معمولاً از کن ار دروازه مهم آن بازار شر وع ش ده و به مرک ز شهر
می رسیده است . بیرون شارستان را پروست و بعدها ربض می گفتند.
پس از اسلام در توسعه شهر ترجیح داده می شد که بناهای جدید را در بیرون شارستان بسازند . در صدر اسلام در برخی
شهرها با بستن دیوار قِبلی آتشکده ، آن را تبدیل به مسجد می کردند.
شهرها در ایران معمولاً دو شکل خاص داشته اند :
1 شهرهای شطرنجی یا پیچازی که در آن کوچه ها خطوط عمود برهم هستند و همدیگر را قطع می کنند. (شهرستان یزد)
2 شهرهای تَنسَتِه ای یا تارعنکبوتی که مثل دایره ای است که در مرکز آن بناهای اصلی مانند آتشکده ، ساختمان حک ومتی
و غیره قرار می گرفته است (شهر فیروز آباد فارس )
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 2
اَرسن شهر شامل محله ، بازار ، میدان ، کوچه ، خیابان و بناهای عمومی مثل مساجد ، مدارس و غیره می شده است.
محله یا کوی یک شهرک در دل شهر بوده و برای خودش بازارچه ، مسجد ، مدرسه و دیگر چیزهای مورد نیاز را دا شته
است. محله ها بوسیله کوچه هائی به ارسن بازار یا دل شهر وصل می شده است .
کوی یا کوچه رگهای شهر و راههای باریکی است که خانه ها را به هم وصل می کند . گذر معمولاً بصورت سه کوچه بوده
است . سر سه کوچه واشدگاه گذاشته و معمولاً چند درخت در آن می کاشتند .
ساباط کوچه ای سرپوشیده است. در مسیرهای اصلی غالب شهرها ، بازار قرار داشته است .
محل بازار در ابتدا در کنار دروازه اصلی شهر قرار داشته و سرپوشیده هم نبوده است . هرشهری یک مسجد جامع و هر محله
نیز چند مسجد داشته است.
فصل یک : مسجد
در میان اندامهای درون شهری هر شهر و روستا نیایشگاه همیشه جای ویژه خود را داشته و دارد و از اندامهای دیگر نمایان
تر و چشمگیر تر است و از این روست که همه جا در دل آبادی جای گرفته است.
نخستین مسجدی که بدست پیامبر بزرگوار ما ، با همکاری
یاران گرامیش در مدینه ساخته شد همیشه برگیره و
الگوی مسجدهای بیشمار و گوناگونی بوده است که
بدست هنرمندان تردست ما در سراسر ایران زمین بنیاد
شده است.
همین ساختمان مردم و از روی پیرایه چند سالی پس از
پایان کار در سرزمینی بسیار دور از مدینه ، برگیره معماری
نومسلمان شد که پهره یا فهرج با بهره گیری از آنچه که در
دسترس داشت خداخانه ای برای همشهریان خود بنیاد
کرد.
این مسجد ساده اما با شکوه دارای شبستانی است با
پنج کوچه ( دهانه ) و یک رده پیلیا ( ستون و جرز ستبر ) و
چهار ایوانچه یا چفته و دوراهرو کناری که ایوانچه ها را
به شبستان می پیوندد و سرپوشیده های آن
گردسرایی کوچک سرگشاده را گرفته و دو
گرمخانه ( شبستان زمستانی ) کشیده که هر دو به راهروها
پیوسته و دربندی که درایگاه مسجد است و در کنار آن
(وجدا از ساختمان مسجد ) سرای کوچکی است که شاید
برای پیشنماز یا نگهبان ساخته شده باشد . پیرامون مسجد کوچه و گذر و ساباط میدانچه اس ت و ساختمان دیگری به آن
نچسبیده است . مسجدهای دوره نخست از ساختمانهای پابرجا (یا نیمه ویرانی که بازسازی شده ) برای نماز یا نیایش پروردگار
یکتا بهره گرفته اند مثل مسجد یزد خواست که آتشکده ای پابرجا بوده و مسجد جامع بروجرد آتشگاهی نیمه ویران و مسجد
نیریز فارس ایوان و مسجد سرکوچه محمدیه نائین مهرابه بوده است.
مساجد به گونه های مسجدهای گنبدخانه ای ، مسجدهای شبستانی ، مسجدهای ایوانی ( دو ایوانی و چهار ایوانی ) بنا
می شده اند.
گنبدخانه ها گاهی چون کوشکی تک و آزاد ( بی مرد گرد ) برای مسجد ساخته می شد ( مثل مسجد جام ع بروجرد و مسجد
جامع گلپایگان)
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 3
بهترین و درخورترین اندامهای مسجد ایرانی شبستان چهلستون است
که بخش بزرگی از مسجد را در بر می گیرد . شبستان چهلستون ( یا
ستاوند ) چون دهانه های کوچکی دارد و طاقها ( اگر پوشش آن سغ
باشد) در کنار هم جای گرفته و رانش همدیگر را از میان می برد
کمتر بیم ویرانی و فروریختن آنها می رود و گسترش آن هم با
افزودن رده ستونها بسیار آسان است.
مسجدهای شبستانی که معلوم نیست از کجا به مسجد عربی نامور
شده میانسار و پیشگاه سرگشاده بزرگی در میان دارد و پیرامون آن را
شبستانهای چهلستون و ستاوند گرفته و در بیشتر آنها دهانه میانی رو
به قبله و دهانه روبروی آن که بیشتر درآیگاه مسجد است پهن تر و
گشاده تر از دهانه های دیگر است.
از سده پنجم هجری کم کم گنبدخانه در کنار مسجد شبستانی و
بیشتر در پشت ایوان یا پیشان بنیاد می شود که گاه گسیخته و گاه
پیوسته بوده است . خواجه نظام الملک چند چشمه از ستاوندهای
شبستان جامع اصفهان را بر می دارد و بجای آن گنبد خانه می سازد.
نشان مسجد دو ایوانی را بی هیچ گفتگو از سده هفتم در دست داریم
( مانند مسجد زوزن و مسجد فریومد) .
مسجد یک ایوانی تا یکی دو سده پیش ساخته می شده، چنانکه مسج د جامع رجبعلی درخونگاه و مسجد جامع تهران نیز
چنین است . روبروی پیشان هردو مسجد بجای ایوان ، شبستانی تابستانی در زیرزمین وروی آن مهتابی ساخته اند که شاید
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 4
یادگاری از مسجدهای کهن ری باشد . از سده هفتم بیشتر مسجدها ( بجز چند نمونه که از آن سخن رفت ) چهار ایوان ی
است از این پس دیگر مسجد چهار ایوانی چنان به چشم آشنا شده بود که اگر مسجدی چنین نبود گونه ای کاستی برای آن
به شمار می آید.
گنبدخانه و مقصوره و پیشان یا ایوان و ایوانچه و ورکد ( غرفه ) و شبستان چهلستون و ستاوند سر پوشیده و کشیده یک
اشکوبه و دو اشکوبه و کم رپوش
پیرامون سرایی سرگشاده و
پیشگاه و مهتابی و گاهی
سرداب ( یا شبستان زیرزمینی )
و ناره و گلدسته درگاه پاسردی
بگونه ای شایسته و نغز به هم
پیوسته و بافت مسجد را می
پرداخت.
در ایران زمین از دیرین روزگار
در پیش نیایشگاه ( و بیرون از
آن) جایی برای شست و شو
فراهم می کردند که نیایشگر و
نمازگزار پیش از آنکه به پیشگاه
درآید پلیدیها را از خود بزداید .
در نیایشگاههای کهن پادیاو
(وضوخانه) را در پیش گاه اما
در ژرفا می ساختند تا نمای
درگاه بخوبی آشکارا باشد و
پیش دید را بگیرد.
پیرامون مسجد همیشه گذر بازار
و کوچه سرپوشیده ( ساباط) بود
تا آلوده ای نتواند در کنار آن
درنگ کند.
در بازارچه هائیکه به باروی
مسجد می پیوست دکانها را به
بارو نمی چسباندند و بجای رده
دکانها طاقنمایی می ساختند که پاسخگوی دهانه دکانهای آن سوی بازارچه باشد . همچنین اگر مدرسه ای در کنار مسجد
بنیاد می شد پیوسته به بارو و دیوار مسجد بجای اتاق راهرو می ساختند.
یکی از اندامهای وابسته به مسجد ، روغنگری و روغنکشی بود که روغن چراغهای آن را فراهم می کرد.
در بیرون مسجد و در پیشگاه آن نیز دربندی به نام پیشخ ان یا جلوخان جای داشت که بیشترساختمانهای وابسته به آن
می پیوست ( جامع یزد ، مسجد مظفری کرمان ، مسجد امام قزوین ، بروجرد و . . . ) گاهی در پیش گاه مسجد نیز آب نما
می ساختند ( جامع ورامین ).
در شهرهای سردسیر و روستاهای کوهستانی بیشتر مسجدها با ستون و دیرک ها چوبین و پوشش تخت بنیاد شده که
زیباترین و با اندام ترین آنها مسجد پرذله (میان ده ) ابیانه و همجنین مسجد میاندوآب و مسجد خوانسار می باشد.
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 5
فصل دو : مدرسه
بعداز مسجد، مهمترین بنای عمومی از ساختمانهای
درون شهری مدرسه است . فضاهای آموزشی در ایران در
واقع سه نوع بوده است :
مکتب خانه : مکان خاصی نداشته است و معمولا در
خانه ، بالاخانه، سرکوچه یا در خانه ملا بوده و مقدمات
الفبا ، قرآن و خواندن را در آن فرا می گرفتند.
مدرسه: در دوسطح بوده است یکی سطح مقدمات شامل
صرف و نحو و ادبیات فارسی ، علوم فقهی که در واقع
این مقطع حکم مدرسه متوسطه را داشته است و دومی
درس خارج که در بعضی از قسمتهای بنای مدرسه برای
درس خارج یا درس تخصصی مکانی در نظر گرفته شده
است . درس خارج منحصر به مباحث مذهبی نبوده و
درسهائی مثل ریاضیات ، موسیقی و . . . نیز در آنجا
تدریس می شده است .
مدرسه به دلیل شرایط کسانی که در آنجا به تحصیل
می پرداختند فضاها ی مختلفی داشته است . طلبه ها با
مبلغ کمی که در اختیار مدارس قرار می گرفته ، زندگی
مختصری داشته اند واین خیلی خوب بوده وباعث می شده
است تا کوشا و زحمتکش شوند و رنج مردم کم درآمد را
بفهمند. به آنها معمولاً حجره ای کوچک می داده اند که
خود آپارتمان یک نفره کا ملی بوده است .داخل مدرسه حیاط
سرسبزه با حجره ها و ایوانهایی در اطراف داشته است .
جای سمینارها در ایوان های مدارس بوده و بحثهای دو
نفری در پیشخان ها انجام می شده است . ایوانچه های
جلوی حجره ها نیز محل بحث بوده است . قسمتی نیز
برای درس خارج که سطح تحصیل بالا تر از طلبه های
معمولی بوده در نظر گرفته می شده است . (طبقه همکف
برای طلبه ها و کارهای آنها و طبقه اول برای طلبه های
سطح خارج)
حجره یا اتاق طلبه ها معمولاً دارای یک ایوانچه و یک
پستو بوده و گاهی اوقات دوطبقه بوده اند . قسمت پایین آن
بصورت آشپزخانه و برای اثا ثهای اضافی و طبقه بالای آن
محل دنجی هم برای استراحت و هم برای مطالعه و هم
برای نورگرفتن بوده است.
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 6
حجره ها معمولاً برای یک تا سه نفر بوده و رو به
بیرون مدرسه ساخته نمی شده است . در بیرون یا
گوشه ای از مدرسه سرویسهای بهداشتی قرار
داشته است . لباسها را نیز در بیرون از مدرسه
می شسته اند.
مدرس فضای درس مدرسه است بعضی از
مدارس مثل مدرسه خان پنج مدرس داشته است .
هر مدرسه یک مسجد ، نمازخانه و یا کتابخانه
داشته است . قدیمی ترین مدرسه ، مدرسه فخریه
سبزه وار می باشد.
یکی از مدارس زیبا و کامل مدرسه خان شیراز
است . این مدرسه را امام قلی خان پسر اله
وردیخان حاکم شیراز برای ملاصدرا دانشمند
بزرگ شیعه می سازد . از ویژگیهای این مدرسه
بکارگیری اعداد مقدس در ساخت عناصر مختلف
آن است . تعداد حجره های آن 92 عدد است (نام
حضرت محمد (ص)) . پنج مدرس یک مسجد و
دوازده راهرو داشته است . دو اتاق آن و اتاقهای
درس خارج مجموعاً چهارده می شود . با جمع
کردن تعدادی از عناصر عدد صد و ده نام حضرت
امیر (ع) بدست می آید . به اضافه آن چهار اتاق
شامل اتاق گاه شناسی ، اتاق خادم ، اتاق چراغدار
و اتاق موذن مجموعاً عدد صد وچهار ده بدست
3/30 متر بو ده که به راحتی گرم می شده و تابستان هم به دلیل واقع شدن در X 3/ می آید . اندازه حجره ها در حدود 62
وسط باغی بزرگ که الان از بین رفته خنک بوده است . تاسیسات مدرسه در خارج آن قرار داشته است.
فصل سه : بازار
اصل کلمه بازار بسیار قدیمی است . بازار محل اجتماع ، محل د ادو ستد،کانون شورشها و اعتصابها، سیاستمداریها، محل
پخش اطلاعات، مراوده ، آشنائی و گاهی اوقات نقش مکانی امنیتی را ایفا می کرده است . در جشنها بازار را چراغانی ، آینه
بندی و آذین بندی می کردند.
صداقت و درستکاری و وجدان حرفه ای ، پیشه وران ایرانی را وا می داشت ند که در یک رسته و نزدیک هم دکان بگیرند و
هر صنف و دسته ایی ، رسته و بازار خاص را برای عر ضه کالاهای مشابه خود برگزینند و خریدار را آزاد بگذارند تا بتواند با
دیدن نمونه های کالا و سنجیدن آنها آنچه را می خواهد خریداری کند.
در شهرها، بازارچه نیازهای یک محله ر ا برطرف می کرده است . بازار در مرکز شهر بوده و همه چیز در آن یافت می شده
ولی بازارچه ها دکانهایی مربوط به خرید مردم محل داشته وبرای خرید و فروش کالاهای اصلی به بازار بزرگ می رفته اند .
بازارهای بزرگ هریک بنام کالای ویژه ای که در آن عرضه می شد یا صنعتگرانی ک ه در آن کار می کردند معروف بود .
مانند بازار آهنگران ، بازار مسگران ، بازار کره پنیر فروشان و . . .
عناصر مختلف بازار عبارتند از :
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 7
1 راسته ( اصلی ترین عنصر بازار) 2 رسته 3 دالان 4  سرایاخان 5 خانبار(محل انبارکالا) 6 تیم یا تیمچه
7 قیصریه 8 دکان و عناصری که جزء نیاز بازار بوده نظیر قهوه خانه و شربت خانه ، خوراک پزخانه، مساجدکوچک ،
حمام و . . .
1 راسته مسیرهای اصلی بازار هستند که یا
موازی هم (مثل تهران ) و یا متقاطع بوده اند .
وقتی دو راسته اصلی همدیگر را قطع می کردند
چهارسو یا چهارسوق بوجود می آمده
است.چهارسوی های معروف عبارتند از چهار
سوق اصفهان ، چهارسوق لار ، چهار سوق شیراز
، چهار سوق یزد و چهار سوق کرمان
راسته های معروف در بازار اصفهان ، کرمان ،
شیراز ، تبریز، یزد، کاشان و . . . هستند.
2 رسته به معنی صنف است و در بخشها ی
مختلف راسته اصلی قرار می گرفته مثل رسته
گیوه فروشها ، مسگرها و . . .
3 دالان : فرق دالان و رسته در این است که در
دالان در کنار جنسهای مشابه ، جنسهای مختلفی
نیز وجود داشته است.
4 سرایاخان همان تجارتخانه بوده است . نمونه
جنس از آن تحویل گرفته شده و درجاه ای
مختلف پخش می شده است.
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 8
از سراهای بزرگ و مشهور ، سرای گنجعلی خان کرمان و سرای وزیر قزوین را می توان نام برد.
5 خانبار یا کالنبار: جنسی که بوسیله چهار پایان حمل می شده ، از راهی موازی بنام پس کوچه در خانبارها خالی می شده .
6 تیم و تیمچه : در واقع مرکز چن د تجارتخانه مشابه بوده وتیم و تیمچه را بعدها سرپوشیده می کردند از میان تیم های
زیبای ایران باید از تیم بزرگ قم و تیمچه امینی کاشان و همچنین ، تیمچه حاجب الدوله و تیم بزرگ تهران نام برد.
7 قیصریه یا قیصرا : به معنی سرای دراز است و محل کار صنعتگران و پیشه و ران ظریف کار مانند زرگران، گوهریان ،
سوزن دوزان بزازان بوده است . قیصریه ها در داشته است و خلوتی آن اجازه می داده است که کارهای هنری در آن انجام
گیرد . قیصریه قزوین ، قیصریه ابراهیم خان در کرمان ، بازارچه بلند اصفهان ، قیصریه اصفهان ، قیصریه خان یزد و قیصر یه
وکیل شیراز از مشهورترین قیصریه ها می باشد.
8 دکان : دکانها متناسب با کالائی که در آن عرضه می شد شکل و ابعاد خاصی داشته است . بعضی بازارها در دو طبقه
دکان دارند که دکانهای بالائی معمولاً برای مشاغلی که مراجعه کننده کمتری دارد، بوده است . بازارچه بلند اصف هان دوطبقه
است . در قیصریه ابراهیم خان در کرمان مغازه ها دوطبقه است و جلوی مغازه باز است و پشت آن کمرپوش شده و در طبقه
بالای آن کار می کنند.
گاهی بازارهایی بصورت سرپوشیده در کنار میدانها احداث می شد که برخلاف بازارهای معمولی دکه هایی چوبی بنام
دارآفرین یا دارایزین در گوشه و کنار آن نهاده بودند . دارآفرین درست کار کیوسکهای کنونی را انجام می داد منتهی بدنه و
پایه آن گاهی چنان زیبا بود که خود اثری هنری به شمار می رفت.
فصل چهار : حمام
مردم ایران ، چه پیش و چه بعداز ظهور اسلام به پاکیزگی اهمیت زیادی می دادند ام ا بعد از ظهور اسلام ای ن موضوع تشدید
شده است.
در قبل از اسلام ، پیروان آیین مهر و زرتشت توجه به پاکیزگی داشته و کلمه پادیاو ( پادیاوی یعنی غسل ، وضو ، پاک کردن
و پاکیزه نگاه داشتن و واژه پاسیو هم به همین منظور است ) از آن زمان ریشه می گیرد . پاتیو همان محل تم یز کردن و در
مساجد به وضوخانه گفته می شده است.
گرمابه محلی گرم چه برای زمستان و چه تابستان بوده است . از حمامهای قدیمی قرن هشتم حمام وزیر در یزد و از زمان
مظفر حمام معین الدین معلم در نزدیکی مسجد جامع یزد را می توان نام برد.
با توجه به احتمال مریض شدن انسان در اثر تغییر قابل ملاحظه دمای هوا چند اصل مهم در گرمابه رعایت می شده است.
یکی از این اصول ایجاد راهرویی پیچ در پیچ در حد فاصل دهلیز و ورودی حمام بوده است . این مساله باعث می شده که
هوای گرم نتواند بطور مستقیم وارد شود .سپس وارد دهلیز شده ( فضای برزخ) و بعد از آن بینه یا رخت کن که محیطی نیمه
گرم و نسبتاً خشک بوده قرار داشته است . بعداز این فضا نیز مستقیماً وارد گرمخانه نمی شدند و فضائی بنام میان در در این
فاصله بوده است . در اینجا یک یا دو سکو جهت انداختن لنگ و دولچه و اسباب حمام داشته و معمولاًرا ه دستشوئی و
مستراح از همین میان در بوده است.
فضای داخل گرمخانه به چند محل جهت کیسه کش ، تمیزکردن و خزانه ها تقسیم می شده است . خزانه در حمامهای کامل
سه عدد بوده که یکی برای آب گرم ، یکی برای آب سرد و در وسط آن دو ، خزانه آب ولرم جای می گرفت.
گرم کردن حمام بوسیله تون ( خُند یا گل خُس یا کانون آتش ) که در زیر حمامها بوده صورت می گرفته و مواد سوختنی آن
بته بوده است.
آب در دیگهای بزرگ و مقاومی از هفت جوش یا به عبارتی ترکیبی از روی ، مس ، قلع ، سرب و چیز دیگر ریخته که در
مجموع چیز محکمی بوده است . این دیگ می بایست در مقابل آتش زیر آن مقاوم باشد . برای چسباندن دیگ از پیه دارو
(پی آب کرده + پنبه + ساروج + چوب تراشه بید ) استفاده می کرده اند و طوری آن را می چسباندندکه هیچ وقت آب خزانه
به داخل دیگ نمی رسید.
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 9
برای گرم کردن کف حمام ، زیر قسمت گرمخانه ، گربه ر وهائی را ساخته ، دود و آتش را به آن راه می دادند و دود را از
دودکش آن خارج می کردند. در بینه تعداد این گربه روها کم می شده است.
مساله مهم مورد توجه دیگر در حمامها عدم
استفاده از آب غصبی بوده است . حتی اگر
حمام در کنار قنات باشد ، چاهی را جهت
استفاده از آب آن حفر می کردند . اهالی محل
هم، حتی برای وضوگرفتن از همین آب
استفاده می کردند.
بینه در انواع شکلها مثل مربع ، هشت ضلعی
و کشکولی ساخته شده ودر گوشه های آن
رختکنها و در وسط ، حوض آب سرد قرار
داشته است و سپس وارد میان در می شده
اند. از میان در هم مستقیماً وارد گرمخانه
نشده و راهروی آن دارای پیچ است . در
گرمخانه انواع خزانه ها ( آب سرد، آب گرم و
آب ولرم ) بوده و در کنار آن استخر سرپوشیده
و در کنار دیگر آن مکان خصوصی برای
اعیان در نظر گرفته می شده است.
حمامها معمولاً از سقف نور می گرفتند.
عنصری به نام جامخانه عمل ن ورگیری را
انجام می داد و جنس آن از شیشه بوده است .
حمام هم مثل بازار علاوه بر اینکه در آن
عملی مشخص انجام می گرفته محل
اجتماعات نیز بوده است و همچنین مراسم
بسیاز زیبائی مثل حنابندان، حمام عروسی و
زایمان و غیره نیز در آن انجام می گرفته
است .
حمام گنجعلی خان کرمان ،حمام وکیل
کرمان ، حمام ابراهیم خان کرمان ، حمام
خان کاشان ، حمام پهنه سمنان نمونه هائی خوب از حمامهای بجای مانده هستند.
فصل پنج : آب انبار
آب انبار (امبار) در سراسر راههای ایران و در شهرهای این سرزمین به تعداد بسیار دیده می شود. سابقه ساخت آب انبار در
ایران بسیار طولانی بوده و هنوز آب انبارهائی از قرن ششم و هفتم هجری بجا مانده است . آب انبار از قسمتهای مختلفی
تشکیل شده است : نخست تنوره یا خزینه که برای مسایل ایستایی ( جلوگیری از فشارهایی که آب بر بدنه می آورد ) در
داخل زمین قرار می گیرد . دوم راهی برای وارد شدن به آب انبار در قسمتی که شیر داشته است ( پاشیر ) . سوم بادگیر یا
خیشخان. برای آب انداختن آب انبارها معمولاً آب را از کوهستان و از راههای دور می آوردندو آن را توسط حوضچه های
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 10
شنی تصفیه کرده و به مخزن هدایت می کردند . همچنین خیلی دقت داشتند که خزانه پا ک باشد . برای اینکه آب داخل
مخزن نگندد چند بار آهک و نمک داخل آن می ریختند.
البته در همه جا شکل آب انبار به این صورت نیست ، مثلاً در تایباد و جام در شرق خراسان آب انبارها به صورت دیگری
ساخته شده اند ، اولاً راهرو وراه پله خارجی ندارد و آب را در مخزنی پله پله ریخته و از کنار آن ، از روی پله ها آب بر
می داشتند. بطور قطع این تجربه برای محل مناسب بوده است . در آب انبار وزیر یا میرزا مقیم در د روازه اصفهان به کاشان از
دوره صفویه نیز خزانه آن زیر تمام مسجد را گرفته است . همچنین چهار بادگیر بزرگ دارد و آب آن در تابستان بسیار خنک
است . قسمت راهرو آب انبارها معمولاً شبیه به هم هستند و تغییرات آن زیاد نیست . مثلاً در جهرم آب انباری بوده که چند
پاگرد داشته و در پا گردها شربت
خوری بستنی فروشی و قهوه خانه
جای داشتند.
آب انبار خواجه یزد دو راه، یکی به
میدان خان و یک ر اه به بازار داشته
است . آب انبار زرتشتی ها نیز دو راه
داشته که یکی برای خود آنها و
دیگری هم برای مسلمانان بوده است.
یکی دیگر از عناصر در آب انبارها
بادگیر است تعداد آن از یک تا شش
بادگیر در تغییر بوده است .
نیارش آب انبار یکی دیگر از مسائل
مهم آب انبارها می باشد . برای ایجاد
فشار یکنواخت بر بدنه آب انبار ،
معمولاً شکل تنوره یا منبع آب
بصورت استوانه ای ساخته شده است .
برای مقاوم نمودن کف آب انبار و
جلوگیری از تغییر شکل در کف آن
لایه ای از سرب می ریختند.
در ساخت آب انبار دو نوع آجر بکار می رفته و از ملاتهای ش فته و ساروج استفاده می کردند که در مجموع چیز محکمی را
می ساخته است . آجر خام و پخته و این ملات برای قسمت پشت بدنه بوده و برای آب انبار آجر خاصی به رنگ لیموئی بنام
آجر آب انباری داشته اند که فقط مخصوص آب انبار بوده است.
علاوه بر انتخاب شکل دایره برای منبع آب انبار ، نوع مربع و مستطیل آن را نیز داریم . آب انبار گنجعلی خان کرمان
چهارستون دارد. مخزن آب انبار سید اسماعیل تهران فضائی خیلی بزرگ یا چهل ستونی است .
علاوه بر آب انبارهای درون شهری آب انبارهای برون شهری نیز ساخته شده اند . این آب انبارها در لنگرگاهها یا منزلگاهها
قرار داشته و ساختمان آن شامل مخزنی گود و پله پله بوده که روی آن پوشیده شده و آب آن از آب باران تهیه می شده
است.
فصل شش : رباط  ساباط  خان  کاروانسرا
شاید در همه کتابهایی که درباره تاریخ و جغرافیای ایران نوشته شده ودر همه سفرنامه های جهانگ ردان از توجه ایرانیان به
راه و ساختمان پیوسته به آن ، همچنین راهداری و پست منظم از روزگاران بسیار کهن سخن رفته باشد و نیز وجود واژه
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 11
هایی چون ساباط و رباط و برید در زبانهای زنده و مرده جهان که از گویشهای کهن ایرانی گرفته شده موید این نظر است
که پهناوری سرزم ین و دوری شهرها و آبادیهای
ایران و کشورهای همسایه ، ایرانی را ناچار می
کرده است که راههای پاکیزه و امن داشته باشد و
منزل به منزل و آبادی به آبادی آسایشگاه بسازد و
نیز برای اینکه کاروانها در بیابان راه خود را بیابند
برجها و میلهایی برافرازد که از دور مانند برج دریایی
رهسپاران را راهنمایی کند.
ساختمانهای واسطه به راه شامل : 1 ساباط ، 2
رباط ، 3 کاربات ، 4 کاروانسرا ، 5 خان 6 میل
و برج و راهنما
ساباط در این واژه جز ء اول  سا  به معنی
آسایش . جزئ دوم پسوند بات نمودار ساختمان و
بنا و آبادی و عمارت است و درآخر بسیاری از واژه
ها چون رباط و کاربات و خرابات و جز اینها آمده و
روی هم رفته بجای آسایشگاه و استراحتگاه امروز
بکار می رفته است . ساباط به کلیه بناهایی که به
منظور آسودن بپا شده چه در شهر و چه در بیرون
آن اطلاق می شده ولی امروز ساباط برای بنای
سرپوشیده کوچکی بکار می برند که بر روی جاده
های بیرون شهر و یا کنار آنها ساخته شده و
منحصر است به چند تختگاه و یک آب انبار و گاهی
یک یا دو اطاق کوچک که تنها می توان به منظور رفع
خستگی و اندکی آسودن پس از پیمودن راه خسته کننده ،
آن را مورد استفاده قرار داد . ساباط دا رای سه تا هفت
دهانه سرپوشیده است که دو سوی آن تختگاههای
کوچکی به اندازه یک تخت یا نیمکت قراردارد و اغلب
دهانه میانی آن درگاه آب انباری است که آب خنک و
گوارا دارد.
رباط : رباط منحصراً به ساختمانهای کنار راه و به ویژه
بیرون از شهر و آبادی اطلاق می شود و رباط به معنی
منزل گرفتن و آسودن در میان راه بکار می رفته و رباط
علاوه بر حوض و آب انبار دارای اتاقهای متعددی است
که گرداگرد حیاطی را فراگرفته و مسافران می توانند یک
یا چند شب در آن بیاسایند.
کاربات : کاربات چنانکه پیداست خانه کاروان است و پیش
از اسلام بجای کار وانسرا بکار می رفته و آن نیز مانند رباط
دارای اتاق و حوض و یا پایاب است و گاهی فقط دو یا سه
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 12
اتاق دارد و نمونه آن در آبادیهای کنار شاهراه کهن فارس خودنمایی می کند.
کاروانسرا : به رباطهای بزرگ و جامع کاروانسرا می گویند چه در شهر و
چه بیرون از آن باشد . کاروانسرا علاوه بر اتاق و ایوان دارای باره بند و
طویله و انبار است و اغلب ورودی آن را بازار کوچکی به نام علافخانه
تشکیل می دهد و بر روی سر در آن چند اتاق پاکیزه قرار گرفته که به
کاروانسالار اختصاص دارد . گاهی در دوسوی در کاروانسرا و رباط برجهایی
جای گرفته که در مواقع نا امنی مورد استفاده مدافعان و راهداران قرار می
گرفته است . رباط و کاروانسرا گاهی بسیار ساده و منحصر به حیاط
دوربسته است که حوض یا پایابی در وسط دارد و آخیه و آخور ستوران در
زیر سکو و ایوان پیشان اطاقها یا کنار صفه های بیرون است و در نقاط
سردسیر بجای حیاط گنبد خانه ای در میان دارد و گاه علاوه بر اتاق و
ایوان و حیاط دارای باره بند و انبار و بازار و بالاخانه و برج و بارو و
علافخانه است . در دالان کاروانسراهای باشکوه چند حجره آراسته برای
پذیرائی از مسافران نامدار و سرشناس ساخته شده و گاهی بالای سر در ،
چند اتاق خوش منظر و مجلل دارد.
درباره بند و اصطبل کاروانسرا صفه ها و تختگاههایی برای ستوربانان و
خربندگان ساخته شده و در مدخل اصطبل اتاقهای پاکیزه تری هست که
از یکسو به حیاط کاروانسرا و از سوی دیگر از میان رخنه یا روزنی درون
باره بند را می نگرد و به نظر م ی آید که این اتاقها به سران یا به اصطلاح
چاروادارها اختصاص داشته است .
خان : خان نیز همان کاروانسرا است و این ویژه در زبان تازی بطور مطلق
بجای کاروانسرا بکار گرفته شده است .
میلهاو مناره های راهنما : این گونه ساختمانها چنانکه از نامشان پیداست نخست برای راه نمائی رهگذران راه ساخته شده ،
هرچند که امروز بیشتر آنها آرامگاه شده است .
منار پیش از اینکه با منطق ریاضی درست در جای خود یعنی بر دوش درگاهها و تکیه های مسجد بنشیند و در برابر رانش
طاق پاسنگ باشد در کنار ساختمانهای مذهبی هم به منظور راهنمائی و بصورت نشان مسجد ساخته می شده و بیشتر بجای
ماذنه و گلدسته بکار می رفته است . مناره دارالضیافه درست نشاندهنده و راهنمای مهمانخانه ای بوده که درویشان و غریبان
را به مهمانی شام وناهار خوانده است .
بر فراز برخی از میلها و مناره ها در شب و روزهای مه آلود و طوفانی و تاریک مانند برجهای دریائی آتش نیز می افروختند.
پیرامون میلها ، هرجا که مناسب بوده رباطها و ساباطها و آب انبارهائی نیز می ساخته اند و گاهی میل خود نشانی از وجود
چنین تاسیساتی بوده که برای آسایش مسافران ساخته می شده است .
فصل هفت : باغ
ساخت باغ در کشور ما سابقه ط ولانی داشته و در تمام دورانها بخصوص دوره اسلامی مورد توجه بوده است . در دین اسلام
کاشتن درخت پسندیده و از بین بردن آن نکوهیده شمرده شده است .
فضاهای سبز برچندگونه بوده اند . یک نوع آن باغهای بزرگ و با چند ساختمان بوده است نوعی دیگر باغچه ها بودند
که در م قیاس کوچکتر و خصوصی تر بکار می رفته اند و در همه خانه ها از اعیان تا معمولی ساخته می شدند ، گودال
باغچه هم گونه ای دیگر از فضای سبز است . این گودال باغچه ها در جائی احداث می شد که آب زیادی نداشته اند .
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 13
نارنجستان نیز نوع دیگری از این باغها بوده که اختصاص ب ه کشت مرکبات داشت . در شهر یزد تعداد زیادی نارنجستان
ساخته شده بودند.
یکی از اصول معماری ایران درونگرائی بوده است . باغها نیز از همین امر تبعیت کرده و معمولاً دورتادور آن با دیوار محصور
بوده است . این مساله باعث می شود که وقتی انسان از فضای گرم بیرون داخل باغ وارد می شود چیزی بسیار متفاوت با
بیرون ببیند علاوه بر این محدود کردن آن باعث کار بیشتر بر روی آن می شود . دیوارهای باغ عموماً بلند و از خشت خام ،
چینه و یا آجر هستند.
در داخل باغها علاوه بر درختان و گلها و آب نماها گاهی اوقات یک کوشک در محور اصلی باغ س اخته شده که یا در مرکز و
یا در بالای آن قرار گرفته اند . نقشه کوشکهای بکار گرفته شده یا چهار گوش و یا هشت گوش است . در وسط آن یک
فضای هشت ضلعی که به چهار صفه راه دارد جای دارد .
مهمترین مساله برای حیات بخشیدن به باغ ، رساندن آب از راههای دوردست با انتقال آ ب از طریق قناتها و با کندن
چاههای زیاد از دامنه کوهستان حاصل می شده است . آب قنات در جدولها و جویهای منظم قرار گرفته با گذر از نهر اصلی
به مثابه رگ و شریان اصلی باغ به نحوی به نهرها و جدولهای فرعی جریان پیدا می کند.
براساس گذر آب و تقسیم بندی باغچه ها و م حورهای اصلی و فرعی بوجود آمده می توان تقسیم بندی در طرح باغها انجام
داد. بطور مثال در باغ هفت تن شیراز محور اصلی در وسط باغ قرار می گیرد و باغچه ها و کرت ها در دو طرف آن و دو راه
دیگر در کنار دیوارهای خارجی قرار گرفته اند . در باغ گلشن و باغ ارم در همین شهر محور اصلی یکی است و محورهای
فرعی یا موازی یا عمود بر آن قرار دارند. در باغ دلگشا نیز محور اصلی در مرکز آن قرار گرفته اند.
در حالی که سازندگان سیستمی جالب را برای آبیاری کرت ها بوجود آورده اند سعی کرده اند که به بهترین وجه نیز آب را
نمایش دهند و جریان آب ب خوبی نمایش داده شود . پله پله کردن مسیر جریان ملایم آب و تند و پر سرو صدا کردن آن
یکی از روشها بوده است . در کف آب نماها و بیشتر جاهائیکه آب فرو می ریخت غالباً تخته سنگی با تراش سفید کبکی و با
طرحهای مختلف کار می گذاشتند که موج آب را زیبا جلوه دهد . آب نما ب ه جویهایی گفته می شده که برای منظره دادن به
معماری اسلامی ایران ........................................................................................................... صفحه 14
آب و جبران خشکی مناطق مورد استفاده قرار می گرفت . عمق این جویها حدود سی سانتی متر و عرض آنها در حدود 80
سانتی متر بوده است . آب نماها فواره هایی داشته که در فواصلی آب را به داخل آب نما پرت می کرده اند . این قسمت
(آب نما) معمولاً سنگی بوده ولی در باغ فین از کاشی ساخته شده است.
از دیگر چیزهای ساخته شده برای جلوه دادن آب یکی آب گردان و یکی هم آبشار سازی بوده است . در هشت بهشت
اصفهان آب از اشکوب ساختمان بر روی کاشی های طبقه همکف می ریخته است .
درجلوی کوشک اصلی باغها معمولاً یک استخر به شکل مربع یا مستطیل وجود داشته است . استخرهای گرد ، پیش از
اسلام و اوایل اسلام معمول بوده ولی بعدها بکار نمی رفتند . حوض بیضی شکل را هیچ وقت نمی ساختند و اعتقاد بر این
بوده که آب در حوض بیضی زودتر گندیده می شود . بعدها
این حوضها یک شکل هن دسی منظم و ساده از شش ضلعی
تا دوازده ضلعی به خود گرفته است . از دوره قاجاریه از
شکلهای بیگانه مثل شکل صلیبی و بیضی در حوضها
استفاده شده است . سازندگان باغها مثل سایر هنرها پرهیز از
بیهودگی داشته اند و به همین دلیل استفاده از درخت و گل
و گیاه منطق داشته و هی چگاه بدون دلیل چیزی را نمی
کاشتند.
بعضی از درختها برای ایجاد سایه بوده است . این درختان را
پده یا بیاخ می گفتندمثل سرو ، کاج ،نارون ، افرا، ارغوان .
از درختهای میوه دار از همه مهمتر درخت توت بوده است .
دیگر درختان میوه دار سیب ، گلابی ، آلو ، آلوزرد ، هلو ،
شفتالو بوده است . درخت انجیر را معمولاً در گوشه های باغ
می کاشتند . در کنار دوجوی خیابانهای سراسری درختان
سرو و کاج و شمشاد می نشاندند . در زمینهای رسی و شور
درختانی مثل تبریزی ، زبان گنجشک کبودار و سپیدار می
کاشتند.
پیرامون استخر را با درختان نارون، افرا ، مورد ، بید، شوریده
بید، و ارغوان می پوشاندند و درحاشیه خیابانهای فرعی
معمولاً توت برگی جای می گرفت.
کرتهای دوسوی خیابانهای باغ را که بیشتر به صورت چهار تخته آرایش می شد ، با نهالهای میوه پر می کردند . در کرتهای
دورتر و پیرامون باغ مو می کاشتند . خیابان کمربندی باغ و گوشه ها و در پناه دیوارها به انجیر ، سنجد و عناب اختصاص
داشته است . در میان کرت برای جلوگیری از هدر رفتن آب و مسائل دیگر اسپست می کاشتند . در میان کرت ، بوته های
بلند که چشم انداز ساختمان باغ را بپوشاند کاشته نمی شده است .
گلها نیز نقش خاصی د ر باغها داشته اند ، اما از همه انواع آن استفاده نمی شده است . گل سرخ یا گل محمدی برای گلاب
دهی ، گل آتشی ، گل زرد یا دورو و گل مشکیژه با عطری فوق العاده در کنار یا پای درختان کاشته می شده ، گل رشتی
صورتی کم رنگ ، گل سفید، گل روغنی یا صابونی ( نخودی رنگ ) در تمام فصول سال گل می دادند و از گلهای فصلی هم
در جلوی کوشک ها و قسمت گلستان باغ استفاده می شد . دیگر گلهای مورد استفاده گل همیشه بهار ، زنبق سفید ، گل
شب بو بوده اند . پیازها و پیازچه ها مانند یاس یا یاس سفید را در داخل اتاقها در گلدان می کاشتند .
تهیه کننده : فاطمه توسلیان
( برگرفته از کتاب آشنائی با معماری اسلامی ایران تالیف استاد محمدکریم پیرنیا تدوین غلامحسین معماریان)

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

معماری اسلامی

 


الهام و برداشت از مفاهيم بنيادي معماري ايران

 

مقدمه

 

ايران در مرز ميانه گرايش هاي شديد مذهبي و باورهاي تاريخي و فرهنگي و آييني از يك سوء و مختصات نظم پذيري وبريدن از هستي شناسي به شيوه كهن و روي آوري به معرفت شناسي ( epistemology) از طريق عقل محوري خود بنيان ابزار ساز جهان مدرن از سويي ديگر ؛قرار گرفته است كه در آن حتي بازگشت مجدد به اسطورها و مناسك آييني از ديدگاه عقلي و كاربردي صورت مي گيرد و از ابعاد ايماني و اعتقادي تهي است .

 

اينك جهان غير غربي به علت فاصله شديد از توليدات فكري و مادي جهان غرب ؛ و در عين حال وابستگي گريز ناپذير به آنها ؛ چاره اي ندارد جز يافتن راه حلي كه بتواند به صورتي فراگير ؛ تمامي جنبه هاي دخيل در آنچه را خواسته يا ناخواسته معروض سيطره آن قرار گرفته است ؛ در بر گيرد تا بدين طريق امكان ارتباط با جهان خارج از خود را داشته باشد.از طرف ديگر جهان غرب نيز در خلا معنايي حاضر ؛ گريزي جز شناخت فرهنگ هاي ديگر گشورهاي جهاني ارتباط با آنها به منظور ادامه حيات حود نمي يابد.

 

بر اين مبنا به نظر مي رسد كه راه حل منطقي اين باشد كه در عين توجه به درد فرهنگ عرفاني و ديني و ابلاغ پيام آن در

صورتهاي هماهنگ با ديدگاههاي امروز و تكنيكها و دستاوردهاي جديد شكلي ويژه از تلفيق مؤ لفه هاي پديد آورنده عرضه گردد به گونه اي كه صورت زيباي برآمده از عناصر زماني ؛ ظرفيت پذيرش معناي ژرف و گسترده بي زمان را در خود بيابد.

 

           

در شكل‏گيري معماري ايران،نظر،جهان‏بيني و تفكر ارتباط بسيار نزديك با فضا داشته است. اين امر ممكن است در مرحله اول جستجوگر حل مسائل جوي و اقليمي بوده باشد ولي در مراحل تكميلي،ذهنيتي مشهود است كه در آن كليه تحولات عقلاني و تخيلات معنوي نفوذ كرده‏اند.همان‏گونه كه پيوند نگاه به دنيا و زندگي در جوشش مكان‏ها و فضاها در تمامي ساختمان‏هاي معماري سنتي به چشم مي‏خورد.

            در اين تحليل ويژگي‏هايي قابل استخراج است كه تقريباً خاص اين مملكت است و طبيعتاً از آنجا كه بستر ارزش اصلي آن اسلام بوده است اين ويژگي‏هاي كالبدي و فضايي معماري درديگر كشورهاي اسلامي نيز قابل مشاهده است.

            در انتهاي اين تحليل و استخراج ويژگي‏ها،شايد مفيد باشد كه مسير شكل‏دهي فضا را با ديگر معماري‏هاي جهان مقايسه نمود و حضور فرهنگ را در اين پيوند جست.در ضمن كاملاً روشن است كه معماري هميشه آينه انسان و آرزوهايش بوده است و در شكل‏گيري معماري‏هاي جهان بدون شك ارزش‏هاي فناناپذير و جاويدان حضور دارند كه فصل مشترك آن موجوديت انسان در زمين و جهان‏بيني اوست.

            در مطالعه معماري ايراني و استخراج مفاهيم،مباني و ويژگي‏هاي آن كاملاً روشن است كه اساس و شالوده اصلي آن در فلسفه وجودي اين سرزمين بوده است و در نتيجه،مطالعه آن بدون عميق شدن در مسائل اجتماعي ،فرهنگي،ديني و ادبي ناممكن است و روش تطبيقي رفت و برگشتي بين قالب (صورت) وفلسفه اجتناب‏ناپذير مي‏باشد. دشواري اين تحليل از همين جا آغاز مي‏شود. چرا كه كالبد هميشه قابل نقد علمي است،به ويژه هنگامي كه اين نقددرارتباط با محيط فيزيكي و جغرافيايي صورت مي‏گيرد.مطلب پيچيده‏تر،راز فضاي فرهنگي است كه بدون سفر عاشقانه در ژرفاي انتزاعي و معنوي آن به دست نمي‏آيد. تمام معماري‏هاي برجسته جهان رازي دارند كه فقط با چشم دل مي‏توان به آن راه يافت. در ايران اين نگرش عاطفي هنگامي حاصل مي‏شود كه تعادل و پيوندهاي محيطي و معنوي انسان با استحكام و تعادلي مطلوب برپا شده باشد.

در اين راستا به مواردي اشاره مي‏كنيم:

 

1.درون‏گرايي

           

          درون‏گرايي مفهومي است كه به صورت يك اصل در معماري ايران وجود داشته وبا حضوري آشكار،به‏صورت‏هاي متنوع،قابل درك و مشاهده است.

            ويژگي معماري غيرقابل انكار آثار و ابنيه‏اي مانند خانه،مسجد،مدرسه،كاروانسرا،حمام و غيره مربوط به خصوصيت درون‏گرايانه آن است كه ريشه‏اي عميق در مباني و اصول اجتماعي-فلسفي اين سرزمين دارد.

            با يك ارزيابي ساده مي‏توان دريافت كه در فرهنگ اين نوع معماري،ارزش واقعي به جوهر و هسته باطني آن داده شده است و پوسته ظاهري،صرفاً پوششي مجازي است كه از حقيقتي محافظت مي‏كند و غناي دروني و سربسته آن تعيين‏كننده جوهر و هستي راستين بنا است و قابل قياس با وجوهات و فضاي بيروني نيست.

            درون‏گرايي در جستجوي حفظ حريم محيطي است كه در آن شرايط كالبدي با پشتوانة تفكر ،تعمق و عبادت به منظور رسيدن به اصل خويش و يافتن طمأنينه خاطر و آرامش اصيل در درون ،به نظمي موزون و متعالي رسيده است.

            به طور اعم وبر اساس تفكر شرقي و در سرزمين‏هاي اسلامي،جوهر فضا در باطن است و حيات دروني،به وجود آورنده اساس فضا است.

            امر نوجه به مسائل دروني بر اساس فرهنگ،نوع زندگي،آداب و رسوم و جهان‏بيني شكل گرفته است كه همراه با مسائل محيطي،جغرافيايي و اقليمي معناي نهايي خود را به دست آورده است. معنايي كه از فطرت خود انسان نشأت گرفته است.

 

 

 

 

2.مركزيت

           

      ويژگي موازي با مسأله درون‏گرايي،مركزيت در فضاي معماري است. سير تحول عناصر پراكنده(كثرت‏ها)به وحدت مركزي در اغلب فضاهاي معماري دنياي اسلام به چشم مي‏خورد. حياط خانه‏ها،مساجد،مدرسه‏ها و كاروانسراها هسته‏هاي تشكيل دهنده اين تفكر و رساندن عناصر عملكردي يا جزئيات.ميانه و دور به مركز جمع‏كننده تنوع‏ها و گونه‏گوني‏ها مي‏باشند. اين فضاي دروني مركزي كه گاه مي‎تواند چيزي غير از حياط مركزي باشد تنظيم‏كننده تمام فعاليت‏ها بوده و اصل و مركز فضا را در قسمتي قائل است كه نقطه عطف و عروجي استثنايي در آن رخ مي‏دهد.

 

3.انعكاس

           

     در اغلب فضاهاي معماري ايران منظره كلي حاصل از شكل‏گيري عناصر كالبدي،به وجودآورنده كليتي بصري است كه اجزاي آن در قالب محوربندي‏هاي حساب‏شده و منظم،چارچوبي را تشكيل مي‏دهند كه درآن موضوع شكل و تصوير به كمال مي‏رسد. اجزاء تركيبي در محورهاي افقي و عمودي همواره رشد صعودي داشته و به منظور دستيابي به مركزيت ديد(تصوير)خط حركت عمودي در فضاهاي باز به طرف آسمان ونور تنظيم مي‏شود كه پيوند معماري،نور،آسمان و انعكاس را به عنوان نتيجه بصري به دست مي‏دهد. بهترين نمونه‏هاي اين شكل‏گيري منظم از طريق انعكاس را مي‏توان در آينه‏هاي مابعدالطبيعي مساجد چهار ايواني ايراني دانست.

            انسان در گردش محوري خود به طرف جهات مختلف اين كليت فضايي منسجم را حس مي‏كند كه گوياي نظام فكري منظمي است كه در آن ،مركزيت فضا و زمين در مركزيت(توحيد)آشتي‏دهنده عوامل اتصال زمين و آسمان است.

            در مركز مساجد چهار ايواني،سطح آب از لحاظ بصري به عنوان آينه انعكاس‏دهنده،نه فقط بدنه‏هاي اطراف را معرفي مي‏كند،بلكه به علت موقعيت استثنايي خود (مركز) تمثيل داستان آسماني منعكس در تلألؤهاي آب به عنوان تصاوير‏برگردان حاضر ولي غيرمادي از زندگي انسان‏ها در ميل به حقيقتي بالاتر و جاويدان است.

 

پيوند معماري با طبيعت

            همدلي و احترام به طبيعت ريشه‏هاي عميق فرهنگي دارد و همزيستي مسالمت‏آميز انسان،معماري و طبيعت در معماري سنتي ايران كاملاً مشهود است. اشارات فراوان در كتاب آسماني دربارة گياه،نور و اجزاء طبيعت و در نهايت تمثيل بهشتي آن موجب شده است كه در معماري ايران حضور طبيعت به طور همه جانبه باشد و فضاهاي نيمه‏باز-نيمه‏بسته در يك روند سلسله مراتبي به نحوي در كنار يكديگر قرار گرفته باشند كه گويي هميشه انگيزه احترام و حفظ نعمت‏هاي الهي را پاس مي‏دارند كه در قلب طبيعت و اجزاء عناصر آن تجلي كرده است.

نمونه عالي اين نوع معماري،ساختمان هشت‏بهشت است. هر گاه از سطح‏هاي مختلف آن عبور مي‏كنيم طبيعت و برشي از آسمان در كنار ما و در زواياي مختلف قرار دارند و تضادهاي داخل و خارج همچون گردش روزگار معرف تصاويري است كه در آن وقار،آرامش و سكوت طبيعت راه‏گشاي مكث،عبادت و تخيل به ابعاد و گستره جهان است.

هشت‏بهشت با مركزيت اتصال فضاهاي كوچك اطراف تمام كانون‏بندي معماري ايران را دارا مي‏باشد. برخلاف مساجد چهارايواني كه مركزيت با فضاي باز تعريف شده است در ساختمان هشت‏بهشت تصوير معكوسي را مشاهده مي‏كنيم كه از يك فضاي نيمه‏بسته داخلي به طرف طبيعت حركت كرده و در انتها افق و بي‏نهايت درك و سپس تصور مي‏شود.طبيعت محافظت‏شده در قالبي مطرح است كه عناصر آن در كتار يكديگر با حكمتي استقرار يافته‏اند كه جزء جدايي‏ناپذير موجوديت معماري به شمار مي‏آيند.

فعاليت‏هاي اجتماعي،فرهنگي و يا احكام ديني همواره در آهنگي موزون با طبيعت حركت كرده‏اند و همجواري و همدلي انسان با طبيعت موجب شده است كه عناصر طبيعت به گونه‏هاي مختلف در معماري‏هاي اصيل حضور داشته و انسان را از فوايد تصفيه‏كننده آن بهره‏مند گردانند.

محوربندي كلي هندسي در هشت‏بهشت موجب شده است كه فضاهاي طبقات فوقاني هميشه در حول و حوش فضاي مركزي سير كنند و در آن‏ها تصوير‏سازي طبيعت در جزء و كل حضور داشته باشد. همانند كليه فضاهاي معماري ايراني،عبور از فضايي(اتاقي) به‏فضاي ديگر با استفاده از بخش ميانه (مفصلي) صورت مي‏پذيرد.

واقعيت اين است كه هسته‏هاي وجودي اين معماري،جهاني را در ذره فضاي خود مي‏گنجانند كه اوج آن در مركزي قرار دارد كه جهان مختلف جغرافيايي كماكان مفهوم گشت‏وگذار ابدي را براي ما مجسم مي‏كنند.

 

هندسه

            مورد بسيار مهم در درك معماري‏هاي شرق،ايران وتمدن‏هاي زير پوشش فلسفه و فرهنگ اسلامي، نحوه برخورد با مقوله هندسه در بيان افكار و انديشه‏هاست. بدون شك‏زبان بيان معماري‏هاي جهان بر هندسه استوار است و از طريق روابط آن مي‏توان كليت كالبدي را آشكار كرد.

            اما بحث ما تفاوت هندسه منشعب از جهان‏بيني فرهنگي كشورهاي شرقي است. در هنر و معماري اسلامي هندسه داراي اهميت و مفهوم ويژه است و گسترش خود را در فلسفه و راه‏حيات مي‏جويد و تجليگاه افكار الهي و عقلاني و ادراك جهان هستي است.

            در هندسه اين سرزمين بحث علم و رشد رياضي اعداد و تركيبات پيچيده جبر همراه با حس شهودي بوده است واين دو كه تكميل‏كننده آثار هنري محسوب مي‏شوند جدايي‏ناپذيري هنر (حس)و علم(عقل) را در تمدن‎‏هاي غني و در جهان اسلام نشان مي‏دهند. جالب توجه اين است كه با مطالعه آثار و افكار افلاطون درمي‏يابيم كه او دريافت علمي را بدون پشتوانه‏هاي شهودي ناقص مي‏پندارد و بحث عرفان در علم اعداد در غرب بعد شهودي به فراموشي سپرده شده و كليه استدلال‏ها در چارچوب جدول‏ها دقيق دنبال مي‏شوند. عجيب اينجاست كه علم در طول تاريخ سعي كرده است رازها و ناشناخته‏ها را كشف كند ولي هنگامي كه به اين امر دست يافته است روش‏هايي تفكر شهود را كه موجب كشف پديده‏ها شده است از ياد برده است. شكاف ميان علم و هنر جداشدن تحليل‏هاي مكمل را موجب مي‏شود وهر چند در يك جهت مي‏توان به شناخت رسيده ولي در عمق مسأله ،خطر از دست‏دادن وحدت وكليت ادراك باقي مي‏ماند.

            چرا وقتي دربارة هوش صحبت مي‏شود فقط  هوش عقلاني مطرح مي‏شود و هوش ايماني از اين مقوله خارج مي‏گردد. در حالي كه هوش اساسي بيداري هوش دل است. مطالعه آثار محققان ايراني در ادراك روابط طبيعي و مادي نشانگر نحوه برخورد شهودي ايشان در تكميل استدلال علمي است.

            هندسه‏اي كه بر پايه اين نگرش به وجود آمده است از پيچيدگي و تركيباتي بهره‏مند است كه بسياري از محققان غرب در اثر نوعي از بدفهمي آن را مغشوش يا ابتدايي و فاقد اعتبار دانسته‏اند.

            امروز مي‏دانيم كه هندسه در تركيبات عالي خود از روش همدلي و ارتباط بهره‏مند است و پژواك‏هاي شكلي گاه به صورت اشكالي پنهان حضور خود را مشخص و آشكار كرده‏اند. يكي از بهترين نمونه‏هاي اين نوع هندسه(هندسه همدلي)ساختمان هشت‏بهشت اصفهان است كه قبلاً برخي از ويژگي‏هاي آن توضيح داده شده است.

هندسه ساختمان هشت‏بهشت در سه سطح متفاوت رشد مي‏كند:

 

- حركت افقي از آب‏نما،پله ايوان،اتاق‏هاي ميانه و فضاي مركزي.

- حركت عمودي كه پيوند كف را با تحولات سه بعدي و دگرگوني‏هاي ارتفاعي كه اوج آن در مركز قرار مي‏گيرد با سقف تأمين مي‏كند.

-هندسه‏اي كه حاصل برخورد سطوح افقي و عمودي است كه حاوي گشايش‏هاي نوري در اتصال احجام و از وراي كالبد مي‏باشد.

           

     در ساختمان هشت‏بهشت احساس كليت و وحدت هندسي در سه رده مذكور به خوبي قابل دريافت است. برش‏هايي از كالبد توپر در همجواري با شكاف‏هاي گشوده شده به سوي نور و طبيعت نتيجه تركيبي است كه در آن كثرت و تنوع عناصر در آميزش با سايه و روشن‏هاي نوري،احساس كامل يك هندسه منسجم را متظاهر مي‏كنند.

            نمونه ديگر پيوند هندسي عناصر در سطوح افقي و عمودي و تركيب فضاهاي پروخالي در ساختمان چهل‏ستون مشهود است. نقطه تمايز چهل‏ستون در اين است كه فضاي اصلي آن ايواني مركزي است كه محل همايش خطوط و انتقال بخش‏هاي باز،نيمه‏باز و بسته مي‏باشد.

            كيت كرشلو،كسي كه بيشتر عمر خود را صرف كشف روابط اجزاء طي كرده است در يكي از آخرين مقالات خود دربارة عمق زيبايي رياضيات مي‏نويسد كه از طريق ادراك زيبايي علم و اعداد رياضي و خطوط هندسي مي‏توان به مراحل والاي شناخت ايمان و شهود رسيد. در اينجا مفهوم گسترده‏تري را در اين جمله خلاصه مي‏كنيم: پيچيدگي در كثرت در قابليت‏هاي تركيبي پنهان و بازگشت به وحدت و مركزيت صورت گسترده.

            هندسه معماري ايران از اين قانون پيروي مي‏كند و استواري اين هندسه در تفكري راه‏يافته كه در آن بيهودگي و يا پراكندگي وجود نداشته است. قرينه‏سازي،اوج يك تفكر استوار است كه با احكام و دستورالعمل‏هاي روشن و با آهنگي منظم به جلو مي‏رود. تكرار حساب‏شده ستون‏ها و فضاها در سلسله مراتب تكميلي خود تكرار زمزمه‏هاي حقيقت جاويدان است.

      معماري در بخش دريافت وجودي خود (احساس و ادراك انسان از معماري)نياز به مقدماتي دارد كه هندسه از طريق جاي‏گذاري تناسبات كوچك و بزرگ نسبت به مكان ومركز معين ضمن رشد اعداد آن را فراهم مي‏كند. در خانه سنتي حركت‏ها و نفوذها از بيرون به داخل فقط يك حقيقت فرهنگي نيست بلكه از ورودي تا حياط مركزي نشانه‏هاي آماده‏سازي دريافت صحيح از جوهر و مكان اصلي خانه را نيز به همراه دارد. عبور از كوچه و خيابان به بهشتي طراحي شده، داراي كليه آرمان‏هاي طبيعي و ماوراءطبيعي است وبرداشت از اين گونه فضاها با سهل‏انگاري هرگز ميسر نبوده است.

            طراحي هندسي ايراني بر خلاف چيزي كه برخي از معماران غربي مدت‏هاي طولاني سعي در ابراز آن كرده‏اند فقط از عملكردهاي مادي و بوم‏شناسي تبعيت نمي‏كند. اشارات والاي ديگر نيز دربردارد  كه بديهي است چنانچه موقعيت‏ ذهني و فرهنگي لازم براي ادراك آن‏ها را از بيننده سلب كنيم هرگز قادر به رؤيت و دريافت اين غنا و تركيب حساب‏شده-اقليمي-فرهنگي نخواهيم بود.

 

شفافيت و تداوم

           

     نقطه مقابل مفهوم فضاي بسته و تمام‏شده ،مفهوم شفافيت و تداوم قرار دارد،در چنين فضايي،مسير حركت انسان و يا نگاه او در تداومي پيوسته صورت مي‏گيرد،به طوري كه گشايش‏هاي فضايي در خطوط افقي و عمودي موجب شفافيت(transparency)درلابه‏لاي ديوارها و ستون‏ها مي‏گردد كه دورنما و منظر نهايي در افقي لايتناهي و مستهيل،مجدداً جان و جلوه تازه به خود مي‏گيرد.

            به مفهوم سلسله مراتب(hierarchy)مفهوم تداوم(continuity) براي تشريح مفهوم اصل معماري ايران تلقي صحيحي محسوب مي‏شود.

            تداوم به كوچكي و بزرگي فضا ارتباطي ندارد و انسان پيوندي است كه با زنجيره ادراكي و با بهره‏گيري از حساسيتي فطري ،مجموعه‏اي پيچيده را مورد توجه قرار داده و سپس عناصر گوناگون پراكنده آن را در حوزه نهايي دريافت‏هاي خويش جمع‏آورده و نهايتاً درك فضايي و پيام مستتر آن را در مي‏يابد.

            در لابه‏لاي بدنه بناهاي معماري ايران،فضا هيچ‏گاه با قاطعيت مشخص نمي‏شود وابهام تركيبات پيچيده آن به دليل غنابخشيدن به منظره‏اي است كه نمي‏توان آن را در قالب محدود و تماميت يافته تفسير كرد. اين فضا حامل پيام از پديده‏اي است كه پديده  ديگري در درون خود دارد و حركت به سوي آن،حركتي به سوي بخش ديگر فضا است با كليت و جامعيتي گسترده.

            در بيان اصل سلسله مراتب و مفهوم پرده‏هاي وصل‏دهنده (sequence)،يكي از خصوصيات معماري ايران برقراري تداوم مكاني مي‏باشد. پرده‏هاي فضايي،شروع و مقدمات آشكار ويژه‏اي را مشخص مي‏نمايد و اوج آن زماني است كه احوالات درون‏گرايانه به دليل پشت سر گذاشتن مسير و زمان به دريافت كاملي از يك حس باطني در اين عبور فضايي رسيده باشد.

            مقدمات ،در مسير تحول فضا به فضاي عبور از مكان‏هاي شكل‏دهنده كل بنا مربوط مي‏شود كه فضاي مركزي جوهر و هسته اصلي آن است.اين آمادگي متأثر از حركت ،زمان ،نور و تنوع حجمي حاصل ،ايجاد مي‏شود.        

            با استفاده از هندسه كثرت‏گرا كه همانند طبيعت از مجموعه‏اي سطوح و نقاط درهم تشكيل شده است،ادامه و تداوم فضايي،پيوند خود را در ارتباط با مركز ثقل خود همچنان حفظ مي‏نمايد.

            هندسه2و3بعدي تشكيل‏دهنده اين معماري،به دليل تداوم نيروهاي متكي بر محورهاي پيچيده در تقابل مكاني،نگاه و مسير را از طريق شفافيت منظر،تنظيم و تعريف مي‏كند.

 

 

راز و ابهام

           

           احساس عظمت معنوي در كمال سادگي و خلوص در تشكيل و تركيب ابنيه ايران مدنظر قرار داشته و سادگي تركيبات اين هندسه پايه ولي غني موجب پيدايش ساختمان‏هايي شده است كه پيام آن با درك ويژه حسي قابل دريافت است و توأم با كليتي است كه كمال خود را در منظر و تصويري كامل القا مي‏نمايد.

            مسجد و مدرسه آقابزرگ كاشان از همين ويژگي عالي برخودار است و تغيير محور قبله از طريق محور ورودي داراي دو خط ترسيمي است كه مركز آن مي‏تواند در مركز حياط دروني زير مدرسه طلاب قرار گيرد. آشنايي با آرمان‏هاي اسلام و ظرافت پيام قبله و نماز موجب كشف كليت فضايي اين مسجد در مدرسه است كه از ورودي به صحن اصلي با تغيير سطوح كاربردي،اقليمي و فرهنگي نمونه خوبي از مهارت سازندگان مي‏باشد. البته در دوراني بسيار پيشتر از دوره قاجار،ساختماني كه تمام اين مفاهيم تركيبي مركزيت ، قبله،شمال،ورودي و حدود قرارگيري عناصر معماري را دارا بوده است،مسجد تاريخانه دامغان مي‏‎باشد.

            اين بناي كاملاً ساده و بدون هيچ‏گونه تزئينات،انسجام خود را از طريق ستون‏هاي سنگين استوانه‏اي تأمين نموده است كه بر روي آن‏ها،طاق‏هاي بيضي شكل به طريقي نشسته‏اند كه آهنگ حركت خاص محوري را با شدت كمال و عظمت القا مي‏كنند.

            ستون‏هاي استوانه‏اي شكل بسيار قطور،فواصل اين ستون‏ها،ارتفاع كلي بنا،حركت قوس‏ها كه در منظرهاي زماني فقط بخشي از آن‏ها قابل رؤيت است،حكايت همان داستان عجيب پررمز و راز معماري ايراني است كه با ساده‏ترين عناصر و مصالح در زميني منظم آثاري به وجود مي‏آيد كه راز و ابهام آن در برابر دنبال شده،انسان را به تفكري مجدد وامي‏دارد تا به حضور خود در زمين و نشانه‏هاي سايه و روشن از تمثيل ازلي آخرت و آسمان بينديشد.

 

تعادل موزون/توازن حساس

             

          در معماري تعادلي موزون بين ساختمان و محيط طبيعي آشكار است و همانند يكي از موجودات با آن همنفسي و همدلي صورت گرفته است.

            حس و دانش عميق به وجودآورندگان آثار معماري آن دوران موجب مي‏شد كه عناصر كالبدي در مكان و جاي خود،حضور خويش را مشخص نمايند و كاربرد هر كدام پاسخي باشد به محيط.

            در ايران ،غير از مناطق مرطوب و باراني شمال وغير از برخي مناطق خاص جنوبي،با سرزمين نسبتاً خشك و گاهي كويري مواجه هستيم كه از لحاظ اقليمي دو تمهيد ويژه را مطرح مي‏كند:يكي حفاظت در برابر گرما و حرارت و ديگري به وجود آوردن خنكي،جريان هوا،دريافت و حفظ آب.

بسياري از عناصر معماري سنتي شهرهاي كويري دليل وجودي خود را در مقابله با يك اقليم سخت به دست مي‏آورند،همانند گنبد كه زمان و سطح تابش آفتاب بر روي آن موجب مي‏شود كه هميشه قسمتي از آن در سايه قرار گيرد و درداخل اين گنبد،حرارت به صورت گردشي از دريچه‏هاي فوقاني تخليه و رها شود. نمونه‏هاي ديگر شامل ديوارهاي ضخيم خشتي يا فضاهايي چون تالار،ايران،زيرزمين،سرداب،بادگيرو مانند آن نيز در پيوند ارگانيك با طبيعت شكل يافته‏اند. آيا اين حكمت اندكي است كه انسان بتواند اين قدر ماهرانه با طبيعت همزيستي مسالمت‏آميز داشته باشد؟

ايوان،يكي از عناصر ويژه معماري ايران كه فضايي نيمه‏باز نيمه‏بسته مي‏باشد يكي از تهميدات عالي اين نوع نگرش و همزيستي با طبيعت است. غير از تنظيم منظر در قالب تصويري محاسبه‏شده،حضور ايوان،روشنايي ميانه(سايه‏روشن‏ها) را در بر گرفته و حد رابط بين فضاي خارجي و داخلي است كه در تعديل و تنظيم كيفيت هوا نيز كاملاً مؤثر است.

                        در خانه‏هاي سنتي،هشتي حد ميانه و واسطه‏اي است كه تنظيم‏كننده حدود و عرصه‏هاي قابل رؤيت و دريافت مي‏باشد و رابطة دنياي بيروني هشتي و اندروني آن،همانند حد مكان‏يابي ايوان بين فضاي داخلي و مركزي است. مطلب قابل تعمق ديگر،شكل ايوان‏ها و تالارها در خانه‏هاي سنتي است كه نسبت به جهات جغرافيايي و زمستان و تابستان شكل‏هاي ويژه‏اي به خود مي‏گيرند ودر حول و حوش خود اتاق‏ها را بهره‏مند مي‏سازند.

            همزيستي با اقليم و محيط،حد مشترك فرهنگ (رفتارها)با طبيعت است. ورودي‏ها با سلسله مراتب ساختماني تعريف مي‏شوند(دروازه،طاق،آستانه،درگاه.)كه جواب ودليل موازي خود را در تنظيم شرايط محيطي به دست مي‏آورند. عرصه ورودي مرز و حريم ويژه خود را دارا مي‏باشد و همراه با مكث توأم با در امان بودن از گرما و آفتاب است و حركت‏هاي ظريف به هشتي يا به فضاهاي تقسيم،زمان حس تحولات جوي ودر زمان گذشت و تغيير آرام گرماي بيرون به آسايش و خنكاي داخل است. پيوند دريافت فضاو ادراك منظره‏ها وتصاوير،كاملاً در امتزاج با احساس جسمي از گرما،خنكي،حركت هوا و دستيابي به آب ممكن مي‏شود. در درك درست از معماري سنتي منطقه كويري دستيابي به منابع آب بسيار مهم بوده است. در منطقه گرم و خشك بزرگ‏ترين نعمت آب است. آب‏حيات‏بخش كه نوشيدن هر قطره آن باشكر همراه بوده،با نگهداري و حفاظت خاص توأم بوده است.

                        جستجوي آب‏ها زيرزميني و به وجودآمدن شبكه قنات‏ها به همين منظور ،تأمين آب حيات و پاكيزگي جسم و روح بوده است. با آب،درخت و گياه رشد مي‏كنند. جلوي بادهاي شني و آلودگي‏هاي مختلف گرفته مي‏شود و آرامش سايه‏هاي طبيعي مهيا مي‏شود. نعمت آب و درخت و گياه در منطقه كويري هميشه تمثيلي از بهشت بوده است كه جوي‏هاي آب آن در چهارسو در حركت بوده‏اند. در نتيجه خيلي روشن است كه در معماري ايران اين بهشت جاي و مكان خاصي داشته باشد و به شكلي مركزي تمام فضاها را بهره‏مند نمايد.

                        در اين فرهنگ،به وجودآوردن و پيدايش باغ‏ها از اهميتي ويژه برخودار است و هر گاه ساختمان يا كوشكي نيز مطرح بوده است نفوذ و حضور همه جانبه آب و طبيعت در آن‏ها امري اساسي تلقي شده است.

                        پيدايش باغ‏هاي ايراني به منظور به وجودآوردن و حفظ قسمتي از طبيعت حيات‏بخش است. تكه زميني در نزديكي قنات انتخاب مي‏شود. درخت و گياه كاشته مي‏شوند ومسيرآب در تمام ابعاد به حرك درمي‏آيد تا تمام قسمت‏ها را بهره‏مند كند. تفكر و عبادت در برابر چنان مكاني آرام و خنك،بدون شك از طريق طبيعت و سپس تمثيل بهشت،انسان را در برابر سؤالات اساسي خويش قرار داده و طبيعت و نگاه به اين طبيعت دلنواز مقدمه‏اي است جاويدان به پرورش روح و عروج انسان به سوي آسمان.

 

چشم‏دل

                        براي درك مفاهيم معماري اين سرزمين بايد ديدگاه خاص فرهنگي را كه اين مفاهيم در درون آن به وجود آمده‏اند شناخت و با آگاهي كامل دريافت نمود. در اين بررسي توجه ما فقط به دانشي عميق‏تر دربارة آنچ

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ehsan-kalhori.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM